تنشهای فکری
آشفتگیهای فکری در جامعه بستر ظهور و رشد بخشی از تنشهای عصبی برای افراد جامعه هستند. بسیاری از ما بدون آنکه ریشه بسیاری ازوادادگیها وسرگشتگیهای عصبی خود و دیگران را بدانیم دچار اضطراب و دلهرههای مجهول میگردیم.
ترس از آینده و نگرانی نسبت به نامشخص بودن اوضاع اقتصادی بدون هیچ دلیل موجه مبدا صدور بخش قابل توجهی از دلمشغولیها و دغدغهها میگردد. از نگاه رفتارشناسی اجتماعی برجسته سازی و تکرار بعضی از وقایع و حوادث آزاردهنده یکی از اصلیترین عوامل ایجاد و تقویت ترس از آینده است. درهمین چند هفته گذشته قتل فجیع آقای مهرجویی و تنشهای کلامی و رفتاری پیرامون دو عارضه را آشکار نمود: الف: ضعف اعتماد اجتماعی مخصوصا نسبت به رسانههای داخلی از یکطرف و بهرهگیری درصدی از جامعه از رسانههای معاند و بیگانه از طرف دیگر موجب گسترش اخبار گسترده و ضد و نقیض گردید. همین جا باید عرض کنم کمتر کشوری در جهان وجود دارد که همانند وطن ما مورد هجمههای خبری دوست و دشمن باشد. ۴۰۰شبکه ماهوارهای فارسی زبان بهطور شبانه روزی افکار عمومی جامعه ما را زیر بمباران خبری و تخریب افکار قرار داده و گاهی با ساخت خبرهای کذب و بیاساس و وارونه سازی اخبار به ماموریت خویش مشغولند. در مقابل آنها رسانههای داخلی حتی بعضی که از بودجه و حمایت مالی دولت بهره میگیرند یا دچار سستی در انعکاس اخبار هستند و یا آنقدر با کندی و سستی اخبار و حواشی آنها را منعکس میکنند که دیگر خبر بیات شده به خبر دست چندم تبدیل شده است؛ همین روند مردم را دچار بیمیلی وکم رغبتی در قبال انواع اخبار مینماید. در بعضی از رسانههای مکتوب و بخشی از رسانهملی ظاهرا افرادی نفوذ کرده و حضور دارند که دیگر نیازی به حضور و فعالیت دشمنان نیست. چند دهه گذشته و هنوز مراکز خبری مخصوصا در صدا وسیما نتوانستند انسجام موضوعی و چینش خبری را با اصول و مبانی باورهای سیاسی و عقیدتی را پیداکنند. تازه مدیر محترم این رسانه نظریه جذب اتوبوسی در این رسانه رامطرح کرده و با بیان راهکار پاکسازی بعضی از کارکنان شاغلین و خانوادههای آنها را دچار تنش عصبی و وحشت اقتصادی نموده است. طبعا همه ما میتوانیم عوارض اینگونه تهدیدات و آثار آن را بر تفکر و عملکرد کارکنان و خانوادههای آنها ارزیابی نماییم. حکایت گرانیهای لجام گسیخته و ساعتی دیگر تبدیل به شوخی و موضوعی سرد و بینمک شده. محکوم نمودن این و آن حواله دادن ناکامیها و مشکلات به تحریم وحتی برجام به شکلی درآمده که کمتر باوری پذیرای آن است. و در این میان جای اندرزها و نخبگان دلسوز هر روز بیشتر خالی میگردد.
*مجید ابهری
آسیب شناس
ارسال نظر