| کد مطلب: ۱۰۵۹۰۰۶
لینک کوتاه کپی شد
عاشقانه‌های دختر روزنامه‌نگار در کلانتری

گفت‌وگوی «آرمان ملی» با لیلا رعیت به مناسبت انتشار «آله و آلاله»

عاشقانه‌های دختر روزنامه‌نگار در کلانتری

به تازگی سومین رمان لیلا رعیت به نام «آله و آلاله» از سوی انتشارات نسل نواندیش به انتشار رسیده است. این نویسنده که مدرک کارشناسی مترجمی و کارشناسی ارشد زبان‌شناسی تاریخی از دانشگاه شهید بهشتی دارد از اواسط دهه 80، همکاری با مراکز نشر را شروع کرد. از سال 91 به دنیای مطبوعات پیوست و با همکاری با روزنامه جام‌جم و مجله راز، به روزنامه‌نگاری پرداخت، از سال 98 درکنار کار ترجمه و تالیف، نوشتن رمان را آغاز کرد و اکنون نگارش سه رمان به نام‌های «آذرخش»، «پاندورا» و «آله و آلاله»، تالیف یک کتاب به نام «سیب سرخ خوشبختی» و ترجمه بیش از بیست کتاب را در کارنامه کاری خود دارد.

آرمان ملی آنلاین: برخی از نویسندگان و منتقدان از نوع نگاه به سوژه‌ها و وقایع به عنوان یکی از نقاط تمایز نویسندگان خارجی نسبت به آثار داخلی یاد می‌کنند. شما با توجه به تجربیات‌تان در زمینه تجربه ادبی تا چه اندازه‌ای با این موضوع روبه‌رو بوده‌اید؟ 

در اینکه نویسندگی رمان در سایر کشورها به خصوص ادبیات غرب از ایران پیشرفته‌تر است شکی نیست. ما در فرهنگ ایران منظومه‌هایی بسیار غنی و فاخر داریم و نیمی از برترین اساتید دنیای شعر را از آن خود کرده‌ایم، اما این رشد محدود به شعر است و به داستان‌نویسی مربوط نمی‌شود. دنیای غرب سابقه داستان‌نویسی به مراتب طولانی‌تری از ما دارد. آنها حدود ده قرن قصه‌نویسی داشته‌اند، درحالی‌که ایران تقریبا یک قرن است به‌طور جدی داستان‌نویسی را دنبال می‌کند. پوشکین، داستایوسکی، ویکتورهوگو، بالزاک، گوگول، تولستوی و دیگر نویسندگان بزرگ غربی زمانی مشغول به فعالیت بودند که نویسندگی در ایران جایگاه خاصی نداشت. پس تعجبی ندارد که نویسندگان غربی توانسته‌اند از پله‌های بیشتری از نردبان موفقیت بالا بروند. نوع سوژه، شخصیت‌پردازی، فضاسازی، پرهیز از کلیشه و مواردی از این قبیل در رمان‌ها و داستان‌های کوتاه غربی پرداخت به مراتب حرفه‌ای‌تری دارد. البته هیچ‌چیز را نمی‌توان تعمیم داد و هستند اساتیدی که در ایران توانسته‌اند نویسندگان حرفه‌ای غربی را پشت‌سر بگذارند. 

سال‌هاست که در گفت‌وگوها، جلسات نقد و بررسی آثار، حرف از جهانی شدن آثار نویسندگان ایرانی به میان می‌آید. این درحالی ‌است که آمار کتاب‌هایی که تاکنون به زبان‌های دیگر از نویسندگان ما منتشر شده است، رقم قابل قبولی را نشان نمی‌دهد. به نظر شما چرا دستیابی به بازارهای جهانی کتاب تا این اندازه برای ادبیات ایران سخت به نظر می‌رسد؟ 

متهم اصلی این مساله، مشکل ما در ترجمه است. رمان ایرانی که با ادبیاتی فاخر نوشته شده باید توسط فردی که به ادبیات زبان مقصد تسلطی بسیار عالی دارد ترجمه شود و چنین افرادی در ایران نایابند. غالب افرادی که مدرک کارشناسی یا حتی کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی دارند، نهایتاً تا حدی به ادبیات آن زبان واقفند که بتوانند مفهوم شعر یا نثر پیشرفته انگلیسی را بفهمند و نمی‌توانند متن ادبی فارسی را به متنی ادبی به زبان انگلیسی یا زبانی دیگر ترجمه کنند. تصور کنید کتابی بسیار عالی از نویسنده‌ای بسیار مشهور خارجی را با ترجمه‌ای ضعیف بخوانید. آیا آن کتاب و آن قلم می‌تواند شما را تحت تاثیر قرار دهد؟ قطعاً خیر. نویسندگان ایرانی هم برای ترجمه آثار خود با این مشکل مواجهند. مترجمان بسیارکمی هستند که چنین تسلطی داشته باشند. گذشته از این، آژانس‌های ادبی که حاضرند کار نویسندگان را به زبان خارجی برگرداند و روانه بازارهای جهانی کنند، این کار را درازای مبالغی هنگفت انجام می‌دهند؛ مبالغی که پرداخت آن از عهده نویسنده و ناشر خارج است. این جزء توقعاتی است که ما از مسئولان داریم تا با گلچین کردن آثار فاخر و ارزنده ایرانی، آنها را به دست مترجمان زبده بسپارند و بعد در سطح بین‌الملل معرفی کنند تا نویسندگان ارزشمند ایرانی هم بتوانند قدر و قیمت ادبیات ایران را به دنیا بشناسانند. 

در دهه‌های گذشته ادبیات ایران از روال مردانه‌اش خارج شد، تا جایی که امروز زنان نویسنده‌ای داریم که در فضاهایی تازه، آثاری در حوزه ژانرهای معمایی، پلیسی، گمانه‌زن و... خلق می‌کنند. با توجه به اینکه کتاب «آله و آلاله» که به تازگی از شما منتشر شده در فضایی معمایی و پلیسی می‌گذرد، از جایگاه نویسندگان زن در ادبیات معاصر ایران بگویید. 

2 عامل را برای این رشد مبارک بین خانم‌های نویسنده قائلم؛ نخست اینکه سال‌هاست زنان پوسته ماندن زیر سقف خانه را شکافته و قدم به دنیای بیرون نهاده‌اند و فعالیت‌های مختلف می‌کنند؛ نویسندگی هم از این قاعده مستثنی نیست. در نسل‌های قبلی، تعداد نویسندگان مطرح زن در حد مردان حرفه‌ای بسیار کم بود و محدود به سیمین دانشور، غزاله علیزاده و چند شخص دیگر بود. اکنون ما نویسندگان زن بسیار مطرح و موفقی هم در میان طرفداران آثار عامه‌پسند و هم بین خاص‌پسندان داریم. دلیل دوم هم موفقیت زنان نویسنده خارجی در زمینه‌هایی غیر از رمان صرفاً عاشقانه و کلیشه‌ای‌ است. وقتی نویسنده‌ای مانند جی. کی. رولینگ با دنیای فانتزی هری پاتر قدم به منصه ظهور می‌گذارد و شهرت و موفقیتی تا این حد وسیع را از آن خود می‌کند و حتی مخاطبین فراوانی در ایران می‌یابد، نویسندگان زن ایرانی که خود را مستعد نوشتن داستان‌هایی غیر از ژانر عام می‌بینند هم دل و جرات پیدا می‌کنند و افکار خود را به رشته تحریر درمی‌آورند. من بخش وسیعی از رمان «آله و آلاله» را در کلانتری تصویرکردم، چون فضای کلانتری را دارای پتانسیل خلق ماجراهایی بسیارپیچیده و جذاب می‌دیدم. بسیاری از وقایعی که خبر آن به کلانتری می‌رسد و باید آنجا حل و فصل شود، هرچند برای مردم تلخ اما بسیار شنیدنی است. پس دلیلی ندیدم که در قالب ساده عامه‌پسند باقی بمانم و ترجیح دادم با شکستن قالب کلیشه‌ای، به جذابیت اثر خود بیفزایم.

آله و آلاله

انتقادات زیادی هم به فضای نشر و بازار کتاب وارد می‌شود، مبنی بر اینکه بیشتر به انتشار آثار ترجمه‌ای گرایش دارد. نظر شما در این باره چیست؟ 

تا جایی که من اطلاع دارم این موضوع محدود به رمان نیست و به کتاب‌های زمینه خودشناسی و انگیزشی هم مربوط می‌شود. عموما مخاطبان به دنبال کتاب نویسندگان شناخته شده‎اند و از آنجا که هر بازاری بر پایه عرضه و تقاضا می‌چرخد، ناشران هم تمایل به چاپ کتاب‌هایی دارند که متقاضی بیشتری داشته باشد تا به شهرت و دوام نشر کمک کند. رمان‌های جوجو مویز در بین خوانندگان ایرانی طرفداران فراوانی پیدا کرد، این درحالی است که رمان‌نویسان ایرانی بسیاری داستان‌های بهتر و جذاب‌تری از او می‌نویسند اما مهجور مانده‌اند. برای حل این مشکل، هم خود نویسندگان باید دست به کار شوند و در رسانه‌های مختلفی که به آنها فضا می‌دهند خود را معرفی کنند، هم ناشران حمایت‌های ممکن را از آنها دریغ نکنند و هم مسئولان چتر حمایتی وسیع‌تری را بر سر نویسندگان بگسترانند. قطعاً انجام این کارها در رشد کیفیت کاری صاحب‌قلمان تاثیر بسزایی خواهد داشت. 

صحبت از رمان «آله و آلاله» به میان آمد. درباره موضوع، درونمایه و شخصیت‌های این رمان و چگونگی نگارش آن توضیح دهید. 

چندسالی بود که نوشتن یک رمان در محیط کلانتری ذهن من را به خود مشغول کرده بود. پیش‌تر در روزنامه جام‌جم کارکرده بودم و می‌دیدم روزهای چهارشنبه که ضمیمه «تپش» که به فضای حوادث و خاطرات پلیس تعلق داشت تا چه اندازه مورد استقبال خوانندگان قرار می‌گرفت. فضای کلانتری هرچند در بسیاری موارد تلخ و غمگین، اما همیشه پرهیجان و حتی گاهی دارای اتفاقات شاد و خنده‌آور است. این محیط مملو از ضدّونقیض‌هاست. ماجراهایی سخت و ناگوار و افرادی از پلیس که نهایت تلاش برای حل مشکلات را به کارمی‌برند. با توجه به سابقه‌ای که از کار در مطبوعات داشتم تصمیم گرفتم شخصیت اصلی داستانم دختری روزنامه‌نگار باشد که قرار است به کلانتری فرستاده شود تا از این به بعد جدیدترین اخبار را برای صفحه حوادث آماده و ارسال کند. آلاله دختری سی‌و‌دوساله، مجرد و خودساخته است که به همراه پدرش زندگی می‌کند و درکنار کار بیرون، بار چرخاندن زندگی را هم بر دوش دارد. محیط خشک و مردانه کلانتری به همراه ماجراهای عجیب، از روز اول کمی برای او غیرقابل هضم است. اما برخورد پرمهر وحمایت رئیس کلانتری و دیگر اعضای کادر با او که تقریبا تنها خانم محیط است باعث می‌شود به کار در آنجا ادامه دهد. گاهی نشخوارهای ذهنی، وجود آلاله را پرمی‌کند. سرکوفت‌ها و سرزنش‌هایی که ناراحتش می‌کند و او را وادار به دفاع از خود می‌کند. خواننده نمی‌داند این سرزنش‌ها از سوی کیست که آلاله را آزار می‌دهد. در کنار این افکار تلخ ذهنی، نجوای پرمحبت مردانه و تشویق و تایید درون او را پر می‌کند. به تدریج مشخص می‌شود صاحب صدای سرزنشگر، همان مادر غایب آلاله است و مشوق مردانه، رئیس کلانتری است. مادر باید سرچشمه مهر و عشق باشد، اما آلاله از داشتن چنین والدی محروم است و در عوض، رئیسی که از او توقع جدیت داشته اما از او محبت دیده خلأ عاطفی‌اش را پر می‌کند. «آله و آلاله» بیانگر داستانی عاشقانه در دل سختی‌های زندگی در فضایی رئالیستی است. من برای نوشتن این رمان، خاطرات واقعی سرهنگ بازنشسته ناجا صمد صدری مهرآباد را قلم زدم تا داستان بار اجتماعی و واقعگرایانه بیشتری پیدا کند. 

نوشتن این رمان بر اساس واقعیت تا چه اندازه چالش‌برانگیز بود؟ 

سوال خوبی پرسیدید. از همان لحظه اول سراسر شور و هیجان بود، همراه با موانع مختلف. برای پیداکردن شخصی مناسب که خاطرات پلیسی داشته باشد تلاش‌های فراوانی کردم و وقت زیادی صرف کردم تا اینکه بالاخره به شخصی مناسب رسیدم. چند دیدار با سرهنگ داشتم و بارها تلفنی صحبت کردم و نتیجه‌اش شد دفترچه یادداشتی پر از ماجراهای کوتاه و طولانی از حدود چهل سال پیش تا به حال. برخی خاطرات متعلق به دوران جنگ و دشواری‌های آن زمان بود. مثل زمانی که سرهنگ به همراه تیم خود در حال گیر انداختن و دستگیری دو دزد مسلح و بی‌رحم بود و در میانه راه، زمانی که اوج احتیاج به تماس با دیگر افراد را داشت آژیر قرمز کشیده شد، برق منطقه قطع شد و او نتوانست با افراد خود ارتباط بگیرد. کشمکش‌ها و چالش‌های سنگین او برای موفق درآمدن از دل این ماجرا و دیگر موارد برای من درمقام شنونده همراه با یک دنیا هیجان بود. حالا نوبت من بود که سهم خود را انجام بدهم و این خاطرات را تا سرحد امکان، زنده و جذاب به روی کاغذ بیاورم. نخستین روزی که کتاب چاپ شد با سرهنگ تماس گرفتم و از او خواستم آن را تحویل بگیرد و بخواند. در مرحله اول رضایت او و بعد نظر دیگر مخاطبان برایم اهمیت فراوانی داشت. آنچه خواننده مطالعه می‌کرد نتیجه 3 سال تلاش شبانه‌روزی‌ام بود. خوشبختانه تا به این لحظه بازخوردها خوب و دلگرم‌کننده بوده است. 

در حال حاضر شاهد انتشار ترجمه‌های متعدد در حوزه‌های روانشناسی و فلسفه هستیم. ترجمه‌های ارائه ‌شده در این بخش‌ها را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا صرف دانستن زبان برای ترجمه آثار تخصص کافی است؟ 

صرف داشتن مدرک کارشناسی تا دکتری زبان هیچگاه قابلیت کافی برای ارائه یک ترجمه قابل قبول نبوده و نیست. مترجم هم باید تسلط لازم به زبان مبدا داشته باشد، هم ادبیات فارسی را به خوبی بداند و هم در زمینه موردنظر علم و اطلاعات خوبی کسب کرده باشد. به همین دلیل است که امروزه کتاب‌های فراوانی برگردان مترجم‌های مختلف به انتشارمی‌رسد، اما اکثرا در همان چاپ اول می‌ماند و از آنها استقبال نمی‌شود. یکی از شرط‌های ضروری برای استقبال واقعی مردم از یک کتاب خارجی، ترجمه روان و وفادار به متن است. 

در حال حاضر کتابی در حوزه ترجمه و تالیف، آماده انتشار دارید؟ 

به تازگی از من دو کتاب ترجمه توسط انتشارات نسل نواندیش به چاپ رسیده. یکی کتاب «آرایشگر ثروتمند» اثر دیوید شیلتون، و دیگری «راهبی که فراری‌اش را فروخت» اثر رابین شارما. آرایشگر ثروتمند که درزمینه هوش مالی نوشته شده شرح می‌دهد که یک کارمند چگونه می‌تواند با رعایت یکسری اصول و داشتن پس‌انداز هوشمندانه در درازمدت خود را به ثروتی قابل قبول برساند. راهبی که فراری‌اش را فروخت هم مشهورترین اثر رابین شارماست. این کتاب به شرح زندگی وکیل بسیار موفق و ثروتمندی می‌پردازد که از مال دنیا بی‌نیاز است اما از لحاظ معنوی به هیچ تمتعی نرسیده. در ابتدای کتاب او حین جلسه دفاعیه سکته کرده و نقش بر زمین می‌شود. طی چندروزی که در بیمارستان بستری است با خود تصمیم می‌گیرد این دنیای غرق در مادیات و زر و زیور را رها کند و به طلب رشد روح و جان به سفر بپردازد. همه چیزش را به ارزان‌ترین قیمت می‌فروشد حتی فراری و هواپیمای شخصی‌اش را. پس از آن رهسپار سرزمین هند می‌شود و در آنجا به تعالی دلپذیری می‌رسد که یک عمر دنبالش بوده.

نویسنده : بیتا ناصر

جدید

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار