| کد مطلب: ۱۱۹۲۴۶۰
لینک کوتاه کپی شد
  پرونده هسته‌ای ایران به مرحله حساسی رسیده است

حسن بهشتی‌پور در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:

پرونده هسته‌ای ایران به مرحله حساسی رسیده است

آرمان ملی-احسان انصاری: نتانیاهو در حالی به دیدار ترامپ خواهد رفت که شایعات مختلفی درباره جنگ مجدد ایران و اسرائیل به گوش می‌رسد. بازار سرمایه در ایران نیز در واکنش به این شایعات روزهای ملتهب و غیرقابل پیش‌بینی را پشت سر می‌گذارد.

هنوز هیچ مقام رسمی درباره احتمال جنگ مجدد صحبت نکرده اما گمانه‌زنی رسانه‌ها بیانگر تصمیمات جدیدی است که در پشت پرده گرفته شده است. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی چشم‌انداز پیش رو و معادلات بین ایران و غرب با حسن بهشتی‌پور تحلیلگر روابط بین‌الملل گفت‌وگو کرده است. بهشتی پور معتقد است: «شرایط به شکلی است که هر احتمالی را باید در نظر گرفت. اگر تنش‌ها مهار نشوند حتی احتمال‌‌های کوچک نیز می‌توانند به واقعیت تبدیل شوند. دیپلماسی فعال می‌تواند کانال‌های ارتباطی را باز نگه دارد، سوءتفاهم‌‌ها را کاهش دهد، هزینه‌های تنش‌‌آفرینی را برای طرف مقابل افزایش دهد و مسیرهای کنترل بحران را تقویت کند. این همان منطقی است که بر اساس آن می‌توان گفت هزار ساعت مذاکره بهتر از یک ساعت جنگیدن است. ایران در سال‌های اخیر نشان داده که به دنبال حفظ منافع ملی و جلوگیری از بی‌ ثباتی منطقه‌ای است. این رویکرد نه از موضع ضعف و بلکه از درک هزینه‌‌های سنگین جنگ و اهمیت ثبات برای توسعه کشور ناشی می‌شود». در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

 

*در روزهای اخیر شایعات گسترده‌ای درباره احتمال جنگ مجدد ایران و اسرائیل مطرح شده است. به چه میزان این شایعات را جدی می‌دانید؟

تحولات اخیر منطقه و افزایش اقدامات تحریک‌آمیز اسرائیل بار دیگر این پرسش را در فضای سیاسی ایران برجسته کرده است که آیا کشور در آستانه یک درگیری نظامی قرار دارد یا خیر. ارزیابی دقیق شرایط نشان می‌دهد که با وجود فضای پرتنش هیچ‌ یک از بازیگران اصلی یعنی ایران، اسرائیل و آمریکا در موقعیتی نیستند که آغازگر جنگی جدید باشند. این جمع‌بندی نه از خوش‌بینی و بلکه از تحلیل واقع‌بینانه ظرفیت‌ها، محدودیت‌ها و محاسبات راهبردی طرفین ناشی می‌شود. در شرایط کنونی اسرائیل درگیر بحران‌های داخلی، فشارهای بین‌المللی و محدودیت‌های عملیاتی است. گشودن جبهه‌ای جدید علیه ایران ریسک‌هایی دارد که تل‌‌آویو در این مقطع توان مدیریت آن را ندارد. ایران نیز با وجود آمادگی دفاع، تمایلی به ورود به جنگی پرهزینه ندارد. جنگی که می‌‌تواند مسیر توسعه اقتصادی و ثبات منطقه‌ای را مختل کند. آمریکا نیز درگیر اولویت‌های داخلی و رقابت‌های ژئوپلیتیک با چین و روسیه است و از هرگونه درگیری جدید در خاورمیانه پرهیز می‌کند. با این حال پایین بودن احتمال جنگ به معنای صفر بودن آن نیست. در محیطی که سوءمحاسبه، اقدام شتاب‌ زده یا حادثه‌ای غیرمنتظره می‌تواند بحران‌‌ساز شود، بی‌توجهی به این احتمال خطایی راهبردی خواهد بود.

*به چه میزان این احتمال وجود دارد که با بهانه‌جویی این حادثه غیرمنتظره رخ بدهد؟

به هر حال شرایط به شکلی است که هر احتمالی را باید در نظر گرفت. اگر تنش‌ها مهار نشوند حتی احتمال‌‌های کوچک نیز می‌توانند به واقعیت تبدیل شوند. دیپلماسی فعال می‌تواند کانال‌های ارتباطی را باز نگه دارد، سوءتفاهم‌‌ها را کاهش دهد، هزینه‌های تنش‌آفرینی را برای طرف مقابل افزایش دهد و مسیرهای کنترل بحران را تقویت کند. این همان منطقی است که بر اساس آن می‌توان گفت هزار ساعت مذاکره بهتر از یک ساعت جنگیدن است. ایران در سال‌های اخیر نشان داده که به دنبال حفظ منافع ملی و جلوگیری از بی‌‌ثباتی منطقه‌ای است. این رویکرد نه از موضع ضعف و بلکه از درک هزینه‌‌های سنگین جنگ و اهمیت ثبات برای توسعه کشور ناشی می‌شود. در همین چارچوب گفت‌‌وگو بدون تضمین کامل به نتیجه رسیدن می‌تواند چارچوبی برای کاهش تنش و مدیریت بحران ایجاد کند. واقعیت این است که تحولات پس از جنگ تحمیلی دوازده‌ روزه و حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران پرونده هسته‌ای را وارد مرحله‌ای کم‌‌سابقه کرده است. مرحله‌ای که نه ‌تنها مناسبات ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بلکه اعتبار نظام عدم اشاعه را نیز با پرسش‌های جدی مواجه ساخته است.

*در چنین شرایطی ایران چه نوع کنشگری باید در پیش بگیرد؟

 من فکر می‌کنم در شرایط کنونی ادامه همکاری ایران با آژانس آن هم در قالب ترتیبات جدید بیش از آنکه یک امتیازدهی سیاسی تلقی شود به یک ضرورت حقوقی و فنی برای مدیریت بحران تبدیل شده است. پادمان هسته‌ای و ترتیبات نظارتی آژانس برای شرایط عادی طراحی شده‌اند نه برای وضعیتی که تأسیسات تحت نظارت هدف حمله نظامی قرار گرفته باشند. سکوت یا انفعال شورای حکام در محکوم نکردن این حملات خلأ خطرناکی ایجاد کرده که اگر پر نشود می‌تواند به یک رویه مخرب در حقوق بین‌‌الملل هسته‌ای بدل شود. در چنین شرایطی اصرار برخی بازیگران غربی بر بازرسی فوری از مراکز بمباران‌ شده بیش از آنکه ریشه در ملاحظات فنی داشته باشد حامل پیام‌های سیاسی و فشار روانی است. از منظر منافع ملی ایران تداوم همکاری با آژانس حتی در سطح حداقلی و مشروط یک مزیت راهبردی دارد که هرچه کانال فنی و حقوقی فعال‌تر بماند امکان سلب بهانه از اروپا و آمریکا افزایش می‌‌یابد. تجربه نشان داده است که می‌‌توان حتی در اوج اختلافات سیاسی به توافقات فنی با آژانس دست یافت. همان‌گونه که در دوره‌های پیشین و بدون حل‌ و فصل کامل اختلافات سیاسی با واشنگتن و بروکسل چنین توافق‌هایی محقق شد. نکته مهم دیگر بازنگری در برخی مفروضات داخلی است. تجربه اخیر نشان داد که انباشت ذخایر اورانیوم غنی‌شده لزوماً بازدارندگی ایجاد نمی‌کند. به شکلی که افزایش قابل ‌توجه این ذخایر نه مانع حمله شد و نه هزینه آن را برای طرف مقابل غیرقابل‌ تحمل کرد. بنابراین اصرار بر این ابزار بدون تعریف راهبردی روشن می‌تواند به‌ جای قدرت‌سازی به عامل تشدید بحران تبدیل شود.

پایین بودن احتمال جنگ به معنای صفر بودن آن نیست. در محیطی که سوءمحاسبه، اقدام شتاب‌ زده یا حادثه‌ای غیرمنتظره می‌تواند بحران‌‌ساز شود، بی‌توجهی به این احتمال خطایی راهبردی خواهد بود

*به نظر نمی‌رسد تنها نوع کنشگری ایران تعیین کننده باشد و رویکرد آمریکا نیز نقش خواهد داشت. آیا ترامپ به سمت تعامل با ایران حرکت خواهد کرد یا تقابل بیشتر؟

