این تحلیل را باید در چند بازه مورد بررسی قرار داد اولا اینکه پرونده هستهای ایران تحت نظر شورای عالی امنیت ملی هدایت میشود و ارتباطی به دولتها ندارد. دولتها در نهایت میتوانند اثراتی را در روند پرونده بگذارند اما مجری هستند. دوما ایران و آمریکا به صورت غیرمستقیم مذاکراتی را با هم داشتهاند. مذاکراتی که ظاهرا توانسته است در دورهای از تشدید تنش هم جلوگیری شود. در چنین شرایطی بعید است که به این سادگیها پرونده ایران از شورای حکام آژانس به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع داده شود. چرا که میز مذاکره هنوز بسته نشده و زمانی که مذاکرات به نتیجه نرسد غربیها به سمت اقداماتی علیه ایران از منظر حقوقی حرکت میکنند. سوم؛ ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد در معنای آن است که تهران نیز از این اختیار برخوردار است که از همکاریهایی مختلف با آژانس بر اساس ان.پی.تی و برخی همکاریهای دیگر به صورت یکجانبه خارج شود. این خروج اساسا به نفع طرفین نیست چرا که در حال حاضر مرتبا بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به مراکز هستهای ایران رفت و آمد داشته و از فعالیتهای هستهای ایران بازدید میکنند. خروج ایران از هر توافقنامهای که بر اساس آن ماموران و بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی از مراکز هستهای بازدید میکنند نفعی برای غرب ندارد. از این منظر بعید است که تصمیمی در ارتباط با ایران گرفته شود که واکنش ایران را در پی داشته باشد. لذا نباید با دید سطحی به تحولات هستهای نگریست. ایران بیش از 2 دهه است که با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری دارد و خروج آمریکاییها از برجام باعث شده است که ایران دست به اقداماتی در ارتباط با توافقنامه وین موسوم به برجام بزند و برای اینکه طرف مقابل را ترغیب کند که به تعهدات خود بازگردد سطح غنیسازی اورانیوم در ایران را افزایش داده است. هر چند که هر احتمالی را میتوان در ارتباط با پرونده هستهای داد اما به نظر میرسد اروپاییها با اقدامات اخیر خود به دنبال آن هستند که سهمی از مذاکرات هستهای داشته باشند.
*حسن بهشتیپور
کارشناس روابط بینالملل