بررسی تطبیقی آمار نشر در «آرمان ملی»
افت فاحش شمارگان کتابهای ادبی به روایت آمار
آرمان ملی- هادی حسینینژاد: موسسه خانه کتاب اخیرا با انتشار اطلاعات نشر در خردادماه 1404، گزارشهای ماهانه خود را به روز کرد. مطابق با جدیدترین گزارش این موسسه، 7923 عنوان کتاب (اعم از چاپ اول و تجدید چاپی) در ماه گذشته به انتشار رسیده که از این تعداد، 1229 عنوان در طبقه ادبیات دستهبندی شده است. به گواه این گزارش، شمارگان میانگین کتابهای ادبی در خردادماه برابر بوده است با 572 نسخه؛ رقمی که با درنظر گرفتن جمعیت 90 میلیونی کشور، به شدت ناچیز مینماید! این افت فاحش، البته که یک روزه و یکماهه اتفاق نیفتاده است. حال آنکه بررسی تطبیقی آمار کتابهای ادبی در 24 سال گذشته، نمای روشنتری از سرگذشت نشر را پیش روی ما میگذارد.

در سالهای گذشته، نشر کتاب در ایران با پدیدهای متناقض روبهرو شده: افزایش تعداد عناوین کتابهای ادبی در برابر کاهش چشمگیر شمارگان چاپی. این در حالیست که قیمت متوسط یک کتاب از حدود ۱۰ هزار ریال در خرداد ۱۳۸۰ به بیش از ۲ میلیون ریال در خرداد ۱۴۰۲ رسیده است؛ افزایشی ۱۹۳ برابری که نمیتوان آن را تنها با متغیرهایی چون تورم یا افزایش بهای کاغذ و چاپ توضیح داد.
مرور دادههای آماری مربوط به گروه دیوئی ادبیات، از سال ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۴، نشانههای روشنی از دگرگونی عمیق در الگوهای تولید و مصرف فرهنگی در جامعه ایرانی دارد. از سویی، انتشار عناوین ادبی به شکل کمسابقهای افزایش یافته، اما از سوی دیگر، شمارگان هر عنوان با شتابی نگرانکننده سقوط کرده است. چنین روندی نهتنها پیامهایی مهم درباره وضعیت صنعت نشر در ایران دارد، بلکه پرسشهای بنیادینی درباره نسبت جامعه امروز با ادبیات و کتابخوانی مطرح میکند.
عناوین بیشتر؛ مخاطبان کمتر
در خرداد ۱۳۸۰، تنها ۳۷۹ عنوان کتاب ادبی منتشر شد، اما هر عنوان بهطور میانگین با شمارگانی حدود ۴۱۰۶ نسخه به بازار عرضه میشد. در مقابل، در خرداد ۱۴۰۴ تعداد عناوین به ۱۲۲9 رسیده، اما شمارگان میانگین به ۵۷۲ نسخه سقوط کرده است.
این یعنی با وجود رشد بیش از سهبرابری در تنوع عناوین، تعداد نسخههای چاپشده برای هر عنوان به کمتر از یکهفتم رسیده. بهعبارتی، ما با جامعهای روبهرو هستیم که ناشرانش بیشتر از همیشه تولید میکنند، اما مخاطب، همانقدر که به خواندن علاقه دارد، دیگر بهصورت جمعی نمیخواند.
در گذشته، یک رمان یا مجموعه شعر ممکن بود هزاران نسخه فروش داشته باشد. امروز، همان کتاب شاید به سختی ۵۰۰ نسخه فروش برود. این تغییر میتواند نشاندهندهی فردیشدن شدید سلیقهها، تکهتکهشدن بازار مخاطب و حتی ناپایداری توجه فرهنگی باشد.
میانگین شمارگان تعداد عناوین سال (خرداد)
572 1229 1404
825 1885 1400
1197 908 1395
1875 685 1390
2608 411 1385
4106 379 1380
نشر در عصر تورم و شبکههای اجتماعی
البته، نمیتوان از تأثیر شرایط اقتصادی و تورم در این روند چشم پوشید. افزایش ۱۹۳ برابری قیمت متوسط کتاب در دو دهه گذشته، قدرت خرید مخاطب را بهطرز چشمگیری کاهش داده است. حتی اگر فرض کنیم درآمد خانوار نیز در این بازه افزایش یافته، سرعت رشد قیمت کتاب بسیار بیشتر از رشد درآمد عمومی بوده است.
اما ماجرا فقط اقتصادی نیست. همزمان با این تحولات، سهم رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی در مصرف فرهنگی ایرانیان بهشدت افزایش یافته است. امروز، کاربران ساعتهای طولانی را صرف خواندن پستها، دیدن ویدئوها و مشارکت در پلتفرمهایی چون اینستاگرام، تلگرام، تیکتاک یا پلتفرمهای بومی میکنند. این فضاها، بهویژه برای جوانان، جایگزین کتاب شدهاند؛ بهخصوص در ژانرهایی مثل شعر و داستان که قابلیت بالایی برای بازنمایی کوتاه، تصویری و احساسی در شبکههای اجتماعی دارند.
در چنین شرایطی، کتاب دیگر تنها راه ارتباط با ادبیات نیست. رماننویسی و شعر گفتن، به بسترهای غیرکتابی کوچ کردهاند. نویسنده جوان، شاید بهجای تلاش برای انتشار کتاب، ترجیح بدهد محتوای خود را به شکل سریالی در صفحات مجازی منتشر کند، که هم کمهزینهتر است، هم بازخورد سریعتری دارد و هم مخاطب بیشتری را در زمان کوتاهتری جذب میکند.
تغییر الگو و جایگاه ادبیات
ادبیات همواره یکی از اصلیترین نمادهای مصرف فرهنگی در ایران بوده. علاقه ایرانیان به شعر، داستان، و روایتهای ادبی، یک سابقه دیرینه دارد، اما آمارها گواه آن است که نحوه برخورد جامعه با این علاقه تغییر کرده. ادبیات هنوز محبوب است، اما شکل مصرف آن تغییر کرده است.
در واقع، کتاب ادبی از کالای فرهنگی غالب، به کالایی خاص و گاه لوکس تبدیل شده است. رشد تولید عناوین، بیشتر نتیجه حمایت از نویسندگان یا علاقهی خودجوش آنها به انتشار آثار است، نه لزوماً افزایش تقاضا از سوی بازار مصرف. این م سأله در نهایت ممکن است منجر به گسترش «نشر خصوصی با شمارگان محدود» و حتی چاپ کتابهایی شود که مخاطب اصلیشان خود نویسنده یا حلقههای بسیار محدودی هستند.
از نگاه جامعهشناسی فرهنگی، این روند میتواند نشانهای از انفکاک بین نهاد تولید فرهنگی و بدنه اجتماعی مصرفکننده آن باشد. در واقع، فرهنگ تولید میشود، اما مصرف نمیشود — یا اگر مصرف میشود، در قالبی دیگر و رسانهای دیگر.
آینده مبهم نشر
در کشورهای توسعهیافته، اگرچه شبکههای اجتماعی نیز مصرف فرهنگی را تحتتأثیر قرار دادهاند، اما نشر ادبیات همچنان ساختار صنعتی خود را حفظ کرده است. در این کشورها، سیستم نشر معمولاً بهگونهای تنظیم میشود که همزمان با بالا رفتن قیمت کتاب، زیرساختهایی چون کتابخانههای عمومی، تخفیفهای دانشجویی، خرید دولتی، و نشر دیجیتال، امکان دسترسی مخاطب را حفظ کند. به عبارت دیگر، در این کشورها، کاهش مخاطب چاپی بهمعنای فروپاشی نظام نشر نیست، چون مدیریت فرهنگی، برنامهریزی بلندمدت و تطبیق با تکنولوژی را در دستور کار قرار داده است. در ایران، این تطبیق هنوز اتفاق نیفتاده یا بسیار کند است.
آیا باید به حال نشر ادبیات در ایران نگران بود؟ بله، اگر سیاستگذاری فرهنگی، خود را با دادههای واقعی تطبیق ندهد. اما نه، اگر این تحولات را بهعنوان فرصتی برای بازتعریف مفهوم «خواندن»، «نوشتن» و «نشر» تلقی کنیم. ادبیات، همانطور که همیشه با زمانه خود پیش رفته، اکنون نیز باید با ابزارهای تازه، مخاطبهای تازهای بیابد. نشر دیجیتال، کتابهای صوتی، پلتفرمهای تعاملی و حتی بهرهگیری از شبکههای اجتماعی، میتوانند راههایی برای احیای جایگاه ادبیات باشند، اما تا آن زمان، آمارهای بالا به ما هشدار میدهند: اگر امروز کاری نکنیم، کتاب ادبی از «محصول فرهنگی عمومی» به «اشیای کلکسیونی شخصی» تبدیل خواهد شد و این، نه تنها برای صنعت نشر، بلکه برای سلامت فرهنگی جامعه، زنگ خطری جدی است.
ارسال نظر