واقعیت این است که کلید حل بحران در دست واشنگتن است. تا زمانی که آمریکا رویکرد تهاجمی و تقابلی خود را تغییر ندهد امکان دستیابی به توافقی پایدار با ایران وجود ندارد. فشارهای رژیم صهیونیستی بر سیاست‌های آمریکا مسیر هرگونه مصالحه را مسدود کرده است. اگر دولت ترامپ واقعاً خواهان توافق با ایران است باید از سیاست فشار حداکثری فاصله گرفته و به جای تهدید راه گفت‌‌وگو و اعتماد‌سازی را در پیش بگیرد. اروپا نیز باید بپذیرد که خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریم‌ها آغازگر بحران بود و خود نیز در اجرای تعهدات اقتصادی و سیاسی کوتاهی کرده است. بنابراین اگر خواهان بازگشت به مسیر دیپلماسی هستند باید اشتباهات گذشته را جبران کنند. اروپا و آمریکا با استناد به فعال شدن اسنپ ‌بک مدعی‌اند که شش قطعنامه تحریمی گذشته علیه ایران بازگشته است. در مقابل، چین و روسیه این ادعا را رد کرده و آمریکا را مسئول اصلی وضعیت کنونی می‌دانند. این دو کشور بر این باور هستند که خروج یک ‌جانبه واشنگتن از برجام و اعمال تحریم‌های ثانویه زمینه‌‌ساز بحران فعلی شده است. این دو کشور معتقدند اروپا نیز در عمل به تعهدات برجامی خود کوتاهی کرده و بنابراین نمی‌تواند ایران را به نقض توافق متهم کند. این شرایط بیانگر این است که پرونده‌سازی هسته‌ای برای ایران امروز در نقطه‌ای حساس قرار دارد. جایی که اختلافات در شورای امنیت و شورای حکام مسئولیت اروپا و آمریکا را سنگین‌‌تر کرده است. بازگشت به دیپلماسی تنها زمانی ممکن خواهد بود که طرف‌های غربی به تعهدات خود عمل کنند و آمریکا رویکردی متفاوت از گذشته در پیش گیرد. بدون این تغییر نه تنها توافقی حاصل نخواهد شد و بلکه بحران موجود بیش از پیش پیچیده‌‌تر خواهد شد.

* اغلب کارشناسان از ضرورت تغییر پارادایم ایران در سیاست خارجی صحبت می‌کنند. این اتفاق نیازمند چه ملزوماتی است؟

به نظر من آنچه در این شرایط اهمیت دارد نامتقارن بودن هزینه‌ها و فرصت‌های تغییر است. هرچه یک مسیر نهادی یا سیاستی بیشتر طی می‌شود کنشگران، منابع، انتظارات و قواعد رفتاری بیشتری حول آن شکل می‌گیرد و همین امر تغییر مسیر را پرهزینه و مناقشه‌ برانگیز می‌کند. چند عامل کلیدی مشخص می‌کند که چرا تغییر در مسیرهای سیاسی و نهادی دشوار است. نخست هزینه‌‌های سوئیچینگ است. تغییر سیاست‌ها یا نهادها معمولاً مستلزم صرف منابع، بازتعریف نقش‌ها و پذیرش ریسک‌های سیاسی است. دوم قفل ‌شدگی تاریخی که طی آن تصمیمات گذشته دامنه انتخاب‌های امروز را محدود می‌کنند. سوم منافع و شبکه‌های قدرت یعنی بازیگران مسلط که از مسیر موجود منتفع‌اند و انگیزه بالایی برای حفظ وضع موجود دارند. چهارم بازتولید نهادی و یادگیری سیاسی که نهادها به ‌مرور زمان انتظارات، هنجارها و الگوهای رفتاری خاصی را بازتولید می‌کنند و کنشگران جدید را با منطق مسیر موجود اجتماعی می‌سازند. و در نهایت پیوندهای هویتی و گفتمانی که سبب می‌شود مسیرهای تاریخی نه فقط عقلانی بلکه طبیعی و بدیهی جلوه کنند. اهمیت این چارچوب در تحلیل سیاسی آن است که ما را از تمرکز صرف بر رویدادها، بحران‌ها یا تصمیم‌های مقطعی فراتر می‌‌برد و به سمت فهم منطق تداوم و مقاومت نهادی هدایت می‌کند. وابستگی به مسیر کمک می‌‌کند میان محدودیت‌های واقعی و مقاومت‌های تاریخی و سیاسی تمایز بگذاریم و بفهمیم چرا اصلاحات به ویژه زمانی که ضرورت آن بر اکثر افراد ثابت شده است اغلب یا شکست می‌خورند یا به تغییرات حداقلی تقلیل می‌یابند.

 

 

 

 

 

 

 

منبع : آرمان ملی

جدید

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار