بدشانسی یا خطای محاسباتی
انجام چند تحقیق توسط گروه و یا گروههای متخصص و بیطرف در ایران لازم است: ۱- در کشورهای توسعه یافته و یا حداقل مشابه ایران اولویت و اهمیت با سیاست داخلی است و یا خارجی؟ هر کدام چه میزان ذهن و وقت و فرصت مسئولین و راس نظام را به خود مشغول میکند؟ ۲- سیاست خارجی در خدمت سیاست و برنامههای داخلی کشور است و یا بالعکس آن؟ ۳- سفرهای خارجی مقامات به ویژه وزیر امور خارجه از نظر هدف، تعداد و مقصد برای توسعه کشور است یا رفع تنگناهای سیاست خارجی؟ ۴- سفر به روسیه، چین، قطر، عمان، بلاروس، ونزوئلا، کره شمالی و... در راستای توسعه کشور بوده است؟ ۵- مطالعات علمی در برنامهریزی و اقدامات در سیاست خارجی چه سهمی را به خود اختصاص داده و سهم پیشبینی در این بخش چه میزان باید باشد؟ یادمان نرفته که اغلب پیشبینیها درباره جنگ 12 روزه درست نبوده است.
سیدعباس عراقچی میگوید جنگ نمیشود. جملهای آشنا، اما معلوم نیست وقتی پیشبینیها اشتباه از آب در میآید و برای کشور هزینه سنگین به دنبال دارد، چرا درباره عوامل و مقدماتی که موجب این پیشبینی اشتباه شده، بارنگری صورت نمیگیرد؟ نکته مهم این است که این جمله درست در زمانی گفته میشود که منطقه روی لبه تیغ ایستاده و هر بازیگر منطقهای در حال بازتعریف خطوط درگیری است. اما پاسخی که به این شرایط داده میشود همچنان ساده است: نگران نباشید. در موضوع خروج آمریکا از توافق برجام که در صحبت مسئولین تکرار میشود، باید توجه داشت که هیچ اشکالی متوجه به داخل کشور نبود و ثانیا اگر کل تقصیر متوجه ترامپ بوده، چرا سعی نشد با دولت بایدن که رقیب همهجانبه ترامپ بود به توافق برسیم؟ با وجود چنین سابقهای، حالا بعد از چهار سال که ترامپ برگشته، دنبال توافق هستیم؟ آیا نمیتوان نتیجه گرفت که برجام درست و مورد نیاز کشور بوده که با ترامپ هم وارد مذاکره شدهایم. از این نظر حرف مخالفان برجام منطقی نیست. اما چرا پیشبینی نشده بود که در صورت شکست و یا طولانی شدن مذاکرات، چه جایگزینی تعریف شده و نتیجه چه خواهد شد؟ از جمع این نکات میتوان سوال کرد که آیا مذاکرهکنندگان کشورمان نگران یا حتی متوجه شکست مذاکرات نبودهاند که مذاکرات غیر مستقیم پنج دور ادامه یافته و در میانه مذاکرات، جنگ ۱۲ روزه آغاز گردید؟ نه چند ماهها بعد، نه سالها بعد، دقیقاً دو روز پس از آخرین دور گفتوگوها، تجاوز به ایران صورت گرفت. اینجا دیگر نمیشود از «اتفاق» حرف زد. نمیشود گفت این دو رویداد به هم ربطی ندارند. وقتی مذاکره تمام میشود و بلافاصله جنگ آغاز میشود، یعنی یا مذاکره بازدارندگی نداشته یا پیام ضعف منتقل کرده، یا اساساً درک درستی از نیت طرف مقابل وجود نداشته است. هر کدام را انتخاب کنیم، نتیجه یکی است: پیشبینی غلط. با این حال، ادبیات تغییر نکرده، همچنان تهدید، فضاسازی نامیده میشود و احتمال حمله جنگ روانی. این واژهها شاید برای مصرف داخلی مفید باشند، اما در معادلات امنیتی ارزش ندارند. موشک با جنگ روانی شلیک نمیشود و عملیات نظامی با تیتر رسانهای متوقف نمیگردد. در سیاست خارجی ایران شکست آمریکا و از بین رفتن غده سرطانی اسرائیل به هدف اصلی تبدیل شده، اما در عین حال باید برنامه مشخصی برای پیشرفت کشور و رفع مشکلات داشت. وقتی پس از پنج دور مذاکره و حتی بدون اعلان علنی پایان مذاکرات و پس از دو روز جنگ ۱۲ روزه آغاز میشود، دیگر نمیتوان از بدشانسی یا سوءتفاهم حرف زد. این نتیجه یک خطای محاسباتی است که هنوز هم پذیرفته نشده است. ادامه پیشبینی «جنگ نمیشود» بعد از این تجربه، خوشبینی نیست، اصرار بر ندیدن واقعیت است و سیاست خارجی، وقتی واقعیت را نبیند، خودش به بخشی از بحران تبدیل میشود.
علیمحمد نمازی
فعال سیاسی
ارسال نظر