پیشنهاد روشن به آقای عراقچی
فضای قبل از مذاکرات سوم در رسانهها به گونهای ترسیم شده بود که گویی قرار است این دور از گفتوگوها آخرین باشد و پس از آن، تنش و درگیری جایگزین دیپلماسی شود.
برخی تحلیلگران آمریکایی، رسانههای وابسته به لابیهای جنگطلب و حتی بخشی از فضای مجازی تلاش داشتند چنین القا کنند که شکست مذاکرات قطعی است و ایران و آمریکا در آستانه ورود به یک دوره تخاصم آشکار قرار دارند. اما واقعیتها خلاف این القائات بود و دیدیم که نهتنها مذاکرات برگزار شد، بلکه نتایج آن، از منظر طرفین، مثبت و سازنده ارزیابی گردید. همین نکته نشان میدهد که فضاسازیها بیش از آنکه در میدان عمل اثرگذار باشند، ابزاری هستند برای ایجاد فشار روانی؛ فشاری که هدف اصلیاش، کسب امتیاز بیشتر بر سر میز مذاکره است. در این میان، آنچه اهمیت دارد درک درست از دیپلماسی لحظهای است. طرفین وقتی پای میز مذاکره مینشینند، صرفنظر از حواشی و خطونشانهای رسانهای، سعی میکنند از فرصت گفتوگو برای نزدیک کردن دیدگاههای خود استفاده کنند. واقعیت آن است که حتی در داخل ایران نیز اختلافنظرهایی درباره مذاکره وجود دارد، اما این مخالفتها در آمریکا، بهویژه در کنگره و میان جمهوریخواهان شدیدتر است. به بیان دیگر، فشار داخلی علیه تیم مذاکرهکننده، دغدغهای دوجانبه است. با این حال، ارزیابی مثبت دو طرف از دور چهارم مذاکرات نشان میدهد که هر دو کشور به این درک رسیدهاند که راه جایگزینی جز مذاکره وجود ندارد. یکی از حساسترین نقاط مذاکرات، بحث درباره سطح غنیسازی اورانیوم در ایران است. به نظر میرسد که در این مرحله، دو طرف در حال نزدیکشدن به سطحی از توافق هستند که بر اساس آن، ایران غنیسازی خود را در سطح ۳.۶۷ درصد محدود کند. البته این تنها یک وجه از مسأله است. نکته حساس دیگر، خواستهای است که برخی مقامات آمریکایی مطرح کردهاند؛ مبنی بر حضور کارشناسان فنی آمریکایی در سایتهای هستهای ایران برای انجام بازرسیهای حضوری. این خواسته، برخلاف اصول پذیرفتهشده در منشور NPT و رویههای آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. طبق استانداردهای بینالمللی، تنها نهاد ذیصلاح برای بازرسی از فعالیتهای هستهای کشورها، آژانس است و هیچ کشور ثالثی حق مداخله یا بازدید مستقیم از تأسیسات هستهای کشور دیگر را ندارد. در شرایط کنونی، آنچه میتواند جایگاه ایران را تقویت کند، ایجاد موازنه در مسیر مذاکرات است. پیشنهاد مشخص نگارنده به آقای عراقچی و تیم مذاکرهکننده کشورمان این است که به موازات گفتوگو با ایالات متحده، کانال مذاکراتی با اروپا نیز فعال شود. متأسفانه در سالهای اخیر، نقش اروپا در معادلات هستهای ایران تضعیف شده و به نوعی عقبنشینی از مواضع مستقل خود داشته است. اگر ایران بتواند مجدداً اروپا را به عنوان یک بازیگر فعال وارد گفتوگو کند، میتوان امیدوار بود که فشارهای آمریکا تا حدی تعدیل شود. برعکس، اگر اروپا به دلایل سیاسی یا اقتصادی بیش از حد به آمریکا نزدیک شود، طبیعتاً در میز مذاکرات، طرف آمریکایی دست برتر را خواهد داشت و خواهد توانست امتیاز بیشتری از ایران مطالبه کند. مذاکرات در فضایی برگزار میشود که منطقه غرب آسیا آبستن تحولات جدی است. سفر احتمالی ترامپ به خلیج فارس، موضعگیریهای جدید اسرائیل، و تغییر لحن عربستان نسبت به ایران، همه عواملی هستند که میتوانند مسیر مذاکرات را تحتتأثیر قرار دهند. از این منظر، سفرهای منطقهای آقای عراقچی به ریاض و دوحه، و رایزنیهای دیپلماتیک با همسایگان جنوبی ایران، کاملاً هوشمندانه و در راستای دیپلماسی پیشدستانه ارزیابی میشود. در واقع، ایران با این ابتکار تلاش دارد قبل از آنکه فشارها از طرف کشورهای ثالث تشدید شود، فضا را برای تداوم مذاکره هموار سازد. فراموش نکنیم که بازگشت به فضای تقابل، نهتنها به سود ایران نیست، بلکه ایالات متحده نیز درگیر مشکلات داخلی، انتخابات ریاستجمهوری و بحرانهای جهانی است و توان مدیریت یک درگیری جدید در خاورمیانه را ندارد. از این رو، برخلاف برخی فریادها که تلاش میکنند هر نوع مذاکرهای را نادیده بگیرند یا تخطئه کنند، واقعیت صحنه سیاست بینالملل آن است که تنها ابزار حلوفصل اختلافات، گفتوگوست. تداوم مذاکرات در چنین شرایطی، نه نشانه ضعف، بلکه نشانه بلوغ دیپلماتیک دو کشور است که میخواهند بدون آنکه وارد بازی بازنده- بازنده شوند، به چارچوبی از تعامل دست یابند. به عنوان جمعبندی باید گفت، مسیر پیشرو هرچند دشوار و پرپیچوخم است، اما از آنجا که درک مشترک از ضرورت گفتوگو در هر دو سوی میز مذاکره شکل گرفته، میتوان به نتایجی معقول و متوازن در آینده امیدوار بود. پیششرط چنین موفقیتی، حفظ انسجام در مواضع داخلی، دوری از فضاسازیهای هیجانی و رسانهای و مهمتر از همه، حفظ کانالهای فعال دیپلماتیک با همه بازیگران تأثیرگذار، از جمله اروپا، روسیه، چین و کشورهای منطقه است.
* علی بیگدلی
کارشناس روابط بینالملل
ارسال نظر