حسن بهشتیپور در گفتوگو با«آرمان ملی»:
ورود به مذاکره تاکتیکی سیاسی است
آرمان ملی- احسان انصاری: مذاکرات بین ایران و آمریکا و غرب در حالت کما بسر میبرد و در حالی که ترامپ همچنان ایران را تهدید میکند اما گمانهزنیهایی مبنی بر دیپلماسی محرمانه بین ایران و آمریکا نیز وجود دارد.
با این وجود ابهام در چشمانداز آینده سیاست خارجی با توجه به شرایط اقتصادی کشور ممکن است ایران را از اهداف خود دور کند. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی چشمانداز پیش روی ایران و غرب با محوریت آمریکا با حسن بهشتیپور تحلیلگر روابط بینالملل گفتوگو کرده است. بهشتیپور در این زمینه معتقد است: «تجربه تاریخی مواجهه با قطعنامههای فصل هفتم به روشنی نشان میدهد که اتکای صرف به واکنشهای قاطع و تقابلی بدون پشتوانه یک استراتژی هوشمند و چندوجهی نه تنها تنشها را کاهش نداده بلکه موجب پیچیدگی بیشتر و تحمیل هزینههای سنگینتر بر اقتصاد و موقعیت بینالمللی کشور شده است. برای عبور از این چالش و جلوگیری از تکرار این چرخه باید چند رویکرد را در پیش گرفت. نخست اولویت دادن به همکاری با روسیه و چین برای تشکیل جبههای منسجم با هدف جلوگیری از تصویب قطعنامههای جدید تحریمی، تلاش برای لغو یا تعدیل قطعنامههای پیشین، و بهرهگیری حداکثری از مکانیسم وتو. دوم اقتصاد ایران نیازمند اصلاحات ساختاری فوری برای کاهش وابستگی به نفت و مقاومسازی در برابر تحریمهاست. شفافیت، مقابله با فساد، توسعه روابط اقتصادی با همسایگان و تقویت بخش خصوصی واقعی از ارکان این اصلاحات هستند. از سوی دیگر همکاری شفاف و فنی با آژانس بهترین ابزار برای خنثی کردن بهانهجوییهای غرب به ویژه آمریکا و اسرائیل است». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
*مذاکرات بین ایران و آمریکا در حالی مسکوت باقی مانده که دو طرف همچنان روی مواضع سلبی خود پافشاری میکنند. در چنین شرایطی برنامه ترامپ برای معادله ایران در آینده چه خواهد بود؟
ترامپ همواره ایران را تهدید میکند و در عین حال پیشنهاد مذاکره هم میدهد. دیدگاه ترامپ در مورد صلح ریشه در دکترین صلح از طریق قدرت دارد. راهبردی که بر تسلط نظامی و اهرم زور تأکید دارد. این رویکرد در تضاد کامل با برداشت ایران از صلح است که اولویت را به همکاری، احترام متقابل و صلح از طریق همکاری منطقهای و نتایج عادلانه برای همه ذینفعان میدهد. مدل آمریکایی که متحدانی مانند بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل نیز با آن موافق هستند به دنبال تحمیل ثبات از طریق اعمال زور است. اگرچه این امر ممکن است به آتشبسهای موقت منجر شود اما نمیتواند به علل اساسی درگیری بپردازد و نمیتواند صلح پایداری ایجاد کند. وقتی صلح توسط یک طرف دیکته میشود و خواستههای مشروع طرف دیگر نادیده گرفته میشود توافق حاصل ذاتاً شکننده است. بنابراین پیشنهاد ترامپ منعکس کننده جهانبینی است که قدرت را با مشروعیت برابر میداند نه به دنبال اجماع یا منافع متقابل، در حالی که طرف ایرانی میکوشد از طریق ایجاد همکاری منطقهای و بینالمللی بین کشورهایی که در عمل و نه در حرف دنبال صلح واقعی و پایدار هستند همافزایی و تشریک مساعی به وجود آورد.
