غلامعلی دهقان در گفتوگو با «آرمان ملی»:
غرضورزیهای قدرت طلبانه زیبنده نیست
آرمان ملی- حمید شجاعی: وفاق ملی شعاری بود که رئیسجمهور پزشکیان آن را برای تشکیل دولت مطرح کرد که از قضا از همان ابتدا نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت و از حامیان گرفته تا منتقدین و مخالفین هر یک به نحوی با این محوریت به تعامل با دولت پرداختند.
البته اینگونه به نظر میرسید؛ اما وقتی چند ماه از تشکیل دولت گذشت مشخص شد که حداقل وفاق بهارستاننشینان با دولت بیش از واقعیت روی همان شعار و تعارفات مرسوم استوار شده است، چراکه پس از شش ماه وزیر اقتصاد را با استیضاح سیاسی کنار گذاشتند و پس از آن هم اگر نبود انذارهای رهبر انقلاب شاید نیمی از دولت را یک سال نشده برکنار میکردند. هرچند که این رویه هنوز هم متوقف نشده و شاهدیم که در شرایط حاضر مجلسیها به جای حمایت و وفاق با دولت استیضاحهای سریالی را به راه انداخته و در جدیدترین پروژه خود طرح سوال از رئیسجمهور را کلید زدهاند تا تندروها نشان دهند به جای تعامل با دولت تقابل را برگزیدهاند و حتی از پایین کشیدن دولت و رئیسجمهور نیز ابایی ندارند. در همین راستا برای بررسی مواجهه مجلس با دولت، سوال از رئیسجمهور و وفاق ملی، «آرمان ملی» با غلامعلی دهقان فعال سیاسی اعتدالگرا به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
*با وجود اینکه دولت با وفاق ملی با سایر قوا و سازمانها مواجه است؛ اما شاهدیم که سایرین به ویژه مجلس رویکرد دیگری را در پیش گرفتهاند و اخیرا پس از ماجرای طرح استیضاح وزرا؛ طرح سوال از رئیسجمهور را به میان آوردهاند. بر این اساس مواجهه مجلس با دولت آقای پزشکیان را چگونه تحلیل میکنید؟
واقعیت این است که همگان باید در این نقطه اشراف داشته باشند که وضعیت کلی کشور در شرایط ویژه و حتی میتوان ادعا کرد فراتر از ویژه قرار دارد. تعارض جمهوری اسلامی ایران با قدرتهای سلطهگر به رهبری آمریکا و حامیانش و مساعدت فراوان اسرائیل در غرب آسیا به اوج خود رسیده است هر کسی که الفبای روابط بینالملل را بداند خیلی خوب به این نکته واقف میشود از سوی دیگر ناترازیهای فراوان ناکارآمدیهایی که بعضاً در گذشته وجود داشته آنها هم به منصه ظهور رسیده است. بنابراین در هر عمل سیاسی میبایست ظرف زمانی و شرایط مکانی را دریافت با این چند گزاره میتوان به این نکته رسید که هر دولتی به هر فردی به عنوان رئیس دولت چهاردهم انتخاب میشد کار بسیار سخت و دشواری داشت. در هر حال مسعود پزشکیان توانست در شرایط تحریمی به ریاست دولت چهاردهم از سوی مردم انتخاب گردد و همان رقابتی که سال گذشته شکل گرفت باعث شد مشارکت بیشتری هم نسبت به انتخابات قبلی داشته باشیم و ایشان هم آرای بیش از نیمی از شرکتکنندگان را به خود اختصاص داد و طبق قانون اساسی تنفیذ مقام معظم رهبری را هم با خود به همراه آورد. در این شرایط دیگر بحث یک جناب و آن جناح نیست همه میبایست به ایران به مشکلات ایران به سختیهای کار دولت مردان نیک بنگریم و از بهانهجویی و عیبجویی بپرهیزیم. البته این سخن مانع از انتقاد سازنده نیست ولی آنان که امروزه پرچم سوال از ریاست جمهوری و یا حتی استیضاح سریالی را مطرح میکند فقط کافی است به عملکرد دولت سیزدهم بیندیشند. بنابراین اگر فرض آنها این است که با تغییر یک نفر و یا تضعیف دولت فعلی میتوانند در آینده حرفی برای گفتن داشته باشند بسیار اشتباه عمل میکند هرچند تمام قرائن و شواهد نشان میدهد مقام معظم رهبری همانطور که بارها از این دولت دفاع کردهاند هیچگاه با سقوط دولت موافقت نخواهند کرد و در برابر پروژه تندروهای غرضورز خواهند ایستاد. در این شرایط بهتر آن است که همه سران جناحها اعم از اصولگرایان با همه گرایشهای مختلف، اصلاحطلبان و مستقلین دست به دست هم داده تا بتوانیم این گردنه سخت و این پیچ مهم تاریخی را سر به سلامت بگذرانیم. به نظر میرسد قاعده انصاف حکم میکند حرفهایمان را بزنیم؛ اما سیاهنمایی مچگیری، انداختن تمام عیوب ۴۷ سال گذشته به پای یک دولت تازه تاسیس نیندازیم تا بتوانیم دست کم پشت جبهه نبرد با آمریکا و اسرائیل را محکمتر از همیشه پاس بداریم. فراموش نکنیم رهبر فقید انقلاب در سال ۱۳۶۴ در حالی که سران جریان راست وقت یعنی اصولگرایان تلاش میکردند دولت مهندس موسوی تکرار نشود، محکم و قاطعانه از دولت وقت حمایت کردند، چراکه به خوبی از مشکلات کشور در زمانی که دشمن از هر فرصتی برای تضعیف ایران استفاده میکند آگاه بودند.
* تصور میکنید چرا تندروهای اصولگرا با وجود علم و اطلاع از شرایط کشور، تحریمها و مشکلات اقتصادی جامعه باز هم با نگاه یکجانبه و منفعت طلبانه رئیسجمهور و دولت را مورد هجمه قرار میدهند؟
من معتقدم طیف اصولگرایی یک شخصیت واحد حقوقی ندارد. همانطور که طیف اصلاحطلب هم این چنین است. وقتی گفته میشود طیف یعنی اشخاصی که از جهت فکری به یک مجموعه نزدیک هستند. بنابراین تعمیم دادن یک موضوع یا یک قضیه به بخشی از یک طیف سیاسی کاری منطقی نیست. هم اکنون در میان اصولگرایان اشخاص حقیقی و حقوقی یعنی احزابی هستند که از دولت چهاردهم حمایت میکنند. در حقیقت یک سر طیف اصولگرایان شخصیت معقولی مثل علی لاریجانی است که اخیرا جناب محمدرضا باهنر هم دیدگاههایی عاقلانه و حکیمانه مطرح کرده و این مجموعه تا امثال آقای ذوالنوری و رسایی ادامه دارد. بنابراین همه اصولگرایان مثل هم نمیاندیشند در حقیقت بخشی از این جریان در یک تحلیل درست و منطقی به منافع ملی میاندیشد و میداند که دولت چهاردهم اقدامات مفیدی انجام داده است. حداقل اینکه شخص رئیسجمهور مورد تایید مقام عالی کشور قرار دارد و همچنین در حد توان خود کارهای مثبت فراوانی هم انجام داده است؛ اما بخشی که در سوال هم فرمودید انگار در آرمانهایی زیست میکند که آن آرمانها با واقعیتهای جامعه ایرانی سنخیت ندارد. ساختن مدینه فاضله در روی کاغذ و تئوری آسان به نظر میرسد، اما به عمل کار برآید به سخندانی نیست. توصیهای که میتوان تندروهای طیف اصولگرا کرد که طی دو دهه اخیر روز بهروز لاغرتر نحیفتر و ضعیفتر هم شده، این است که آرمانگرایی قابل قبول است اما آرمانگرایی باید با واقعبینی توأم باشد. باید به این جماعت گفت شما بالاخره در سال ۱۳۸۴ خود صاحب دولتی شدید؛ اما سرنوشت رئیس آن دولت به جایی رسید که هم اکنون مورد طعن و ملامت شما انقلابیون است. چون واقعیتهای جامعه ایرانی سبب شد آن شخص در طول هشت سال رئیسجمهوری واقعیتهایی را ببینید و دیگر مثل شما فکر نکند. البته آن رئیسجمهور قابل نقد است که به نظر میرسد هم اکنون از آرمانهای اولیه عدول کرده و فقط واقعگرا شده است. باید به این دوستان گفت که در دولت سیزدهم هم شاهد بودید لازم شد که در مسائل اقتصادی تحولاتی صورت گیرد و با همه اقدامات مثبتی که رئیس دولت سیزدهم انجام داد، دیدیم در سه شاخص اقتصادی یعنی ارز سکه و یک گرم طلا که امروز مورد نقد شما انقلابیون است چند برابر افزایش قیمت داشت. بنابراین دوستانه به این دوستان توصیه میشود واقعیتها را بیشتر ببینند و درک درستی از شرایط بینالمللی داشته باشند. امروز ما در جایگاهی قرار گرفتهایم که کمتر در ۴۷ سال گذشته تجربه شده است. نمونه آن را ما در تحولات ۱۲ روزه جنگ اسرائیل با ایران دیدیم. در سمت اسرائیل تمام امکانات ناتو و در راس آن آمریکا برای دفاع از رژیم صهیونیستی بسیج شد و ما تمام سرمایه این کشور یعنی ملت ایران و همراهی آن با نظام یعنی قدرت نرم و در کنار آن قدرت سخت صنعت موشکی و پهپادی ما توانست موفقیتهای بیشماری را نصیب کشور کند.
در این شرایط حساس باید عقل سیاسی داشت و از کلیت دولت دفاع کرد، مسائل جناحی را کنار گذاشت و نقد سازنده را هم ارائه داد، اما مچگیری سیاسی، بزرگنمایی مشکلات و غرضورزی قدرتطلبانه روا نیست
* با وجود اینکه بسیار به مساله انسجام ملی پس از جنگ و لزوم حل مشکلات جامعه اشاره شده، اما شاهدیم پس از مدتی همه چیز به روال سابق بازگشت و عدهای انسجام ملی را کنار گذاشتند. آیا این رویه به رابطه جامعه و حاکمیت لطمه نزده است؟
فراموش نکنیم هنوز جنگ به پایان نرسیده است. هنوز دشمن بیرونی ما رجزخوانی میکند و نخست وزیر اسرائیل برای مشورت به آمریکا خواهد رفت و انتظار دارد که بار دیگر رئیسجمهور آمریکا در حمله احتمالی او را یاری کند که البته اگر سران اسرائیل و آمریکا عقل مختصری داشته باشند چنین ریسکی نخواهد کرد. همانطور که بخش قابل توجهی از کارشناسان سیاسی امنیتی غرب اقدام اسرائیل و آمریکا را اگر قصد حمله داشته باشند یک تاکتیک اشتباه قلمداد میکنند. در این شرایط حساس باید عقل سیاسی داشت و از کلیت دولت دفاع کرد، مسائل جناحی را کنار گذاشت و البته نقد سازنده را هم ارائه داد، اما مچگیری سیاسی، بزرگنمایی مشکلات، غرضورزیهای قدرت طلبانه و به تعبیری از مسائل اقتصادی سوءاستفاده کردن، روا و زیبنده جناحها و طیفهای درون نظام نیست، البته اگر واقعا دلسوز باشند.
*زمانی که آقای دکتر پزشکیان بحث وفاق ملی را مطرح کردند ابتدا استقبال شد اما از ابتدا خیلی مطرح شد که رئیسجمهور نباید وفاق را با جریان تندرو و دلواپس مطرح کند؛ به طور کلی نباید تعریف جدید از وفاق صورت گیرد تا هر شخص یا جریانی نخواهد برداشت شخصی داشته باشد و همه چیز را مصادره به مطلوب کند؟
البته نکتهای که مطرح شد قابل تحمل، اعتنا و البته مسبوق به سابقه است. پیش از این هم دیده بودیم وقتی که دولت اصلاحات جناب خاتمی موضوع مدینه النبی را مطرح کردند همین تفسیرهای موسع شکل گرفت یا زمانی که دولت روحانی موضوع اعتدال را مطرح کرد باز هم پرسش این بود که اعتدال چه مفهوم شسته رفته و شفافی دارد. یا در مقطعی که در دهه ۷۰ در سطح کلان موضوع تهاجم فرهنگی مطرح شد، آن موقع هم حرف و حدیث فراوان بود که آیا کدام فیلم یا کتاب مصداق تهاجم فرهنگی است. بنابراین بر مسعود پزشکیان خرده نباید گرفت اگر از واژه وفاق ملی استفاده ابزاری میشود و البته تشخیص او در شرایط فعلی کاملاً درست است. بعد از ۴۷ سال بدیهی است که آقای پزشکیان به این جمعبندی برسد که درگیریهای جناحی نمیتواند ما را به مقصود برساند. جناحها میبایست فعالیت سیاسی داشته باشد. اصولا تداوم انقلاب ما به علت کثرت و تکثر افکار ایرانیان بوده است که توانستند در قالب جمهوری اسلامی حرفهای خود را بزنند. آنچه مقصود آقای پزشکیان بود این بود که جناح زدگی مشکل دارد که آدم یاد همان واژه غرب زدگی آل احمد میافتد که میگفت من نمیگویم غرب بد است، غرب هم مثل سرما مثل گرما لازم است گرمازدگی و سرمازدگی و غربزدگی بد است. واقعیت این است تجربه چهار دهه انقلاب نشان میدهد ما اگر توانستیم تمام توطئهها را تا اینجا خنثی کنیم بخش قابل توجه آن به خاطر وفاق حول محور ایرانیت، بخشی از آن ناشی از وفاق حول محور اسلامیت و بخش دیگر آن به خاطر وفاق حول محور سازندگی و آبادانی ایران بوده است. بنابراین میبایست از شعار وفاق ملی که البته بیش از این برخی از جریانات سیاسی هم از دو دهه پیش مطرح میکردند دفاع کرد؛ اما وقتی میگوییم ایران باید مقصود را مشخص کرد. ایران دو دوره تاریخی دارد ایران باستان و ایران دوره اسلام. ما برای رفاه به هر دو دوره نیاز داریم و خوشبختانه در همین چند ماه اخیر گامهای خوبی برداشته شده مثل نصب تندیس آرش کمانگیر در میدان ونک یا تندیس شاپور ساسانی که در برابر امپراتور روم ایستاد. برخلاف کسانی که نصب این تندیسها را سرزنش میکنند باید دفاع کرد از اینکه بار دیگر سرود ایران بیش از گذشته مطرح میشود و رهبر بزرگوار انقلاب هم به این موضوع عنایت داشتند و همه اینها قابل تقدیر است. حال اگر کسانی درک درستی از ایران باستان ندارند مشکل آنهاست که مقوله وفاق را زیر سوال میبرند. محور اسلام هم لازم است چراکه اکثریت ملت ما مسلمان هستند؛ اما نباید فراموش کنیم که بخشی از ما مسلمانهای ایرانی بالاخره شیعه نیستیم و اهل تسنن هستند که میبایست اقداماتی انجام دهیم که وحدت شیعه و سنی را به هم نزند فراموش نکنیم که هفته وحدت میراث بزرگ رهبر فقید انقلاب امام خمینی است و همچنین رهبر انقلاب نیز به شدت به وحدت شیعه و سنی ایمان دارند و بارها به این نکته اشاره دارند. در مورد آبادانی ایران هم هر ایرانی دلسوز و علاقهمند به ایران نمیتواند به ایران با آبادانی ایران و توسعه ایران فکر نکند بنابراین طرح شعار وفاق ملی ایرانیان به نظر اقدامی مفید سازنده و محصول چهار دهه انباشت تجربه سیاسی بود که خوشبختانه از سوی رئیسجمهور مطرح شد. باید از تاریخ درس بگیریم؛ نگاه همهجانبه داشته باشیم، هم به ایران بیندیشیم و هم محتوای آن را با اسلامی ارائه دهیم که عاقلانه و حکیمانه باشد و حقوق انسانها را در بر بگیرد. آنچه که قریب به یقین است و در جامعه میبینیم گسترش طیف میانه است که بخش قابل توجهی از اصلاحطلبان درون نظام، اصولگرایان واقع بین اعتدالیون کشور و مستقلهای آزاده را شامل میشود. طیفی که به نظر میرسد میتوانیم بگوییم یک راس آن سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور اسبق و یک سر طیف دیگر آن رقیب انتخاباتی وی شیخ علیاکبر ناطق نوری است که مواضع نزدیکی بههم دارند.
ارسال نظر