بستن
کد خبر: ۱۱۹۱۶۸۱
نباید در بن‌بست «نه جنگ، نه صلح» گرفتار شد
علی‌اصغر زرگر در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:

نباید در بن‌بست «نه جنگ، نه صلح» گرفتار شد

آرمان ملی-احسان اسقایی: ظاهرا و بر اساس اظهارات مقامات وزارت امور خارجه و همچنین واکنش رئیس‌جمهور به درخواست مذاکره با آمریکا در جلسه با سران اصلاح‌طلب و اصولگرا، مسیر گفت‌وگو با واشنگتن در شرایط فعلی بسته است.

 ایالات متحده به‌ صراحت اعلام کرده که اولا ایران نباید به فناوری غنی‌سازی هسته‌ای دسترسی داشته باشد، ثانیا باید در خصوص توان موشکی خود وارد مذاکره شود و ثالثا از حمایت از نیروهای موسوم به مقاومت مردمی در منطقه دست بردارد تا تحریم‌ها علیه ایران لغو شود. اکنون این پرسش جدی مطرح می‌شود که در برابر این زیاده‌خواهی‌های آمریکایی‌ها چه باید کرد؟ آیا باید همچنان درها را بسته نگه داشت و دیپلماسی را تعطیل کرد یا اینکه با توجه به این گزاره پذیرفته ‌شده که «دیپلماسی هنر ممکن‌سازی ناممکن‌هاست»، پنجره‌ها را باز گذاشت، پیام‌ها را دریافت کرد و درباره مسائل مختلف به بحث و بررسی پرداخت تا در نهایت شرایطی فراهم شود که کشور از وضعیت کنونی خارج شود؟ واقعیت این است که قرار داشتن کشور در وضعیت «نه جنگ، نه صلح» وضعیت مطلوبی نیست. در چنین شرایط اقتصادی که امروز باید آن را هوشمند دانست، به این جمع‌بندی می‌رسد که نباید رشد کند، نباید بر حجم تولید بیفزاید و باید در حالت انتظار باقی بماند. نتیجه چنین وضعیتی چیزی جز تداوم گرانی، افزایش تورم به‌صورت روزانه و شکل‌گیری شوک‌های دوره‌ای در بازار ارز نیست؛ به‌گونه‌ای که حتی جهش‌های چندده‌هزار تومانی نرخ ارز در هر فصل نیز دور از انتظار نخواهد بود. اینکه چه باید کرد تا از این وضعیت خارج شد، پرسشی بود که با علی‌اصغر زرگر، کارشناس ارشد روابط بین‌الملل، در میان گذاشتیم. او در این گفت‌وگو تلاش می‌کند ضمن تبیین شرایط موجود، راهکارهایی برای عبور از این بن‌بست و کاهش هزینه‌های سیاسی و اقتصادی پیش روی کشور ارائه دهد که در ادامه می‌خوانید.

*آقای زرگر، شما هم استاد روابط بین‌الملل هستید و هم از کارشناسان شناخته‌شده رسانه‌ای. در شرایط کنونی که آمریکا سه شرط غیرقابل قبول برای ایران مطرح کرده و عملا تحت تأثیر این شروط، درهای دیپلماسی بسته شده، چه باید کرد تا راهی از این بن‌بست ایجاد شود؟

دیپلماسی اساسا هنر ممکن‌سازی ناممکن‌هاست. حتی اگر سالیان سال میان دو کشور جنگ و دشمنی وجود داشته باشد، نهایتا باید آن جنگ به گفت‌وگو، قرارداد آتش‌بس و حتی صلح منتهی شود. برخی استراتژیست‌ها بر این باورند که جنگ‌ها شکل می‌گیرند تا در نهایت صلحی پایدار از دل آن بیرون بیاید؛ صلحی که دائمی باشد و زمینه‌های تخاصم را از بین ببرد. کشورهایی که وارد جنگ می‌شوند و از یکدیگر تلفات مالی و انسانی می‌گیرند، پس از ویرانی‌ها و خسارت‌های گسترده، ناگزیر به گفت‌وگو روی می‌آورند تا به صلحی پایدار دست پیدا کنند. هدف دیپلماسی نیز دقیقا همین است؛ ایجاد صلح پایدار تا کشورها بتوانند پس از دوره تخاصم، مسیر توسعه را در پیش بگیرند.

*یعنی معتقدید در نهایت و پس از همه تخاصم‌هایی که میان ایران و آمریکا وجود دارد، دو طرف به راه‌حلی برای پایان درگیری‌ها و تحریم‌ها می‌رسند؟

به نظر من هرچقدر هم این روند طول بکشد و حتی اگر شرایط میان دو طرف بدتر شود یا درگیری جدیدی شکل بگیرد، در نهایت طرفین به سمت گفت‌وگو حرکت خواهند کرد. امتیاز خواهند داد و امتیاز خواهند گرفت. ایران در مقطعی از زمان، در منطقه غرب آسیا دارای نفوذ بالایی بود و از گروه‌هایی در لبنان، سوریه، عراق و یمن حمایت می‌کرد. اگر در همان مقطع، دیپلماسی فعال‌تری در دستور کار قرار می‌گرفت، ایران می‌توانست برخی از مسائل خود را حل‌وفصل کند. منطقه خاورمیانه همواره محل نفوذ قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بوده و هست؛ بنابراین اگر از ظرفیت دیپلماسی به‌درستی استفاده می‌شد، بخشی از چالش‌ها قابل مدیریت بود.

*منظور شما استفاده از دیپلماسی برای حل مشکلات امنیتی با کشورهای منطقه و فرامنطقه‌ای است؟

بله دقیقا. برای مثال در عراق، حدود ۶۵ درصد جمعیت را شیعیان تشکیل می‌دهند که به‌طور طبیعی ایران در این بخش نفوذ قابل‌توجهی دارد و ۳۵ درصد دیگر نیز اهل سنت هستند که تحت نفوذ قدرت‌های عربی منطقه و آمریکا قرار دارند. در چنین شرایطی می‌شد با استفاده از دیپلماسی، بخشی از چالش‌ها را مدیریت کرد که البته در برخی مقاطع نیز این اتفاق افتاد. در لبنان هم حدود ۳۰ درصد نفوذ در اختیار ایران است و بخش دیگر در دست آمریکا و کشورهای عربی قرار دارد. با وجود چنین سطحی از نفوذ، می‌شد تلاش بیشتری برای حل‌وفصل مشکلات انجام داد. در حوزه خلیج فارس نیز وضعیت مشابهی وجود دارد؛ آمریکا نفوذ گسترده‌ای در منطقه دارد و پایگاه‌های متعددی مستقر کرده است، اما ایران می‌تواند صرفا بر منافع استراتژیک خود تمرکز کرده و از ظرفیت نفوذش برای تأمین این منافع بهره ببرد.

*اما در عمل چنین مسیری طی نشد. چرا از قدرت دیپلماسی استفاده کافی نشد؟

زیرا در ایران معمولا نگاه صفر و صدی بر سیاست خارجی حاکم بوده است. به این معنا که اعلام می‌شود تنها زمانی مذاکره صورت می‌گیرد که آمریکا حضور نظامی در منطقه نداشته باشد و این یعنی ما تحت فشار قدرت نظامی آمریکا وارد مذاکره نمی‌شویم. از سوی دیگر، موضع آمریکا در حمایت از اسرائیل نیز باعث شده نگاه دیپلماتیک به حل مشکلات با واشنگتن تضعیف شود. در ادبیات دیپلماسی، به این رویکرد «دیپلماسی صفر و صد» گفته می‌شود. در جهان امروز، دیپلماسی صفر و صدی چندان رایج نیست و کشورها سقف دیپلماسی خود را بر اساس منافع ملی تعریف و تلاش می‌کنند به توافقات صلح‌آمیز دست پیدا کنند. ایران در گذشته ابزارهای استراتژیک قدرتمندی در منطقه داشت که می‌توانست با تکیه بر آن‌ها، قدرت چانه‌زنی بیشتری در مذاکرات داشته باشد؛ اما امروز بخشی از آن موقعیت‌ها، به‌ویژه در لبنان و یمن، دیگر مانند گذشته نیست.

*در شرایط کنونی و با توجه به وضعیت منطقه پس از جنگ‌ها، چه باید کرد؟

شرایط امروز قابل مقایسه با گذشته نیست. در سوریه بشار اسد دیگر در قدرت نیست و برخی گروه‌های منطقه‌ای نیز با چالش‌های جدی مواجه‌اند. در چنین فضایی، باید دید منافع مردم و منافع ملی ایران در کجا قرار دارد و سیاست‌گذاری‌ها را بر همان اساس تنظیم کرد. ایران باید با توجه به توانمندی‌های نظامی، ابزارهای دیپلماتیک و سطح نفوذ منطقه‌ای خود، وارد مذاکره شود و از این ظرفیت‌ها به‌صورت هم‌زمان بهره بگیرد.

*معمولا گفته می‌شود مذاکرات زمانی به نتیجه رسیده که اروپا نقش فعالی در آن داشته است. با توجه به زیر میز زدن اروپایی‌ها و بحث اسنپ‌بک، چه ظرفیتی برای مذاکره باقی مانده است؟

درست است. همان‌طور که وزیر امور خارجه ایران هم اعلام کرده، مذاکراتی با اروپایی‌ها انجام شده اما آنها به سمت فعال‌سازی مکانیسم اسنپ‌بک حرکت کرده‌اند و اخیرا در شورای حکام نیز اقدامات جدیدی را آغاز کرده‌اند. با این حال، اگر اروپا را کنار بگذاریم، باید توجه داشت که در آمریکا تقریبا هیچ روزی نیست که درباره ایران و موضوع مذاکره با تهران صحبت نشود. گاهی حتی آمادگی خود را برای گفت‌وگو اعلام می‌کنند. این نشان می‌دهد ایران می‌تواند از این فضا برای تأمین منافع خود استفاده کند.

