| کد مطلب: ۱۱۸۶۶۵۶
لینک کوتاه کپی شد
چهره دموکراسی نباید آسیب ببیند

غلامرضا انصاری در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:

چهره دموکراسی نباید آسیب ببیند

آرمان ملی- احسان انصاری: هجمه‌ها علیه حسن روحانی و ظریف به مجلس کشیده شد و برخی نمایندگان بر علیه رئیس‌جمهور پیشین و وزیر اسبق امور خارجه شعار دادند.

 این در حالی است که قالیباف از تریبون ریاست مجلس نیز با این افراد همراهی کرد. «آرمان ملی» برای دلایل این هجمه‌ها و پیامدهای آن با دکتر غلامرضا انصاری سفیر سابق ایران در ترکمنستان و عضو سابق شورای شهر گفت‌وگو کرده است. انصاری معتقد است: «ظریف عملاً به ادعای دروغ لاوروف پاسخ داده است، اما تبدیلِ این پاسخ به موضوعی در صحن علنی که به‌ جای پیگیری دیپلماتیک راه‌‌حل عملی گذاشته می‌‌شود می‌تواند پیام اشتباه به طرف مقابل ارسال کند که ما اقتدار رسمی و هماهنگ برای حفاظت از منافع‌مان نداریم. اظهارات یک وزیر خارجه خارجی درباره خطوط قرمز یا روایت‌های تاریخی مذاکرات مثل اظهارات لاوروف درباره مکانیسم ماشه اگر بدون برخورد رسمی پاسخ داده شود ممکن است تعبیر شود که آن مداخله بی‌‌هزینه است یا تهران تمایلی به تبدیل آن به بحران دیپلماتیک ندارد. این وضعیت می‌تواند به تکرار مداخلات مشابه یا شرط گذاری‌های بیشتر منجر شود». در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

*در روزهای اخیر هجمه علیه روحانی و ظریف افزایش پیدا کرده به شکلی که قالیباف نیز از تریبون ریاست مجلس به این فضا دامن زد. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟

مجلس و به‌‌ویژه رئیس مجلس از نهادهای مشخص‌ کننده گفتمان رسمی سیاست خارجی نیستند اما نقش نمادین و راهبردی در محافظت از منافع ملی دارند. قرار دادن نقد و پاسخِ ظریف در دستور کار به‌ جای اقدام‌‌های دیپلماتیک قاطع مثل احضار سفیر یا اعلام اعتراض رسمی به نحوی پیامی فرستاد که گویا منافع بین‌‌المللی و امنیتی در اولویت سیاسی قرار نگرفته است. بدون تردید این رویکرد می‌‌تواند موجب کاهش توان چانه‌زنی دیپلمات‌ها شده و طرف خارجی را برای مداخلات بیشتر تشویق کند. نکته دیگر اینکه وقتی انتقادها در قالب نزاع‌‌های رسانه‌ای و پارلمانی وارد می‌شود و از پاسخ دیپلماتیک معمول مانند اعتراض کتبی، احضار سفیر، یادداشت رسمی وزارت خارجه عبور می‌شود، توانایی و جایگاه دیپلمات‌‌ها در مذاکره و تضمین منافع کشور تضعیف می‌شود. ظریف عملاً به ادعای دروغ لاوروف پاسخ داده است، اما تبدیلِ این پاسخ به موضوعی در صحن علنی که به‌ جای پیگیری دیپلماتیک اتفاق افتاده، می‌تواند پیام اشتباه به طرف مقابل ارسال کند که ما اقتدار رسمی و هماهنگ برای حفاظت از منافع‌مان نداریم. اظهارات یک وزیر خارجه خارجی درباره خطوط قرمز یا روایت‌های تاریخی مذاکرات مثل اظهارات لاوروف درباره مکانیسم ماشه اگر بدون برخورد رسمی پاسخ داده شود ممکن است تعبیر شود که آن مداخله بی‌هزینه است یا تهران تمایلی به تبدیل آن به موضوعی دیپلماتیک ندارد. این وضعیت می‌تواند به تکرار مداخلات مشابه یا شرط گذاری‌های بیشتر منجر شود.

*این وضعیت در فضای داخلی چه تأثیری خواهد داشت؟

این وضعیت به خوبی نشان می‌دهد که دور شدن بحث‌‌ها از مسئولیت ‌پذیری ملی و تقویت شکاف سیاسی و همچنین رسالت مجلس در قانون‌‌گذاری و نظارت است، اما تبدیل اختلافات خارجی به ابزارِ تقابلِ داخلی اعتماد عمومی به نهادهای سیاست خارجی را کاهش می‌‌دهد و به قطب ‌بندی بیشتر میان جناح‌‌ها دامن می‌زند. اقدام مناسب در چنین مواردی نیازمند هماهنگی بین قوه مقننه و مجریه و دیپلماسی حرفه‌ای است و نه تبدیل آن به نمایش سیاسی. خطرات ادامه رویکرد فعلی نیز کاهش اعتبار دیپلماسی حرفه‌ای و افزایش مخاطره هزینه‌‌سازی برای منافع ملی است. از سوی دیگر ارسال سیگنال‌‌های ضعف یا تردید به بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است که می‌توانند از آن برای فشار یا شرط‌‌گذاری استفاده کنند. همچنین این وضعیت تشدید شکاف‌های داخلی و تبدیل پرونده‌های حساس خارجی به ابزار رقابت جناحی را به همراه خواهد داشت. در چنین شرایطی اظهارات قالیباف که مواضع روحانی و ظریف را مضر خواند، یک واکنش سیاسی قابل‌ فهم در چارچوب منافع جناحی است، اما تبدیل واکنش به دستور کار پارلمانی به‌ جای پیگیری دیپلماتیک رسمی و مستند، هم به لحاظ حقوقی و هم به لحاظ راهبردی خطای بزرگی محسوب می‌شود. دیپلماسی یک هنر و علم است و باید اجازه داد دستگاه دیپلماسی با کارشناسی و اقتدار و با استفاده از سرمایه‌های انسانی پرورش یافته راه خود را درشرایط پیچیده و حساس کنونی در جهت حفظ منافع ملی با مذاکره و مراوده‌های تخصصی دنبال نماید. روند در پیش گرفته شده خاطره تلخ تاریخی را به دنبال خواهد داشت.

اظهارات قالیباف درباره مواضع روحانی و ظریف، واکنش سیاسی در چارچوب منافع جناحی است، اما تبدیل واکنش به دستور کار پارلمانی به‌ جای پیگیری دیپلماتیک رسمی و مستند خطای بزرگی محسوب می‌شود

*تندروها چه نقشی در تحولات آینده ایران خواهند داشت؟

خراب کردن دموکراسی و از بین بردن فضای مدنی به معنای این است مردم به مرور زمان به دلیل فقدان راه حل مدنی راه‌حل‌ها، استراتژی‌ها و تاکتیک‌های دیگری را در دستور کار قرار خواهند داد. کسانی که نهاد انتخابات و فضای مدنی را تضعیف کرده و باعث شده‌اند افرادی وارد مجلس شوند که نماینده مطالبات مردم نیستند به این نکته توجه ندارند که در جهان امروز صندوق رأی تنها یک مسیر برای تثبیت یک گروه یا حزب نیست و بلکه صندوق رأی راهی برای نزدیک کردن ایده‌ها، اشتراکات و مکانیسم‌های جمعی یک ملت است. دموکراسی و فضای مدنی راهی است که به مردم اطمینان می‌دهد به‌رغم تضادها و اختلاف سلیقه‌هایی که وجود دارد با یک رویکرد مبتنی بر خرد جمعی می‌توان برای سرنوشت خود تصمیم‌گیری کرد. به همین دلیل بلااثر کردن دموکراسی به معنای از بین بردن راه‌حل‌های مدنی و دموکراتیک برای تعیین سرنوشت مردم خواهد بود. یکدست شدن قدرت و به قدرت رسیدن نیروهای رادیکال و تندرو شرایطی را برای آینده سیاسی کشور رقم خواهد زد که با مخاطرات زیادی همراه خواهد شد. در چنین شرایطی تنها اتفاقی که رخ خواهد داد، افزایش مشکلات کشور به دلیل ناکارآمدی و غیر تخصصی بودن مدیران است.

*در حال حاضر اصولگرایی دچار بحران شده و جریان اصلاحات آلترناتیوی برای بحران کنونی کشور ارائه نمی‌دهد، چرا جریان‌های سیاسی در چنین وضعیتی قرار گرفته‌اند؟

ایران در سال‌‌های اخیر با بحران‌‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متعددی مواجه بوده است. بحران‌‌هایی که ریشه در ساختارهای تمرکزگرایانه، ضعف نهادهای دموکراتیک، و شکاف عمیق بین مردم و دولت دارد. در این میان جریان اصلاحات که زمانی امید نخست بخش بزرگی از جامعه برای تغییر تدریجی و درون‌ سیستمی بود با بحران هویتی و عملکردی مواجه شده است، اما با وجود این چالش‌‌ها جریان اصلاحات هنوز می‌‌تواند نقشی کلیدی در عبور از بن‌بست‌‌ها ایفا کند، اگر راهبرد خود را باز تعریف کرده و با نیازهای واقعی جامعه هماهنگ شود. نهادهای انتخابی مانند مجلس و ریاست جمهوری در سال‌‌های اخیر به شدت تضعیف شده‌اند. رد صلاحیت‌‌های گسترده، محدودیت در عملکرد اجرائی و نظارتی باعث شده فرآیند انتخابات از کارکرد اصلی خود فاصله بگیرد. این وضعیت به سازمان‌های صنفی، اتاق بازرگانی، نظام پزشکی و نظام مهندسی هم تسری پیدا کرده و انتخابات با چالش‌های متعدد مواجه شده است. نکته دیگر اینکه از اعتراضات آبان ۹۸ تا التهابات ۱۴۰۱ نشانه‌‌هایی از نارضایتی اجتماعی دیده شده و مردم و به ‌ویژه نسل جوان، نسبت به اصلاح و تغییر وضعیت حساس‌تر شده‌اند و حساس‌تر شدن می‌تواند به سرعت تبدیل به بی‌اعتمادی شود. جریان اصلاح‌طلب از دهه ۷۰ شمسی به‌ عنوان صدای تغییرات مسالمت‌‌آمیز و تدریجی مطرح شد. با پیروزی در انتخابات ۱۳۷۶ این جریان توانست امیدهای زیادی ایجاد کند، اما تجربه‌‌های تلخی مانند انتخابات ۸۸ و سپس تن دادن به حداقل‌ها بدون شرط‌گذاری و دریافت تضمین پایبندی به شعارها ‌وعده‌های داده شده نامزدهای انتخاباتی یعنی روحانی و پزشکیان و عملکرد این دو دولت و ناتوانی در ایجاد تغییر باعث شد بخش مهمی از جامعه از اصلاح‌طلبان عبور کند.

*چرا چنین اتفاقی رخ داد؟

ناتوانی در تحقق وعده‌ها توسط روحانی و پزشکیان، سازش بیش از حد با ساختار قدرت، بی‌عملی در برابر فشارها و فقدان شفافیت و پاسخگویی از جمله مهم‌ترین این عوامل بود. با توجه به تجربه سال‌های اخیر اگر اصلاح‌طلبان بخواهند بار دیگر در صحنه سیاسی ایران حضور فعال داشته و نقش موثرتری ایفا کنند، نیاز به بازتعریفی عمیق از گفتمان و راهبردهای خود دارند. من معتقدم بازگشت اصلاحات به عنوان یک نیروی اجتماعی، نه ‌تنها ممکن است بلکه در صورت احیای واقعی، می‌تواند نقشی تاریخی در گذار به دموکراسی ایفا کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : آرمان ملی

جدید

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار