تنها در ادبیات میتوان آزادی تمامعیار را تجربه کرد
حافظ شباهت خاصی به داوینچی دارد
آرمان ملی- نعمت مرادی: رمان «حافظ خوانی خصوصی» تازهترین اثر علیرضا محمودی ایرانمهر، نویسنده، منتقد و فیلمنامهنویس است که مخاطب را به سفری پر رمز و راز میان زبان، مرگ، حافظ و روایت میبرد.
همین توضیحات کافی بود تا گپ و گفتی هرچند کوتاه با نویسنده این کتاب -و آثار دیگری چون «اسم تمام مردهای تهران علیرضاست»، «برف تابستانی»، «ابر صورتی» و...- را در دستور کار قرار دهیم. محمودی درباره این رمان میگوید: «رمان «حافظخوانی خصوصی» بیشتر از آن که دربارهی تجربههایی شخصی باشد دربارهی خود از دست دادن است، درباره جاهای خالی بزرگی ست که زندگی در جان آدم باقی میگذارد...» و درباره نقش حافظ و حافظخوانی با شاید بهتر باشد بگوییم شأن نزول حافظ در این رمان معتقد است: «این رمان درباره رابطه پیچیده انسان معاصر ایران با حافظ است.... غزلهای حافظ در پشت مضامین آشنای عرفانی اسرار هراس انگیزی از سرشت انسان را آشکار میسازد». باقی را خودتان بخوانید.
در کارنامه ادبی شما هم آثار داستانی دیده میشود و هم آثار ادبیات نمایشی. در آغاز کمی از خودتان و آثارتان بگویید.
روشنترین تصویری که از خودم دارم این است که داستاننویس هستم. متولد مشهد هستم ولی در گوشه و کنار ایران زندگی کردهام. تعدادی رمان و مجموعه داستان دارم، به اضافه دهها عنوان نقد و پژوهش ادبی که در مجلات منتشر شدهاند. چندین فیلم سینمایی و تلویزیونی و سریال هم بر اساس فیلمنامههایم ساخته شده است. برخی از داستانهایم نیز به زبانهای اروپایی و غیره ترجمه شده است که چند عنوان به صورت کتاب بقیه در مجلههای جهانی منتشر شدهاند. از جمله مجموعه داستان «ابر صورتی» با ترجمه خانم «آزیتا همپارتیان» به زبان فرانسه که در نشر «لوب» پاریس منتشر شد و با استقبال خوبی رو بهرو شد یا داستان «کرم شبتاب» با ترجمه «سالار عبده» که برگزیدهی بهترین داستانهای کوتاه خارجی سال دو هزار و بیست و پنج آمریکا شده است.
برخی درباره رمان «حافظخوانی خصوصی» میگویند این اثر به سمت ناداستان حرکت میکند. آیا خود شما موافق همچنین برداشتی هستید؟
به گمانم تنها جایی که میتوانیم آزادی را به شکلی تمامعیار تجربه کنیم جهان ادبیات است. رمان میتوان فرمهای گوناگونی به خود بگیرد و همچنان رمان باقی بماند. من در رمان «حافظخوانی خصوصی» از فرمهای متنوعی استفاده کردهام ولی به گمانم کسانی که رمان را شبیه ناداستان یافتهاند احتمالا آن را نخواندهاند و این را بر اساس جملههایی که در فضای مجازی منتشر میشود میگویند. این رمان داستانی خطی و کاملا پیوسته دارد. ولی حجم زیادی از خرده روایتها و تأملات که معمولاً راحتتر در فضای مجازی منتشر میشوند، ممکن است چنین تصوری ایجاد کند. البته قبول دارم که رمان «حافظخوانی خصوصی» در نمایی کلی شمایلی پازل گونه و رویکردی به ظاهر فلسفی دارد؛ زیرا این تصویری از زندگی خود من است، یعنی آدمی که در ظلمات رها شده و با چنگ و دندان به دنبال راهی برای نجات خود میگردد. هرکدام از این خرده داستانها همچون جرقهای است که شخصیتهای داستان را چند قدم در این ظلمات پیش میبرد.
دونالد بارتلمی نویسنده پست مدرن آمریکایی برای فاصله گرفتن از ادبیات داستانی کلاسیک و مدرن، قالب کلاژ را برای ایجاد خرده روایتها و روایتهای غیرخطی انتخاب میکرد. در رمان حافظ خوانی خصوصی شما از همین شگرد کلاژ و روایت غیرخطی بهره بردهاید. آیا نیم نگاهی به چنین نویسندگانی داشتهاید؟
از اساس تلاشی برای اینکه از ژانر یا سبک نویسندهای خاص استفاده کنم نداشتهام ولی همان طور که خودتان بهتر میدانید در این رمان اشارههای پر شماری به آثار نویسندگان گوناگون وجود دارد. از ارنست همینگوی گرفته تا عینالقضات همدانی. ولی استفاده از تکنیک کلاژ در رمان «حافظخوانی خصوصی» برایم ناگزیر بود. چون شخصیتهای رمان زندگی خود را به ویژه با نشانههای اسرارآمیزی که در شعر حافظ آشکار میشود پیش میبرند و تقریبا در بیشتر صفحات رمان جملاتی از حافظ با زندگی روزمره یا حوادث در هم پیچیده شخصیتهای رمان گره خورده و کلاژ شده است.
آیا رمان حافظخوانی خصوصی ثقل مرکزی یا ساختار مشخص یا وحدت موضوعی خاصی دارد؟ چقدر در این رمان زمان پریشی و شخصیت پریشی وجود دارد؟
مهمترین نقطه ثقل این رمان تلاش علیرضا است که میخواهد سر دربیاورد چه بلایی سر پریسا آمده است. هویت واقعی زنی زیبا که خود را پرستو معرفی میکند چیست و در گذشته خانوادهی پریسا چه رازی پنهان شده است؟ این پرسشهای پر شما باعث پریشان شخصیتهای داستان میشود و خواننده همراه آنان به مسیرهای گوناگونی کشیده میشود. این جستجو بر ساختار رمان نیز تأثیر گذاشته و ما را در چندین خط روایی موازی به دنبال خود پیش میبرد.
تفاوتهای یک ناداستان با یک رمان پستمدرن چیست؟ میتوانید به مولفههای خاصی برای تفکیک این دو جریان، در ادبیات داستانی اشاره کنید؟
خب؛ به گمان من پستمدرنیسم بیشتر جریانی فکری و هنری است که نمیتوان آن در محدوده یک ژانر ادبی خلاصه کرد. ولی ناداستان شیوهای از روایت است. بنابراین پستمدرنیسم میتواند اندیشه و رویکرد درونی یک رمان باشد ولی از تکنیکهای روایی ناداستان برای بیان و ساخت فضای خود استفاده کند. من هم در رمان «حافظخوانی خصوصی» گهگاه چنین کاری کردهام ولی مطمئن نیستم پستمدرنیسم تعریف دقیقی از مضامین این رمان باشد، البته قهرمانان داستان در واکاوی نشانههای پنهان شده در پشت غزلهای حافظ گاه به دنبال شیوههای نامتعارفی میروند که میتوان آن را رویکرد پست مدرن نامید. زیرا شعر حافظ تنها سرنخی ست که برای نجات خود در اختیار دارند و برای این کار به هر چیزی چنگ میزنند.
در حافظخوانی خصوصی شما به عنوان اثری با شمایل پستمدرن چه پیوندی بین اشعار حافظ و خرده روایتهای دیگر وجود دارد؟ آیا این پیوند برای ایجاد پیرنگ به کار رفته است یا رمان کاملا ایده محور پیش میرود؟
راستش رمان «حافظخوانی خصوصی» به خوانندگان این امکان را میدهد که تعبیرهای گوناگونی از آن داشته باشند و این تایید ضمنی گفته شماست، زیرا برداشتهای گوناگون از یک متن خود برآمده از اندیشه و نقد پستمدرن است. ولی پیرنگ رمان طرح پیچیدهای دارد که شاید بیشتر ترکیبی از رمانهای پلیسی-معمایی با رمانهای فلسفی باشد. در فضای رمان «حافظخوانی خصوصی» چندین جنایت هولناک رخ میدهد که کشف جنایتکار به کشف معانی مختلفی درباره زندگی نیز منجر میشود. این داستان آدمهایی است که کشف معنای بعضی چیزها به مرگ و زندگیشان گره خورده است.
اگر فقط بخواهید یکی از مجموعه داستانها و یا رمانتان را به مخاطب پیشنهاد کنید کدام یک را پیشنهاد میدهید و چرا؟
پاسخی که میتوانم به شما بدهم تاریخ مصرف دارد. یعنی شاید چند ماه دیگر همه چیز تغییر کند. ولی امروز همین رمان «حافظخوانی خصوصی» را پیشنهاد میدهم چون جدیدترین کاری ست که از من منتشر شده است و مجموعه داستان «ابر صورتی» چون کاملا نایاب است و این برای یک نویسنده بسیار امیدوار کننده است که ببیند کسانی به دنبال اثری نایاب از او میگردند.
رمان «حافظخوانی خصوصی» به خوانندگان این امکان را میدهد که تعبیرهای گوناگونی از آن داشته باشند و این تایید ضمنی گفتهی شماست، زیرا برداشتهای گوناگون از یک متن برآمده از اندیشه و نقد پستمدرن است
اگر بخواهید برای مخاطبان ما نویسندهای ایرانی و نویسندهای خارجی که خیلی دوسش دارید معرفی کنید، کدامها را انتخاب میکنید و چرا؟
پاسخ به این پرسش هم تاریخ مصرف دارد. چون احساس آدم زنده پیوسته در نوسان است. امروز میتوانم بگویم نویسنده ایرانی که کارهایش را خیلی دوست دارم «پیمان اسماعیلی» است. برای شیوه داستانپردازی پر از هیجان و هراسی که خلق میکند و نگاه عمیقی که به مسائل سادهی زندگی دارد، اما نویسنده جهانی، یک سالی است که دوباره مشغول خواندن آثار تولستوی با ترجمه سروش حبیبی هستم. واقعا عالی است؛ غافلگیر کننده و به شکل ترسناکی عمیق است. چیزهایی درباره سرشت انسان در آثارش میبینید که تکان دهنده است، مخصوصا رمان «آنا کارنینا». این کار را بخوانید. به نظرم چیزهایی را در زندگیتان تغییر میدهد.
میخواهم سوالی از شما بپرسم که بیشتر نویسندگان از آن فرار میکنند، اگر باعث ناراحتیتان شد میتوانید پاسخ ندهید. ولی دوست دارم بدانم چرا گفتید رمان «حافظ خوانی خصوصی» تصویری از زندگی خودتان است؟ شما کسی را در زندگی از دست دادهاید که تصویر دردناک آن منجر به خلق این رمان شده است؟
فکر نمیکنم کسی در این جهان از دست دادن را تجربه نکرده باشد. ولی رمان «حافظخوانی خصوصی» بیشتر از آنکه درباره تجربههایی شخصی باشد درباره خود از دست دادن است، درباره جاهای خالی بزرگی است که زندگی در جان آدم باقی میگذارد، تصویری از وحشتهای بزرگی ست که در زندگی با آن رو بهرو میشویم، ظلماتی که همیشه امید درخشیدن نوری در آن وجود دارد. در صحبتی که قبلا با هم داشتیم گفتم نوشتن این رمان پانزده سال طول کشید. در تمام این سالها من از طناب «حافظخوانی خصوصی» آویزان بودم که خودم را از اعماق تاریکیهای هراسانگیز به سطح روشن زندگی برسانم. تمام تاملاتی و جملههای صریحی که در متن رمان میخوانید برای همین است. این جملات در رمان کاربرد تزینی یا حتا ساختاری ندارند، بلکه چیزهایی به غایت ضروری هستند که برای نجات خودم و شخصیتهای داستان به آنها نیاز داشتهام. مثل موجودی زخمی که درونی قفسی تنگ به دام افتاده است و از میان میلههای قفس کسانی را میبیند که آمادهی تکه پاره کردن او برای ضیافت خود میشوند. این جستوجو و زیر و رو کردن غزلهای حافظ و جملات خاصی که در لابهلای سطرهای رمان میبینید همه تلاش ذهنی همین موجود به دام افتاده است که به دنبال راهی برای گشودن قفل قفس میگردد. از این جهت رمان «حافظخوانی خصوصی» تصوری از زندگی خود من است و حفرههای خالی جانم و راههای گریزی را که در زندگی یافتهام نشان میدهد. از سوی دیگر این رمان دربارهی رابطهی پیچیدهی انسان معاصر ایران با حافظ است. به نظرم حافظ شباهت خاصی به داوینچی دارد. داوینچی به ظاهر موقعیتهای شناخته شدهای چون شام آخر مسیح یا غسل تعمید او را نقاشی کرده است ولی در پشت آن اسراری واقعیت انسان و تاریخ پنهان و رازآلود او وجود دارد. غزلهای حافظ نیز چنین است و در پشت مضامین آشنای عرفانی اسرار هراس انگیزی از سرشت انسان را آشکار میسازد. شاید به همین دلیل اس که مثل داوینچی در روزگار معاصر نیز چنین تازه مینماید و با هر بار خواندن چیز از خودمان را نشان میدهد. رمان «حافظخوانی خصوصی» سفری به جنبهی اسرارآمیز حافظ و تاثیر آن بر ذهن انسان مدرن است.
ارسال نظر