ایران ابزارهای استراتژیک قدرتمندی در منطقه داشت که می‌توانست با تکیه بر آن‌ها، قدرت چانه‌زنی بیشتری در مذاکرات داشته باشد، اما امروز بخشی از آن موقعیت‌ها، به‌ویژه در لبنان و یمن، دیگر مانند گذشته نیست

*اما آمریکایی‌ها دائماً شرط‌هایی را مطرح می‌کنند که مورد پذیرش ایران نیست.

بله، اما ایران هم باید شروط خود را به‌صورت شفاف و مکتوب اعلام کند و وارد تعامل جدی با آمریکایی‌ها شود. در میز مذاکره، منافع مشترک مشخص می‌شود و امکان هم‌پوشانی منافع به وجود می‌آید. ایران می‌تواند حضور آمریکا در منطقه را فعلا در محاسبات خود لحاظ کند و در مقابل، آمریکایی‌ها نیز باید قدرت و نفوذ ایران را به رسمیت بشناسند. در چنین شرایطی، دیپلماسی از حالت صفر و صدی خارج می‌شود و ایران می‌تواند هم تضمین‌هایی مطالبه کند و هم تضمین‌هایی ارائه دهد تا شرایط از بن‌بست خارج شود.

*مقامات عالی کشور هم تأکید کرده‌اند که نمی‌توان در وضعیت «نه جنگ، نه صلح» باقی ماند. آیا منظور شما از بن‌بست همین وضعیت است؟

دقیقاً. تداوم این وضعیت می‌تواند تهدیدات متقابل را تشدید کند. ایران اعلام می‌کند به سمت توسعه توان هسته‌ای حرکت می‌کند و در مقابل، آمریکایی‌ها از گزینه تخریب سخن می‌گویند. این فضا تنها به تشدید تنش منجر می‌شود و اگر با همین فرمان جلو برویم، وضعیت اقتصادی کشور بدتر خواهد شد. بدتر شدن شرایط اقتصادی نیز به تضعیف مواضع سیاسی ایران منجر می‌شود و احتمال شکل‌گیری اجماع علیه کشور را افزایش می‌دهد.

*منظور شما از اجماع، چه کشورهایی هستند؟

آمریکا و اروپا در مواضع خود علیه ایران هم‌راستا هستند و برخی کشورهای عربی منطقه نیز به دلیل مشارکت‌های راهبردی با واشنگتن، ممکن است به این اجماع بپیوندند. نمونه‌ای از این وضعیت را در قبال ونزوئلا مشاهده کرده‌ایم. این احتمال وجود دارد که آمریکا به‌دنبال آن باشد که شرایط اقتصادی ایران را نیز به وضعیتی مشابه ونزوئلا نزدیک کند تا تهران را در موقعیت ضعف قرار دهد. در این مسیر، حتی چین و روسیه نیز لزوما تا آخر همراهی نخواهند کرد.

*یعنی ممکن است چین که اکنون نفت ایران را خریداری می‌کند، روزی به این نتیجه برسد که نمی‌تواند این روند را ادامه دهد؟

چین تاکنون نفت ایران را خریده و ایران نیز روش‌هایی برای فروش نفت به این کشور داشته است اما نباید فراموش کرد که چین قبل از هر چیز منافع خود را در نظر می‌گیرد. اگر فشارها به‌گونه‌ای باشد که منافع راهبردی یا امنیت انرژی چین با چالش مواجه شود، پکن توسعه اقتصادی و نیازهای انرژی خود را در اولویت قرار خواهد داد. به همین دلیل، ایران باید با کاهش تنش‌ها و فعال‌سازی دیپلماسی، ریسک‌های پیش‌روی خود را به حداقل برساند. همچنین با ید توجه داشت که وضعیت منطقه‌ای و جهانی ایران، فرصت‌ها و محدودیت‌های جدی را پیش روی کشور قرار داده است. ایران دارای ظرفیت نفوذ در کشورهای همسایه و گروه‌های منطقه‌ای است، اما در عین حال، رقابت قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، و حضور مستقیم آمریکا و متحدانش، محدودیت‌های ملموسی ایجاد کرده است. بنابراین، هر حرکت دیپلماتیک و هر مذاکره‌ای باید با درک عمیق از این وضعیت انجام شود و محاسبات قدرت در منطقه به‌دقت در آن لحاظ گردد. اگر ایران بتواند از ظرفیت‌های خود به‌صورت هوشمندانه استفاده کند، می‌تواند با فشار کمتر و امتیازدهی هدفمند، دستاوردهای بیشتری کسب کند.

انتشار :
منبع: آرمان ملی
ارسال نظر