*این تفاوت در نوع برداشت از صلح و عدم تقارن سیاستها نسبت به هم در عمل امکان مذاکره را از بین میبرد؟
به هر حال جهان سیاست دارای پیچیدهها و ظرافتهای خاص خودش است. من معتقدم بهرغم عدم تقارن در دیدگاههای استراتژیک بین ایران و آمریکا مسئولان ایرانی نباید پیشنهاد مذاکره ترامپ را به طور کامل رد کند. به هر حال تعامل حتی در شرایط نامطلوب میتواند مزایای متعددی برای ایران داشته باشد. در مرحله نخست به ایران اجازه میدهد تا مواضع خود را مستقیماً و بدون تحریفات رسانهای مستقیما با ترامپ در میان بگذارد. دوم این رویکرد نشان دهنده تمایل ایران برای حل مشکل از طریق دیپلماتیک به جامعه بینالمللی است. این در حالی است که در جهان امروز حمایت از اقدامهای دیپلماتیک یک ارزش ذاتی در افکار عمومی دارد. سوم این امر بستری را برای شنیدن دیدگاههای فیلتر نشده رئیسجمهور ایالات متحده فراهم میکند که ممکن است با لفاظیهای عمومی او متفاوت باشد و نکته دیگر اینکه این وضعیت هیچ خطری برای اعتبار ایران در نزد افکار عمومی جهان ندارد زیرا ایران خطوط قرمز خود را در راستای تامین منافع ملی حفظ خواهد کرد. همچنان که استواری تاریخی ایران در مذاکرات با ویتکاف نشان داد ایران به خوبی حافظ منافع ملی خود خواهد بود. در واقع ورود به مذاکرات حتی با دشمنان میتواند یک حرکت تاکتیکی باشد که موضع استراتژیک ایران را تقویت میکند. رهبر معظم ایران مذاکرات با آمریکا را به عنوان یک بنبست محض توصیف کرده است، با این حال این موضع منعکس کننده یک اصل استراتژیک است نه یک قاعده تاکتیکی ثابت. موضع کلی جمهوری اسلامی ضد سلطه و مبتنی بر حقوق است اما تصمیمات مربوط به زمان، مکان و طرفین مذاکره تاکتیکی و قابل تغییر است. به عنوان مثال از سرگیری مذاکرات غیرمستقیم در فروردین 1404 علیرغم ممنوعیتهای قبلی در اسفند 1403 این انعطافپذیری را نشان میدهد.
*ایران و روسیه و چین مدعی هستند زمان برجام پایان یافته و در عمل مکانیسم ماشه نباید فعال شود. در این مقطع زمانی روسیه و چین و به خصوص روسیه که در شرایط کنونی ریاست دورهای شورای امنیت را نیز در اختیار دارد چه نقشی میتوانند در معادلات پیرامون برنامه هستهای ایران داشته باشند؟
تجربههای گذشته نشان داده است که حتی نبود اجماع نیز مانع تصمیمگیری ضد ایرانی نشده است. با توجه به فعال شدن مکانیسم ماشه و ابلاغ آن از سوی دبیرخانه شورای امنیت سازمان ملل عملاً روند بازگشت قطعنامهها آغاز شده و برخی کشورها از جمله ترکیه اجرای آنها را در دستور کار قرار دادهاند. به همین دلیل تهران باید نگاه خود را از مباحث حقوقی به سمت راهحلهای سیاسی و دیپلماتیک معطوف کند و برای دوران پسابرجام برنامهریزی داشته باشد. در این مسیر روسیه میتواند نقشی کلیدی ایفا کند. مسکو بارها اعلام کرده که بازگشت تحریمها را غیرقانونی میداند و ایالات متحده را ناقض اصلی توافق هستهای معرفی کرده است. این موضعگیریها هرچند در سطح سیاسی قابل توجه است، اما در عمل به معنای نادیده گرفتن تحریمها از سوی روسیه خواهد بود. موضوعی که نشان میدهد کرملین در عرصه دیپلماتیک همچنان در کنار تهران ایستاده است. مواضع نماینده روسیه در شورای امنیت، سخنان سرگئی لاوروف و اظهارات پوتین همگی گویای تداوم این همسویی سیاسی است؛ هرچند روسیه همواره منافع مستقل خود را دنبال میکند. در بخش دیگر تحولات باید به موضوع اسرائیل و نقش احتمالی روسیه در مدیریت تنشهای منطقهای اشاره کرد. پوتین اخیراً اعلام کرده که در گفتوگویی با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل به پوتین اظهار داشته قصد حمله مجدد به ایران را ندارد. با این حال به نظر میرسد این نقل قول بیشتر برداشت پوتین از فضای گفتوگو بوده تا پیام مستقیم از نتانیاهو برای ایران.
تهران باید نگاه خود را از مباحث حقوقی به سمت راهحلهای سیاسی و دیپلماتیک معطوف کند و برای دوران پسابرجام برنامهریزی داشته باشد. در این مسیر روسیه میتواند نقشی کلیدی ایفا کند
*پوتین به دنبال میانجیگری بین ایران و اسرائیل است؟
واقعیت این است که روابط دیرینه و نزدیک پوتین و نتانیاهو از یک طرف و مناسبات گسترده مسکو با تلاویو از سوی دیگر امکان چنین نقشی را فراهم میکند، اما واقعیت این است که اسرائیل در سیاستهای توسعهطلبانه خود علیه کشورها حتی از واشنگتن نیز تبعیت کامل ندارد چه برسد به مسکو. از سوی دیگر ایران اساساً اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و هرگونه میانجیگری در این چارچوب از پیش با محدودیتهای جدی مواجه است. در چنین شرایطی منافع ژئوپلیتیک روسیه ایجاب میکند که از درگیری مستقیم ایران با اسرائیل یا آمریکا جلوگیری شود. هرگونه تشدید بحران در خاورمیانه میتواند معادلات امنیتی و انرژی مسکو را برهم بزند. به همین دلیل تلاش کرملین برای کاهش تنشها میان تهران و رقبای غربیاش اگرچه از توان میانجیگری مؤثر برخوردار نیست اما از نظر سیاسی به سود روسیه و ثبات منطقهای خواهد بود. همکاری راهبردی ایران با روسیه به عنوان یکی از بازیگران اصلی نظام بینالملل میتواند مسیر دیپلماسی ایران در دوران پسابرجام را هموارتر کند. موفقیت این مسیر، اما منوط به تدبیر وحدت رویه و برنامهریزی دقیق برای مدیریت پیچیدگیهای روابط منطقهای و بینالمللی است.
*در چنین فضایی بهترین کنشگری ایران در عرصه بینالمللی چه باید باشد؟
تجربه تاریخی مواجهه با قطعنامههای فصل هفتم به روشنی نشان میدهد که اتکای صرف به واکنشهای قاطع و تقابلی بدون پشتوانه یک استراتژی هوشمند و چندوجهی نه تنها تنشها را کاهش نداده بلکه موجب پیچیدگی بیشتر و تحمیل هزینههای سنگینتر بر اقتصاد و موقعیت بینالمللی کشور شده است. برای عبور از این چالش و جلوگیری از تکرار این چرخه باید چند رویکرد را در پیش گرفت. نخست اولویت دادن به همکاری با روسیه و چین برای تشکیل جبههای منسجم با هدف جلوگیری از تصویب قطعنامههای جدید تحریمی، تلاش برای لغو یا تعدیل قطعنامههای پیشین و بهرهگیری حداکثری از مکانیسم وتو. دوم اقتصاد ایران نیازمند اصلاحات ساختاری فوری برای کاهش وابستگی به نفت و مقاومسازی در برابر تحریمهاست. شفافیت، مقابله با فساد، توسعه روابط اقتصادی با همسایگان و تقویت بخش خصوصی واقعی از ارکان این اصلاحات هستند. از سوی دیگر همکاری شفاف و فنی با آژانس بهترین ابزار برای خنثی کردن بهانهجوییهای غرب به ویژه آمریکا و اسرائیل است. این همکاری باید ضمن حفظ دستاوردهای هستهای هرگونه ابهام را رفع کرده و مانع اجماع جهانی علیه ایران شود. همچنین تقویت روابط با کشورهایی مانند هند، ترکیه، اعضای شانگهای و بریکس و اتحادیه اوراسیا میتواند در کاهش فشارهای آمریکا مؤثر باشد. در واقع به جای رویکرد صفر و یک باید یک راهبرد هوشمند طراحی شود که ترکیبی از مقاومت در برابر فشارهای ناعادلانه و انعطافپذیری در مذاکره برای رسیدن به توافقی متوازن را شامل میشود. نکته دیگر اینکه عبرت اصلی گذشته این است که دیپلماسی مؤثر مبتنی بر واقع بینی و برنامهریزی بلندمدت بسیار کارآمدتر از اقدامات شتاب زدهای است که هزینههای آن بر دوش مردم و اقتصاد ملی قرار میگیرد. آینده باید با خردورزی وحدت رویه در سیاست خارجی و اولویت دادن به منافع ملی در چارچوبی جامع ساخته شود نه با تکرار روشهای آزموده و پرهزینه گذشته.
ارسال نظر