| کد مطلب: ۱۱۹۰۰۷۶
لینک کوتاه کپی شد
واگویه‌هایی دردناک از جنگ‌ داخلی یونان

در گفت‌وگو «آرمان ملی» با مهسا آبیز بررسی شد

واگویه‌هایی دردناک از جنگ‌ داخلی یونان

آرمان ملی- بیتا ناصر: مهسا آبیز بازیگر سینما و تئاتر، اخیرا نمایشنامه‌ «برادرکُشی» را با اقتباس از رمان مشهور نیکوس کازانتزاکیس و به همت نشر چارکوچه روانه بازار کتاب کرده است؛ رمانی که روایتی تکان‌دهنده از جنگ داخلی یونان است و... آبیز که خود این کتاب را یک «بازنویسی‌ای وفادارانه» می‌داند، با اشاره به تاثری که از حوادث و فجایع تلخ انسانی در ارتباط با حوادث اجتماعی داشته، می‌گوید: «استیصالم از جنس استیصال پدریاناروس بود آنجا که خسته و هراسان از برادرکشی‌ها در محضر خداوند حاضر می‌شود و می‌گوید «خدای من اگر بخواهی می‌توانی دستت را بر سر این جماعت باز کنی تا در چشم برهم زدنی آتش جنگ پایان پذیرد.

 پس چرا سکوت کرده‌ای؟» او امیدوار است: «برای تماشاگری که علاقه‌ای به خواندن رمان‌های قطور ندارد این اثر نمایشی بتواند پلی باشد برای ارتباطی عمیق با جهان‌بینی نویسنده»...

به تازگی نمایشنامه‌ «برادرکشی» با اقتباس از رمان برادرکشی اثر نیکوس کازانتزاکیس(نویسنده‌ یونانی) را به چاپ رسانده‌اید. ابتدا درباره‌ این اثر، موضوع و نوع روایت آن توضیح دهید.

ابتدا درباره این نکته در سوالتان عرض کنم که نمایشنامه برادرکشی اقتباس یا بازآفرینی نیست بلکه یک بازنویسی خلاقانه و وفادارانه از رمان برادرکشی نیکوس کازانتزاکیس است. اقتباس و بازآفرینی‌، خلق اثری تازه با الهام از اثر اولیه است که می‌شود تنها با حفظ رگه‌هایی از اثر اولیه دست به آفرینشی نو و مستقل زد. در بازنویسی نمایشنامه برادرکشی وسواسی بسیار در انتخاب و چینش صحنه‌ها و دیالوگ‌ها و اکت‌ها داشتم اما موضوع با توجه به اثر مادر؛ همچنان روایت چالش‌های افراد در بحبوحه جنگ است برای زنده ماندن به هر وسیله‌ای و در آن‌سو تلاش‌های بیهوده کشیش برای پایان این وحشی‌گری‌ها و برادرکشی‌ها.

چه شد که رمان برادرکشی را برای اقتباس انتخاب کرده‌اید؟ چه جنبه و ایده‌ای از این اثر بیش از آثار دیگر برای شما اهمیت داشت؟

در واقع با خواندن این رمان علاقه و کششی درونی و روحی به کلیت رمان در خودم احساس کردم و این علاقه باعث خوانش دوباره آن در سال بعد شد که تصمیم به بازنویسی آن گرفتم و این تصمیم همزمان شده بود با اتفاقات و التهابات اجتماعی چند سال پیش و فضای حاکم بر آن روزها. رفتار آدم‌ها در آن زمان بسیار جالب توجه بود. توجیه کردن‌ها، داوری کردن‌ها، سوگیری‌های سیاسی بسیار ناگهانی‌، جسور بودن‌ها‌، در چشم برهم زدنی دشمن شدن دوستان قدیمی، رودرویی آدم‌ها با ظالم درون خود و دیگران. در صفحات مجازی جنگی عجیب به‌راه بود حتی میان افراد یک خانواده. صحنه و فضایی مسموم با بازیگرانی بدون ماسک. در این میان آدم‌های بی‌طرفی بودند که مساله‌شان بدون توجه به سیاست یا ایده‌های وطن پرستانه یا وطن فروشانه فقط و فقط قلبشان برای آدم‌هایی که جانشان را از دست می‌دادند هزاران تکه می‌شد. کشته شدن آدم‌ها به هر دلیلی دردناک و غم‌انگیز است. و من در آن دوران با خواندن تک‌تک مونولوگ‌های پدریاناروسِ کشیش و واگویه‌های پر از درد انسان دوستانه‌اش ارتباط عمیقی برقرار کردم. آن روزها این فکر در سرم می‌چرخید که چه می‌شد اگر در قوانین الهی این یک قلم وجود می‌داشت که گاهی اوقات خداوند هم برای بهبود اوضاع در جریان امور دخالت می‌کرد. استیصالم از جنس استیصال پدریاناروس بود آنجا که خسته و هراسان از برادرکشی‌ها در محضر خداوند حاضر می‌شود و می‌گوید «خدای من اگر بخواهی می‌توانی دستت را بر سر این جماعت باز کنی تا در چشم برهم زدنی آتش جنگ پایان پذیرد. پس چرا سکوت کرده‌ای؟» همه این‌ها و همچنین علاقه قلبی‌ام به مسائل معنوی باعث توجه من به این رمان و شخصیت کشیش برای بازنویسی شد.

به نظر شما این اثر  تا چه میزان می‌تواند جامعه امروز را تداعی کند؟

به‌نظرم خیلی زیاد. اگر صادقانه و بدون فیلتر بطن جوامع را نگاه کنی، فقط نگاه کنی نه این که کنکاشی نیاز داشته باشد... همان کلاه‌سرخ‌ها و کلاه‌سیاه‌ها‌، همان کشتن‌ها‌، همان تغییر اهداف و آرمان‌ها بعد از دست به دست شدن قدرت، همان پدریاناروس‌ها، همان راهب‌های پر از تزویر و ریا‌، همان کودکان گرسنه و زنان خودفروش‌، همان فقر و تزلزل و خشم‌، همان مال اندوزی و گماشته بودن‌ها‌، همان دخالت‌های غرب و شرق که در رمان و در نمایشنامه هست‌، در جوامع امروز هم وجود دارد.

بزرگترین چالش شما در تبدیل درونیات و روحیات شخصیت‌های رمان کازانتزاکیس به اثری نمایشنامه‌ای چه بود؟

با توجه به تفاوت اصول در نوشتن رمان با نمایشنامه‌، قطعا تلاشم بر این بوده که با تغییر نوع روایت و تبدیل واگویه‌های مهم به اکت و کنش‌، تبدیل درونیات و روحیات توصیف شده در رمان به درام‌، اثری قابل قبول ارائه دهم. در نمایشنامه صحنه‌هایی نوشته‌ام که ما به ازای آن نویسنده دررمان، فقط گریزی کوتاه و یک خطی به ماجرایی در زمان‌های دور داشته است. مهم‌ترین چالش تبدیل این اثر به نمایشنامه برای من دور نشدن از جهان و فضای رمان بود. یعنی همان اتمسفر موجود در رمان که از ابتدا در من کشش ایجاد کرد و با جهان ذهن و روح و جهان معنای درون من هم خوانی داشت. واقعیت این است که متن تئاتری هر خاستگاهی که داشته باشد متنی است برای اجرا در برابر تماشاگران و این وضعیت کاملا برخلاف متونی است که صرفا برای خوانده شدن خلق می‌شوند. آن اثر وابسته به کشش و فریبندگی و به‌کارگیری قدرت تخیل و تصویرسازی خواننده است و این اثر قدرتش در رودرویی با تماشگراست و آنچه بر صحنه به تصویر کشیده می‌شود. در این نمایشنامه سعی در ایجاد صحنه‌هایی دراماتیک و پر از کنش و کشش داشته‌ام تا هرچه بیشتر این اثر یک متن نمایشی آماده برای صحنه باشد.

به نظر برخی از مخاطبان رمان برادرکشی دارای بار فرهنگی و مذهبی سنگینی است. شما از چه کارکردهایی برای قابل لمس بودن اثر برای مخاطب تئاتر بهره برده‌اید؟

درست است که اثر مادر مربوط به واقعه و موقعیت مکانی زمانی متفاوت با زمان کنونی ماست اما به هیچ وجه مردم ما از این بار فرهنگی مذهبی دور نیستند و کاملا با زندگی‌شان عجین است. یعنی حتی اگر خواننده و تماشاگر این اثر و اثر اولیه، هیچگونه تعلقات مذهبی و دینی و حتی معنوی نداشته باشد هم‌، به‌واسطه حضور در فضای جامعه که عجین است با این مفاهیم، در زندگی‌، شغل و... با این بار فرهنگی و مذهبی آشنایی و تعامل دارد. این اثر کاملا برای مخاطب ایرانی قابل درک و فهم است.

در طول نگارش نمایشنامه با عواملی از تئاتر هم مشورت داشتید؟

در طول نگارش چون هدفم اجرای صحنه‌ای این نمایشنامه بود‌، بیشتر همفکری‌ها بعد از خواندن نمایشنامه به بن‌بست می‌رسید؛ چراکه با بودجه مورد نیاز‌، سالن مناسب و کاراکترهای زیادی که نمایشنامه دارد امکان اجرای با کیفیت آن با بودجه در دسترس من غیرممکن می‌شد، اما می‌خواهم اینجا از آقایان علی حاتمی‌نژاد و رضا احمدی دو همکار گرامی فعال و موفق درحوزه تئاتر که زحمت خواندن این نمایشنامه را کشیدند و نظرشان نسبت به این اثر را با من به اشتراک گذاشتند برای قدردانی و تشکر نام ببرم.

به نظر شما چه المان‌هایی در یک اثر ادبی، آن را جاودانه می‌کند و چگونه در انتقال این المان‌ها، به متن وفادار بودید؟

خب المان‌های زیادی هستند اما چیزی که الان درباره‌اش حضور ذهن دارم این است که یک اثر اگر دارای مضامین جهان شمول باشد، اگر دارای شخصیت‌ها و شخصیت‌پردازی قوی و پیچیده باشد و از نظر معنا و مفهوم محصور در زمان و مکان خاصی نباشد و بتواند با روح و فطرت و ذات انسان ارتباط برقرار کند، هرگز کهنه و قدیمی نمی‌شود. مضامینی مثل خیر و شر‌، جنگ و صلح‌، مرگ و عشق و خیانت و اخلاق و هرچه که بازتابی از وضعیت مشترک انسانی باشد در همه زمان‌ها و مکان‌ها مشترک‌اند و این اشتراک ذاتی، باعث جاودانه شدن اثر می‌شود.  ببینید در ذهن من از همان ابتدا تنها چیزی که مهم بود تبدیل رمانی که دوستش دارم به یک اثر نمایشی بود. اثری که برای تماشاگری که رمان را خوانده یادآور نکات و مضامین و مفاهیم اثر اولیه باشد و احساسی که در مواجهه با رمان داشته دوباره برایش تداعی شود و برای تماشاگری که علاقه‌ای به خواندن رمان‌های قطور ندارد این اثر نمایشی بتواند پلی باشد برای ارتباطی عمیق با جهان‌بینی نویسنده اثر مادر. برای من نوشتن این نمایشنامه خلق اثری برای عرض اندام خودم به عنوان نویسنده نبود و به همین دلیل وفاداری این اثر به اثر مادر بسیار است.

درک زمینه‌های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی اثر اصلی را در اقتباس تا چه میزان ضروری می‌دانید؟ شیوه‌ شما برای انتقال درست این‌ مفاهیم چیست؟

اگر بخواهیم اثری را ایرانیزه کنیم قطعا و حتما لازم است که از زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی و تاریخی موجود در پیرامون نویسنده‌ اثر اولیه‌، هم در زمان نگاشته شدن آن اثر و هم درباره تاریخ و چالش‌های اجتماعی و فرهنگی زمان ذکر شده در درون اثر آگاه باشیم. اگر هم که شباهت‌های اثر اولیه با زندگی کنونی یا بخشی از تاریخ کشورِ خودمان برای نویسنده‌ اثرِ وابسته اهمیتی نداشت باز هم برای شناخت چالش‌های اجتماعی و فرهنگی و تاریخی‌ای که شخصیت‌ها و کاراکترهای اثر اولیه را وادار به عملی خاص با انگیزه‌ای درونی خاصی کرده است باید کنکاش و جمع‌آوری اطلاعات صورت پذیرد.

یک اثر اگر دارای مضامین جهان شمول، شخصیت‌ها و شخصیت‌پردازی قوی و پیچیده باشد و از نظر معنا و مفهوم محصور در زمان و مکان خاصی نباشد و بتواند با روح و فطرت و ذات انسان ارتباط برقرار کند، هرگز کهنه و قدیمی نمی‌شود

آیا شما برای نگارش این اثر اقتباسی، مطالعه و تحقیقاتی در تاریخ و فرهنگ بازه‌ زمانی اثر اصلی داشتید؟ این رویکرد را تا چه میزان ضروری می‌بینید؟

من هم برای دریافت جواب سوال‌هایی که در رمان برایم ایجاد شده بود ابتدا درباره زندگی کازانتزاکیس برای این که بدانم تا چه حد مذهبی بوده و از چه خانواده‌ای و با چه دین و مذهبی بوده مطالعاتی داشتم. مثلا اینکه بدانی مدتی در ارتش یونان علیه دشمن در جنگ بالکانی جنگیده است آن‌وقت رنجی که از جنگ در رمان برایت شرح می‌دهد رنگ دیگری می‌گیرد یا اینکه آن جمله‌های پرشور پدریاناروس در مقابل پروردگارش را می‌خوانی و میدانی در زندگی شخصی‌اش بارها از جریان‌های فکری در گذر زمان تاثیر پذیرفته‌، از مسیحیت‌، بودیسم‌، نیچه‌، شوپنهاور و... یا اینکه بدانی شاید مواجهه‌ی پدریاناروس با نیکودموسِ راهبِ کمونیست و گفت و شنود بینشان و ترس پدر از گرویدن به حزب‌، داستان خود کازانتزاکیس است که به مارکسیسم -لنینیسم گرایش داشت، اما هیچ گاه عضو هیچ حزب کمونیستی نشد. رمان‌های مسیح باز مصلوب‌، زوربای یونانی و آخرین وسوسه مسیح را دوباره از نظر گذراندم. برای دانستن اینکه در رمان‌های دیگرش رویکردش به مذهب و جنگ چگونه بوده است و خیلی سوال‌های دیگر.

به نظر شما مهم‌ترین ضرورت در خلق اثر اقتباسی را برای نویسندگان چه می‌دانید؟ از نظر اخلاقی، اقتباس‌کننده چه وظیفه‌ای در قبال اثر اصلی دارد؟

به نظر من در دنیای امروز تاثیرپذیری از هنرمندان دیگر اجتناب ناپذیر است. اخلاقی و انسانی است که نامی از اثری که از آن تاثیر و جهت گرفته‌ایم را ذکر کنیم. البته ما به‌طور ناخوداگاه از خیلی آثار تاثیر می‌پذیریم، اما منظور من آن اثری است که جهت دهی بنیادی در آفریده‌ی ما گذاشته است. اینطور شرافتمندانه‌تر است. ما در عصری زندگی می‌کنیم که سرقت ادبی و یا کپی‌هایی از دیگر آثار انجام می‌شود و با اسم خلق و آفرینش به خورد جامعه هنردوست داده می‌شود. در نوشته‌ها و یا روی صحنه تئاتر کپی‌هایی از آثار کشورهای دیگر را می‌بینیم. در گذشته در سایه‌ این سرقت‌ها و کپی‌ها عده ای استاد بلامنازع می‌شدند و در این روزها به علت در دسترس بودن آثار کشورهای دیگر، برای عموم جامعه هنری با کمی دقت این کپی‌برداری‌ها افشا می‌شود. اخلاقی و شرافتمندانه است که به خودمان و به ایده‌ها و آثار دیگر هنرمندان احترام بگذاریم. حالا این هنرمند می‌تواند یک آدم گمنام در جامعه هنری باشد. اما همین احترام، زیبا و ستایش برانگیز است. وقتی با اثری جهانی مثل رمان برادرکشی روبه‌رو هستیم هرچه روح و اندیشه و تفکر ما با فضا و جهان بینی اثر اولیه آشناتر باشد و درک آن برایمان سهل‌تر باشد قطعا آنچه در اثر اولیه حیاتی‌تر است یعنی همان روح اثر اولیه در اثر بازنویسی شده بهتر انتقال می‌یابد و این چیزی است که باید رعایت شود.

 

 

 

 

 

 

منبع : آرمان ملی

جدید

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار