| کد مطلب: ۱۱۸۴۳۳۲
لینک کوتاه کپی شد
«اطلس شش» فانتزی اما واقع‌گرایانه است

کتابخانه‌ اسکندریه مصر و ماجرای انجمن جادوگران

«اطلس شش» فانتزی اما واقع‌گرایانه است

آرمان ملی- بیتا ناصر: میثاق خلج، مترجم آثاری چون «ماهیگیران»، «نقشه نگارها»، «گزنه و استخوان» و... در جدیدترین تجربه‌ خود، به‌سراغ یک رمان پرفروش در ژانر معمایی-جادویی رفته است، رمانی با عنوان «اطلس شش» نوشته‌ اولیوی بلیک که در آمریکا به جهان به آثار فانتزی شناخته می‌شود.

 به گفته‌ میثاق اما «اطلس شش» فراتر از تخیل و ایده‌های فانتزی پیش رفته و بر ارجاعات تاریخی واقعی استوار است؛ ارجاعاتی چون کتابخانه‌ اسکندریه در مصر یا آثار به‌جامانده از دانشمندان جهان (ازجمله ایران) در حوزه‌های مختلف طب، شیمی، فیزیک و... بلیک در نوشتن این رمان، از مشاوره‌ شخصیت‌های علمی غافل نبوده؛ بنابراین خواندن «اطلس شش» علاوه ‌بر میدان دادن به قوای خیال، سرنخ‌های محتوایی قابل توجهی به مخاطبان خود می‌دهد. با ما و مصاحبه‌ میثاق خلج، همراه شوید.

در ترجمه‌ جدیدتان، سراغ اولیوی بلیک (نویسنده‌ آمریکایی) و رمان پرفروش او با عنوان «اطلس شش» رفته‌اید که زندگی 6 جادوگر جوان را که شانس پیوستن به انجمن مخفی اسکندریه دارند، دنبال می‌کند.

بله. «اطلس شش» نخستین کتاب از مجموعه سه‌گانه اولیوی بلیک است که در سال 2022 منتشر شد. در این رمان داستان از این قرار است که انجمن کتابخانه اسکندریه، نگهبان و محافظ دانش از دست‌رفته بزرگ‌ترین تمدن‌های بشری باستانی، برجسته‌ترین انجمن سری جادوگران تحصیل‌کرده در سطح جهان به‌شمار می‌آید. کسانی که در میان اعضای اسکندریه جایگاهی دست و پا کنند، زندگی سرشار از ثروت، قدرت و اعتباری فراتر از رویا‌هایشان را برای خود به ارمغان می‌آورند، هر دهه تنها شش جادوگر با استعداد منحصر به فرد، برای شرکت در مراسم ورودیه انجمن اسکندریه انتخاب می‌شود. به شش جادوگر که دارای قدرت خارق‌العاده هستند، برای این کار آموزش دیده‌اند و در شاخه‌های تخصصی‌شان تحصیلات عالیه دارند، پیشنهاد همکاری داده می‌شود. دو نفر توانایی انجام کار‌های جادویی فیزیکی را دارند و مکمل هم هستند، یکی دیگر توانایی برقراری ارتباط با طبیعت را دارد، یکی توانایی دیدن توهماتی را دارد که در اثر جادو ایجاد می‌شود، یک دختر ایرانی قدرت تله‌پاتی کردن و خواندن افکار آدم‌ها را دارد، پسری توانایی پی بردن به عمق احساسات و افکار را دارد و می‌تواند درون آدم‌ها را بخواند و دستکاری روانی انجام دهد. این شش نفر برگزیدگان سراسر جهان هستند که قرار است برای به عضویت در آمدن در کتابخانه اسکندریه و انجمنی مخفی به همین نام با هم رقابت کنند و فقط پنج نفر از آنها می‌توانند در صورت برنده شدن در کتابخانه بمانند و از بایگانی‌های کتاب‌های آنجا استفاده کنند و نگهدار دانش والای بشری شوند. در عین حال این انجمن با انجمن مخفی دیگری اختلاف‌نظر دارد که به عقیده آنها دانش نباید فقط به صورت محدود در دست اقشار مختلفی از جامعه قرار بگیرد و امکان استفاده از آن باید در اختیار همه قرار بگیرد. ولی اسکندریه خواستار گونه دیگری از توزیع قدرت و ثروت و دانش است. برای همین دنبال پیدا کردن بهترین‌ها هستند و این شش جادوگر را در کنار هم به چالش می‌کشند. به آنها گفته می‌شود که بعد از گذراندن یک سال تحصیلی دیگر در آنجا فقط پنج نفرشان امکان ماندن را دارند و یکی باید حذف شود. اما به چه بهایی؟ شاید مرگ!

این کتاب شامل هشت فصل است که با «سلاح‌ها» آغاز و به «مرگ» ختم می‌شود‌. آیا این عنوان‌بندی مفهوم خاصی دارد و مطابق با روند داستانی، انتخاب شده؟

بله، دقیقاً این عنوان‌بندی مطابق با خط سیر داستان پیش می‌رود. هدف و تمرکز برخی فصول روی رقابت بین شخصیت‌ها و در حقیقت تبدیل کردن آنها به قهرمان است. به نظرم عنوان فصل آخر برای مخاطبی که سوار بر اتفاقات داستان می‌شود ترغیب‌کننده خواهد بود تا ادامه داستان را در جلد بعدی پیگیری کند. گرچه در فصل‌ پایانی و بهتر است بگوییم در صفحات آخر کتاب پرده‌ای کنار می‌رود و شخصیتی پویا و پیچیده نقش پر رنگی پیدا و داستان را با مضامین جذابی همچون محیط‌زیست‌گرایی، امپریالیسم، تروما و رابطه شخصیت‌ها با زمان عجین می‌کند. در حقیقت نویسنده بهترین ایده‌هایش را به بخش‌های پایانی کتاب اختصاص داده است.

آیا زاویه دید، نگاه و نوع روایت در فصل‌ها متفاوت از یکدیگرند و متنوع‌اند؟

این کتاب از زاویه دید شش نفر شخصیت اصلی و شخصیت‌هایی محوری که بعد‌تر نقش پر رنگ‌تری ایفا می‌کنند روایت می‌شود و هر کدام از این شخصیت‌ها در نوع خود اسطوره‌ای محسوب شده و ارتباطات پیچیده‌ای با یکدیگر دارند. برای همین وقتی داستان از زاویه‌دید هر کدام روایت می‌شود نوع برداشت خواننده از شخصیت‌ها متفاوت خواهد بود و در واقع ابعاد جدیدی و شاید پنهانی از آنها را برایمان نمایان می‌کند، در حقیقت شخصیتی که فصل موردنظر را روایت می‌کند نوع روایت را هم تغییر می‌دهد.

آیا بلیک در سایر آثارش نیز همچون «اطلس شش»، همین سبک را دنبال می‌کند؟

بله، اولیوی بلیک متخصص نوشتن آثاری در سبک فانتزی است. اطلس شش هم داستانی به سبک فانتزی، دارک آکادمیا و معمایی-جادویی است. نکته‌ای که در آثار بلیک خیلی جلب‌توجه می‌کند آفرینش فضای تخیلی است که بسیار برای خواننده به واقعیت نزدیک می‌شود. همین امر باعث می‌شود پرسش «چه می‌شد اگر می‌شد» که خصیصه اصلی آثار فانتزی تخیلی و به طور خاص تاریخ جایگزین است طی خواندن آثارش مرتب به ذهن متبادر شود. به عنوان نمونه در کتاب اطلس شش درباره کتابخانه اسکندریه صحبت شده است؛ کتابخانه‌ای غنی در مصر باستان که سوخت و ناپدید شد و باعث از بین رفتن بخش‌های مهمی از دانش باستانی شد. داستان طوری روایت می‌شود که این کتابخانه گویی همچون ققنوس دوباره سر برآورده و در اصل از بین نرفته است، همین موضوع و جرقه‌ای که در ذهن زده می‌شود که اگر نمی‌سوخت چه حجم دانش گسترده جهانی را می‌توانست درون خود داشته باشد و «چه می‌شد»‌هایی که متعاقب آن به ذهن خطور می‌کند، مهارت نویسنده را در نوشتن داستان‌های گمانه‌‍زن و تاریخ جایگزین نشان می‌دهد.

از این حیث کدام‌یک از شاخصه‌ها و تکنیک‌های داستان‌نویسی، بلیک را از دیگر نویسندگانی که در این ژانر قلم می‌زنند، متفاوت می‌کند؟

اولیوی بلیک سبک نوشتاری پیچیده‌ و شخصیت‌پردازی فوق‌العاده‌ای دارد. برای مثال مجموعه اطلس داستانی شخصیت‌محور است، نویسنده دقیقاً می‌داند که چطور قوس روایی شخصیت‌ها و دنیای آنها را شرح دهد طوری که توانایی‌هایشان برای ما به طور کامل محرز می‌شود. از ماهیت واقعی شخصیت‌ها به صورت لایه لایه پرده برداشته می‌شود. چون در روایت‌های تخیلی ما با دنیای ناشناخته‌ای روبه‌رو هستیم، تشریح کامل شخصیت‌ها و جهانشان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است تا نقطه ابهامی برای فضاسازی در ذهن خواننده ایجاد نشود و به نظرم اولیوی بلیک این فضاسازی و شخصیت‌پردازی را خیلی خوب در آثارش انجام می‌دهد. کتاب طرح داستانی پر محتوایی دارد و با سبک نوشتاری هوشمندانه و گاهی تؤام با شوخی ترکیب شده است که این نقطه قوتی برای کتاب است تا از فضای خشک خارج شود.

همان‌طور که پیشتر اشاره شد «اطلس شش» نخستین رمان از یک سه‌گانه است. کمی دراین‌باره و ارتباط بین سه اثر توضیح دهید.

اطلس شش به طرز عجیبی داستانی واقع‌گرایانه است. بلیک ماهیت شخصیت‌ها را به واسطه زخم‌هایی که دنیای خارج از آنجا بر روح و روان این شش نفر گذاشته، به ما نشان می‌دهد. مضمون کتاب حول محور یک پرسش مهم می‌چرخد: آیا دانش چیزی است که باید از دسترس همگانی دور نگه داشته شود؟ آیا همه جنبه استفاده از این دانش و متعاقب آن قدرتی را که ایجاد می‌شود، دارند؟ بلیک در این داستان به شدت از ساختار‌های دانشگاهی و علمی بهره می‌برد و بهره‌برداری از فناوری‌های پیشرفته از ارکان اصلی این داستان گمانه‌زن است. همانطور که اشاره کردید کتاب چند جلدی است و پایان هر کتاب کاملاً وابسته به کتاب بعدی است و طوری نیست که داستان تمام شود. شخصیت‌های محوری در جلد‌های بعد نقش پر رنگ‌تری پیدا می‌کنند و ابعاد دیگری از شخصیت‌شان و نقشی که در داستان داشته‌اند، بیشتر برای ما نمودار می‌شود.

در پاره‌ای از اظهارنظرها، «ترکیب درست و هوشمندانه‌ مفاهیم فانتزی و دنیای واقعی» به عنوان یکی از ویژگی‌های مثبت این اثر یاد شده است. به نظر شما این نکته، چه نمودی در شخصیت‌پردازی و فضاسازی داشته است؟

همان‌طور که اشاره کردید نویسنده از ترکیبات درست و هوشمندانه فانتزی استفاده کرده است. به موضوعات جادویی از هر حیث مثلاً فیزیکی، شیمیایی، زیست‌محیطی و حتی فناوری پرداخته شده است و همانطور که گفتم نویسنده شالوده بسیاری از جادو‌ها را واقعیات فیزیکی گذاشته است و در انتهای کتاب در بخش یادداشت نویسنده اشاره می‌کند که از مشاوره اساتید فیزیک به وفور بهره برده است. در داستان، به آثار و متون بسیار مهم شرقی، اسلامی و حتی ایرانی برای استفاده شخصیت‌ها در تحقیقات‌شان اشاره شده و ترکیب تخیل با علوم مختلف بر جذابیت روایت افزوده است. کتاب اطلس شش شخصیت‌محور بوده و داستان در هر فصل از زاویه‌دید یکی از شخصیت‌ها پیش می‌رود و گهگاه فلش‌بکی هم به گذشته‌شان زده می‌شود. از پرداختن به جزئیات غیر‌ضروری صرف‌نظر شده و با دادن اطلاعات اضافی ذهن خواننده درگیر مسائل حاشیه‌ای نمی‌شد. تعاملات میان شخصیت‌ها چندان زیاد نیست ولی تاثیرگذار است. فضاسازی‌ها خیلی خوب صورت گرفته است و همانطور که اشاره کردم برخی صحنه‌ها چنان واقعی تخیل شده است که به نظرم ذهن خواننده تا مدت‌ها درگیر این موضوع می‌شود که شاید بشود چنین چیز‌هایی هم در واقعیت متجلی شود. کتاب اطلس شش عناصر فانتزی زیادی را درون خودش جای داده است، معمای خوب و پیچش‌های داستانی فوق‌العاده‌ای دارد. چیزی که در مورد این داستان خیلی برای من جالب بود این بود که در دنیایی که بلیک خلق کرده جادو همچون علم بخشی آشکار و پذیرفته شده توسط جامعه است.

وقتی داستان از زاویه دید هر کدام روایت می‌شود، برداشت خواننده از شخصیت‌ها متفاوت خواهد بود و ابعاد جدیدی از آنها را نمایان می‌کند. شخصیتی که فصل را روایت می‌کند، نوع روایت را هم تغییر می‌دهد

در رمان‌های ژانر به‌ویژه ژانر فانتزی، اغلب شاهد اصلاحات، کلمات و عناوینی هستیم که متناسب با داستان خلق شده‌اند که در ترجمه چالش‌زا هستند. از این منظر تجربه‌ ترجمه‌ «اطلس شش» را چطور دیده‌اید؟

به نظرم ترجمه آثار فانتزی جزو یکی از دشوارترین مباحث ترجمه‌ای است. در ترجمه بقیه آثار حتی اگر مترجم در برخی بخش‌ها منظور نویسنده را تمام و کمال دریافت نکند ولی با انطباق دادن نوشته با منطق و دانسته‌های خودش می‌تواند ترجمه را پیش ببرد. ولی در ترجمه آثار فانتزی این‌طور نیست. مترجم باید به طور کامل آن صحنه‌ها را درک و تخیل کند تا بتواند به شیوه‌ای صحیح محتویات ذهنی نویسنده را منتقل کند که البته برای دستیابی به این نقطه هم باید مفاهیم هر دو زبان مقصد و مبدأ را به خوبی لمس و درک کند. من هم از این قائده مستثنی نبودم و چالش‌هایی برای ترجمه لغات و حتی صحنه‌های خاص داشتم که زمان‌بر هم بود. بازآفرینی یک صحنه تخیلی که در ذهن شخص دیگری روی داده است، بسیار دشوار است.

این‌بار هم برای ترجمه سراغ کتابی قطور (۵۳۶ صفحه) رفته‌اید. از روند ترجمه‌ این کتاب بگویید.

بله من به ترجمه کتاب‌های قطور علاقه ویژه‌ای دارم. هر‌چند این کار سختی‌های خودش دارد و لازمه‌اش صبوری بیش از حد است. به نظرم یکی از ارکان اولیه کار ترجمه آثار حجیم صبور بودن است. این‌که زمان طولانی با یک داستان و شخصیت‌های آن همراه شوی و در پیچ و خم ابعاد داستان و کنه شخصیت‌های آن کندوکاو کنی تا بتوانی به شیوه‌ای درست و رسا منظور نویسنده را منتقل کنی، گاهی اوقات خارج از حوصله است. ولی چون ژانر فانتزی دری از «اگر می‌شد چه می‌شد‌، ها» به روی من باز می‌کند و من را وارد دنیای دیگری می‌کند، از انجامش لذت می‌برم.

ترجمه‌ دو عنوان دیگر از این سه‌گانه را نیز از شما خواهیم داشت؟

بله. در حال ترجمه عنوان بعدی این کتاب هستم. چون داستان در انتهای این کتاب ابعاد جدیدی به خود می‌گیرد و تمام نمی‌شود. برای ترجمه آثار چندگانه به نظرم بهترین کار این است که یک مترجم عناوین بعدی را هم ترجمه کند، چون هر مترجم لحن نوشتاری و شیوه بازآفرینی خاص خودش را دارد. البته کتاب‌های دیگری هم در دست چاپ دارم که امیدوارم به زودی روانه بازار شود.

 

 

 

 

 

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار