| کد مطلب: ۱۱۹۲۰۶۷
لینک کوتاه کپی شد
 ایران برای تحولات جدید جهانی تئوری‌پردازی کند

دکتر ابراهیم فیاض در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:

ایران برای تحولات جدید جهانی تئوری‌پردازی کند

آرمان ملی- احسان انصاری: «برخی از گروه‌های بنیادگرا دنبال جنگ با دشمن توهمی و خیالی خود هستند. این گروه‌ها در ذهن خود دشمن تراشی می‌کنند و سپس برای جنگ با آنها برنامه‌ریزی می‌کنند.

 ترامپ نیز به دنبال چنین رویکردی است. تئوری‌های گذشته از بین رفته و به تاریخ اندیشه پیوسته است. امروز تحولات جهانی با تئوری‌های جدیدی مواجه شده است که مناسبات بین‌المللی را دستخوش تغییر قرار داده است. به همین دلیل اگر ایران می‌خواهد در این تحولات جهانی نقش پررنگی داشته باشد باید برای تحولات جدید تئوری پردازی کند و با تئوری‌های خاص تأثیرگذاری خود را نشان بدهد». جملات ذکر شده اظهارات دکتر ابراهیم فیاض، جامعه شناس درباره روند تحولات جهانی با محوریت ترامپ در گفت‌وگو با «آرمان ملی» است. فیاض در این گفت‌وگو به مهم‌ترین پیامدهای تلاش ترامپ برای درگیری با مخالفان همیشگی آمریکا اشاره می‌کند که در ادامه می‌خوانید.

*ترامپ تلاش می‌کند خود را به عنوان یک چهره صلح‌طلب نشان بدهد اما به نظر می‌رسد به دنبال تنش و درگیری با مخالفان همیشگی آمریکا مانند ونزوئلا و ایران است. هدف ترامپ از این نوع بازیگری جهانی چیست؟

هنگامی که ساختارهای جهانی به بن‌بست می‌رسد چهره‌هایی مانند ترامپ پدید می‌آیند. این وضعیت برای هیتلر نیز وجود داشت. در دورانی که هیتلر روی کار آمد نیز ساختارهای جهانی به بن‌بست رسیده بود. پس از جنگ جهانی اول فشارهای شدیدی روی آلمان وجود داشت. به همین دلیل هیتلر در کمتر از ده سال آلمان را از بدبختی کامل به خوشبختی کامل رساند. امروز شبکه‌های اجتماعی محوریت انسان را به مردم تغییر داده و مردم در همه صحنه‌ها حضور دارند. از سوی دیگر علوم انسانی در آستانه تغییرات بنیادین قرار گرفته است. شرایط امروز و ماهیت شکبه‌های اجتماعی اقتضا می‌کند که مردم هیچ اشتیاقی برای جنگ از خود نشان ندهند. اگر به مستندهای جنگ جهانی اول و دوم نگاه کنیم متوجه می‌شویم که در آن مقطع زمانی مردم به شدت مشتاق جنگ بودند. این در حالی است که امروز مردم هیچ تمایلی برای جنگ ندارند و بلکه آن را مذموم و مردود می‌شمرند. امروز جهان در آستانه تحولات جدیدی قرار گرفته است. در مرحله نخست تز لیبرالیسم به عنوان پایان تاریخ از بین رفته است؛ تزی که در قامت رویکرد جهانی شدن در همه زمینه‌ها تغییر ایجاد کرده بود. با این وجود ترامپ این رویکرد را متوقف کرده است.

*چرا ترامپ روند جهانی شدن را متوقف کرده است؟

 ترامپ و ساختار تصمیم‌گیری در آمریکا به این نتیجه رسیدند که در فرایند جهانی شدن سرمایه زیادی از آمریکا خارج شده است. این وضعیت در برخی ایالت‌های آمریکا بحران اقتصادی و اجتماعی ایجاد کرد. اوباما در دوران ریاست جمهوری خود عنوان کرد تلاش خواهد کرد سرمایه آمریکا را از بیرون به داخل منتقل کند و در درون آمریکا اشتغال ایجاد خواهد کرد. آمریکا به این نتیجه رسید که روند جهانی شدن که مبدع آن بود در نهایت به ضررش تمام شده و کشورهایی مانند چین از این فرصت استفاده کرده و سرمایه‌های جهانی را به سود خود استفاده می‌کنند. تحلیلگران اقتصادی در عرصه جهانی به این نتیجه رسیده بودند که در چنین شرایطی چین سرمایه‌های داخلی آمریکا را نیز به چین وارد می‌کند و در نهایت از اقتصاد آمریکا جلو می‌زند. اتفاقی که در واقع هم رخ داد. امروز وضعیتی پیش آمده که علاقه مردم آمریکا برای زندگی در چین نسبت به گذشته بیشتر شده است. ایدئولوژی عام جمهوری‌خواهان در آمریکا همواره این بوده که سرمایه‌ها در داخل خاک آمریکا مورد استفاده قرار بگیرد. ترامپ نیز یک جمهوری‌خواه به معنای کلاسیک است و به همین دلیل از این رویکرد پیروی می‌کند. بنده معتقدم حتی ممکن است روزی فرا برسد که ترامپ اسرائیل را نیز رها کند و احتمال چنین اتفاقی زیاد خواهد بود. رویکردی که ترامپ در آمریکا دنبال می‌کند سرمایه‌داری ملی است. سرمایه‌داری ملی که به نوعی فاشیسم نیز آغشته شده است.

*واکنش قدرت‌های دیگر جهانی مانند کشورهای اروپایی نسبت به این تحولات به چه صورت بوده است؟

اروپا همواره مظهر سوسیالیسم بوده است. این در حالی است که در سال‌های اخیر احزاب راست زیادی در کشورهای اروپایی به قدرت رسیده‌اند. امروز اروپا بین سوسیالیسم و فاشیسم درگیر شده و این جنگ حتی به آمریکا نیز کشیده شده است. به عنوان مثال بابی سندرز به عنوان یک سوسیالیسم یکی از منتقدان جدی دولت فاشیستی ترامپ در آمریکا است. از سوی دیگر وضعیت مکرون در فرانسه نیز متزلزل است و چه بسا پس از دوران ریاست جمهوری وی احزاب راست افراطی در فرانسه به قدرت برسند که با سیاست‌های ترامپ همسویی بیشتری از خود نشان بدهند. امروز دوران لیبرالیسم و جهانی شدن به پایان رسیده و همه کشورها به دنبال اتکا به سرمایه‌های داخلی خود و پیشرفت ملی هستند.

احمدی‌نژاد در ابتدا با شعار عدالت و یک کاپشن ساده روی کار آمد اما در پایان دوران ریاست جمهوری‌اش به یک رویکرد سرمایه‌داری رسیده بود که از بسیاری از نمادهای سرمایه‌داری هم بزرگ‌تر شده بود 

*چه آلترناتیوی برای روند جهانی شدن قائل هستید؟ پارادایم غالب جهان پس از بازگشت کشورها به درون خود چه خواهد بود؟

آلمان‌ها به دنبال بسط دادن یک نوع عقل میان فرهنگی هستند. به همین دلیل نیز به جای فلسفه و عرفان مقوله حکمت را مطرح می‌کنند. این عقل میان فرهنگی انسان و سوژه را به مقوله مردم تغییر می‌دهد. دولت‌های فاشیستی مانند ترامپ همواره حالتی متزلزل دارند. این دولت‌ها در ابتدا با محوریت عدالت روی کار می‌آیند اما در پایان به یک نوع سرمایه‌داری وحشتناک می‌رسند. این وضعیت در ایران در دوران احمدی‌نژاد نیز به وجود آمد. احمدی‌نژاد در ابتدا با شعار عدالت و یک کاپشن ساده روی کار آمد اما در پایان دوران ریاست جمهوری‌اش به یک رویکرد سرمایه‌داری رسیده بود که از بسیاری از نمادهای سرمایه‌داری هم بزرگ‌تر شده بود. فاشیسم در هر نوعش شکست خورده است. آن چیزی که در آینده در جوامع مختلف مورد توجه قرار خواهد گرفت سوسیالیسم عرفی و مردمی و نه سوسیالیسم حزبی و ایدئولوژیک خواهد بود. در چنین شرایطی دیگر مردم همه سلاح‌ها را کنار می‌گذارند و دلیلی برای جنگ در جهان وجود ندارد. واقعیت این است که امروز انسان سوژه محور ایدئولوژیک جنگ طلب جای خود را به مردم صلح طلب و مخالف با جنگ داده است. در چنین شرایطی است که ترامپ به دنبال تغییر معادلات جهانی به سود خود همراه با تنش و درگیری است.

*چرا برخلاف قرن نوزدهم و بیستم که تحولات جهانی مبتنی بر تغییرات فکری و جریان‌های فکری بود امروز تحولات جهانی با محوریت اقتصاد جهانی اتفاق می‌افتد؟

 امروز عقل نظری سوژه‌محور فیلسوف‌مآبانه از بین رفته است. در دوران پست مدرن دیگر فلسفه‌ای وجود ندارد. در پست مدرنیسم ما با مقوله بینامتنیت و بیناذهنیت مواجه هستیم. در بیناذهنیت این مسأله مطرح است که مردم چگونه زندگی می‌کنند. در اینجا دیگر مردم سوژه محور نیستند و با مشورت و خرد جمعی که عمدتأ نیز در شبکه‌های اجتماعی رخ می‌دهد تصمیم‌گیری می‌کنند. شبکه‌های اجتماعی زمینه برقراری دیالوگ بین مردم را ایجاد کرده‌اند. دیگر دوران مونولوگ و سخنرانی‌های ایدئولوژیک یک طرفه در امثال صداوسیما به پایان رسیده است. در چنین شرایطی دوران دیکتاتوری‌ها نیز به پایان رسیده است. امروز محوریت تحولات جهانی بر فرمول «مردم ماهو مردم» متکی است. به همین دلیل نیز گروه‌های اجتماعی در آمریکا همواره با جنگ مخالف هستند و اعتراض خود را به شکل‌های مختلف نشان می‌دهند. این رویکرد به معنای این است که مردم کشور جنگ طلبی مانند آمریکا که در اغلب جنگ‌ها نقش داشته امروز مانعی برای جنگ طلبی دولت خود به شمار می‌روند. به نظر می‌رسد حکمت که براساس عقل میان فرهنگی عمل می‌کند می‌تواند مبنای جهان آینده باشد. امروز جهان به یک صلح جهانی نیاز دارد. این در حالی است که در چنین شرایطی برخی از بمب اتم و جنگ اتمی سخن می‌گویند که مسخره است.

*ایران در مسیر تحولات جهانی و داخلی در چه مسیری قرار خواهد گرفت؟

واقعیت این است که در شرایط کنونی برخی از گروه‌های بنیادگرا دنبال جنگ با دشمن توهمی و خیالی خود هستند. این گروه‌ها در ذهن خود دشمن تراشی می‌کنند و سپس برای جنگ با آنها برنامه‌ریزی می‌کنند. ترامپ نیز به دنبال چنین رویکردی است. تئوری‌های گذشته از بین رفته و به تاریخ اندیشه پیوسته است. امروز تحولات جهانی با تئوری‌های جدیدی مواجه شده است که مناسبات بین‌المللی را دستخوش تغییر قرار داده است. به همین دلیل اگر ایران می‌خواهد در این تحولات جهانی نقش پررنگی داشته باشد باید برای تحولات جدید تئوری پردازی کند و با تئوری‌های خاص تأثیرگذاری خود را نشان بدهد.

 

 

 

 

 

منبع : آرمان ملی

جدید

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار