| کد مطلب: ۱۱۹۱۴۳۴
لینک کوتاه کپی شد
دولت پزشکیان گرفتار  سیاست‌های نوسانی

غلامرضا انصاری در گفت‌وگو با «آرمان ملی» مطرح کرد:

دولت پزشکیان گرفتار سیاست‌های نوسانی

آرمان ملی- احسان انصاری: «وقتی چند تصمیم‌‌گیری، چند روایت رسمی و چند خط‌ مشی همزمان دیده شود نتیجه آن تعلل، تناقض و سیاست‌های نوسانی خواهد شد.

در این وضعیت جامعه یک پیام ساده دریافت می‌کند که دولت یا بر سر مسیر به توافق نرسیده و یا توان اعمال توافق را ندارد. این همان نقطه‌ای است که وفاق به‌ جای انسجام به تعلیق تبدیل می‌شود. دولت همچنین با فقدان شاخص‌های سنجش‌ پذیر برای موفقیت وفاق مواجه است. اگر وفاق واقعی باشد باید خروجی داشته باشد. تصویب و اجرای چند سیاست کلیدی، ثبات در تیم‌های اصلی و پیام اقتصادی روشن، کاهش تنش‌های فرساینده همراه با افزایش ظرفیت اجرا از جمله مهم‌ترین پیامدهای این وضعیت است. با این وجود اگر پس از یک سال و چند ماه مردم بیشتر چند صدائی، تعویق تصمیم‌های سخت و جا به‌ جائی تاکتیکی ببینند حق دارند بپرسند وفاق دقیقأ کدام مسأله را حل کرد؟» جملات ذکر شده اظهارات دکتر غلامرضا انصاری فعال سیاسی اصلاح‌طلب در گفت‌وگو با «آرمان ملی» است. انصاری در این گفت‌وگو به مهم‌ترین چالش‌های درونی و بیرونی دولت مسعود پزشکیان درباره وفاق اشاره کرده که در ادامه می‌خوانید.

*آیا دولت پزشکیان نیز مانند دولت‌های گذشته به روزمرگی افتاده است؟

واقعیت این است که از آغاز دولت پزشکیان تا امروز مفهوم وفاق به پرکاربرد‌ترین واژه‌ دولت تبدیل شده است. واژه‌ای که در ظاهر سهم‌دهی به اقلیت چهاردرصدی بوده است. تجربه‌ یک‌ سال و چند ماه اخیر نشان می‌دهد که «وفاق» در مقام عمل نه به یک ائتلاف برنامه‌ای قابل سنجش تبدیل شده و نه به انسجام تصمیم‌‌گیری در دولت انجامیده است و آنچه بیش از همه به چشم می‌آید شکاف میان شعار و سازوکار است. نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که وفاقی که تعریف عملیاتی ندارد دیر یا زود به پوششی برای تعویق تصمیم‌های سخت و توجیه نوسان مدیریتی بدل می‌شود. از سوی دیگر ابهام و بی‌‌مرزی به مفهوم وفاق نزدیک شده است. وفاق اگر بر محور اهداف و سیاست‌های مشخص تعریف نشود عملاً به یک توصیه‌ اخلاقی فروکاسته می‌شود. این توصیه اخلاقی می‌تواند شبیه این باشد که رئیس‌جمهور بگوید «همه با هم خوب باشیم». اداره کشور با واژه‌ها و یا توصیه‌های اخلاقی پیش نمی‌‌رود. دولت باید روشن می‌کرد وفاق یعنی توافق بر سر کدام اولویت‌های ملی، با چه زمان‌ بندی و با چه ابزارهای الزام‌‌آور. وقتی این چارچوب روشن نیست هر عقب‌نشینی یا هر انتصاب پرحاشیه می‌تواند وفاق نام بگیرد و هر مطالبه‌ اصلاحی می‌تواند تفرقه‌افکنی قلمداد شود. این وارونگی خطرناک است. در واقع به جای آنکه وفاق قدرت تصمیم‌گیری بسازد قدرت پاسخگوئی را فرسوده می‌کند.

تجربه سیاسی ایران نشان داده بخشی از جریان‌های تندرو همکاری را نه یک قرارداد دوطرفه، بلکه یک میدان فشار می‌دانند. هرچه دولت عقب‌‌تر بنشیند فشار بیشتر می‌شود و هرچه دولت کوتاه‌‌تر بیاید، تندروها طلبکارتر می‌شوند

*مفهوم وفاق از درون با ضعف تئوری مواجه بود و یا با فشار‌های بیرونی به حاشیه رانده شد؟

من معتقدم آنچه رخ داد تبدیل وفاق به امتیازدهی بی‌‌دستاورد در برابر مخالفان و دلواپسان است. تجربه سیاسی ایران نشان داده بخشی از جریان‌های تندرو همکاری را نه یک قرارداد دوطرفه، بلکه یک میدان فشار می‌دانند. هرچه دولت عقب‌‌تر بنشیند فشار بیشتر می‌شود و هرچه دولت کوتاه‌‌تر بیاید، تندروها طلبکارتر می‌شوند. اگر دولت در مقابل امتیازها تعهد مشخص و خروجی ملموس مطالبه نکند یا همراهی در تصویب و اجرای سیاست‌‌های کلیدی به وفاق به معامله‌ای یک‌ طرفه تبدیل شود به همان میزان دولت هزینه می‌دهد و رقیب سود می‌برد. در چنین شرایطی مردم دستآوردی نمی‌بینند و حامیان دولت نیز احساس می‌کنند سرمایه اجتماعی‌‌شان خرج کاهش اصطکاک سیاسی شده و نه افزایش کارآمدی. نکته مهم دیگر اینکه ناهماهنگی عملی در داخل دولت است. در واقع دولت هنوز در درون خودش به وفاق نرسیده است. در چنین شرایطی ائتلاف‌‌های ناهمگون نمی‌توانند نقطه قوت باشند و تنها در شرایطی این اتفاق رخ می‌دهد که فرماندهی واحد، پیام واحد و اولویت‌های دقیق وجود داشته باشند. وقتی چند تصمیم‌‌گیری، چند روایت رسمی و چند خط‌ مشی همزمان دیده ‌شود نتیجه آن تعلل، تناقض و سیاست‌های نوسانی خواهد شد. در این وضعیت جامعه یک پیام ساده دریافت می‌کند که دولت یا بر سر مسیر به توافق نرسیده و یا توان اعمال توافق را ندارد. این همان نقطه‌ای است که وفاق به‌ جای انسجام به تعلیق تبدیل می‌شود. دولت هنچنین با فقدان شاخص‌های سنجش‌‌پذیر برای موفقیت وفاق مواجه است. اگر وفاق واقعی باشد باید خروجی داشته باشد. تصویب و اجرای چند سیاست کلیدی، ثبات در تیم‌های اصلی و پیام اقتصادی روشن، کاهش تنش‌های فرساینده همراه با افزایش ظرفیت اجراء از جمله مهم‌ترین پیامدهای این وضعیت است. با این وجود اگر پس از یک سال و چند ماه مردم بیشتر چند صدائی، تعویق تصمیم‌های سخت و جا به‌ جائی تاکتیکی ببینند حق دارند بپرسند وفاق دقیقأ کدام مسأله را حل کرد؟

*یعنی معتقدید این مفهوم هیچ کمکی به دولت نکرد؟

این سوال را باید دولت پاسخ بدهد که وفاق چه کمکی به حل مسائل کشور کرده است؟ دولت باید این نکته را بپذیرد که وفاق بی‌‌خروجی به مرور تبدیل می‌شود به یک برند سیاسی برای مدیریت انفعال و نه مدیریت کشور. در این زمینه بنده به چند مورد تاریخی اشاره می‌کنم. در سنت علوی وفاق با جریان قدرت‌ طلب به قیمت عدول از معیار توجیه‌ پذیر نیست. اختلاف امام علی(ع) با معاویه اختلاف سلیقه نبود که با تقسیم سهم و تعدیل موضع حل شود و بلکه اختلاف بر سر حق، عدالت، آزادی و سازوکار حکومت بود. این قیاس نه برای شعار دادن و بلکه برای یادآوری یک اصل حکمرانی است. اگر معیار مخدوش شود آشتی ظاهری به بی‌عدالتی پایدار تبدیل می‌شود. دولت هم اگر به نام وفاق مرزهای برنامه و اصول را مبهم کند در نهایت نه اصلاح می‌کند و نه آرامش می‌آورد و فقط زمان می‌خرد و آن هم به قیمت فرسایش ونابودی اعتماد عمومی. تمثیل فوتبال نیز از همین جنس است: تیم موفق اول سبک بازی و انضباط تاکتیکی دارد، بعد بازیکن می‌گیرد و نه اینکه برای آرام کردن سکوها از ذخیره‌های تیم رقیب یارگیری کند و انتظار هماهنگی داشته باشد. جذب نیروهای متنوع زمانی مفید است که در چارچوب یک نقشه بازی روشن قرار بگیرد. در غیر این صورت نتیجه همان چیزی است که امروز حس می‌شود: رختکن چندپاره، پیام متناقض، و دولتی که بیش از آنکه مهاجم حل مسأله باشد، مدافع دفع فشارهای روزانه است. من معتقدم دولت چهاردهم اگر می‌خواهد وفاق را از شعار به واقعیت تبدیل کند باید آن را برنامه‌ محور، زمان‌مند و متعهد کند. در این زمینه نیز باید به چند مسأله جدی توجه کند. تعریف دقیق اهداف و خطوط قرمز، ائتلاف برنامه‌ای نه صرفاً ترکیب سیاسی، فرماندهی واحد و سخنگویی منسجم و مهم‌‌تر از همه هزینه‌دار کردن کارشکنی و بی‌ مسئولیتی یاران تحمیلی. اگر دولت واقعأ می‌خواهد به مفهوم وفاق پایبند باشد باید به این نکات توجه کند.

 

 

 

 

 

 

منبع : آرمان ملی

جدید

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار