اينجا مدير كاردان و درجه يك ميخواهد
آرمان ملی- محمدسیاح: پس از آنکه لیست کابینه دولت رئیسی جز یک نفر رای آورد تمامی نگاهها به انتخاب رئیس بانکمرکزی و گرینه احتمالی برای تصدی بر این بانک جلب شده است؛ اگرچه گزینههایی برای این مورد مطرح شده بود اما نام «علی صالحآبادی» بهعنوان قویترین گزینه و از بیشترین شانس برای مدیریت بر مهمترین مرکز سیاستهای پولی و مالی کشور مطرح است. او که از دولت احمدینژاد مدیریت بر سازمان بورس را در کارنامه خود دارد برای ریاست بانکمرکزی در صدر لیست قرار گرفته است! فردی که نامش اولینبار در سال ۱۳۸۴ و در اوایل ریاستجمهوری محمود احمدینژاد به زبانها افتاد؛ زمانیکه حسین عبدهتبریزی، دبیرکلی سازمان کارگزاران را عهدهدار بود، اما با انتخاب محمود احمدینژاد بهعنوان رئیس دولت نهم و انتصاب داوود دانشجعفری برای وزارت اقتصاد، از سمتش کنارهگیری کرد.
در همان زمان علی صالحآبادی جوانی ۲۸ ساله که مدیریت تالار منطقهای بورس کرج را عهدهدار بود، برخلاف انتظار بهعنوان دبیرکلی بورس برگزیده شد. انتصابی که چندان به مذاق رسانهها و البته کارشناسان زبده بورس خوش نیامد، اما به بازار داغ گمانهزنیها پایان داد. حالا همان فردی که در شرایط بحرانی پا به سازمان کارگزاران بورس گذاشته بود و راه پرپیچوخمی را میپیمود، گزینهای مطرح برای ریاست بانکمرکزی است. گزینهای که واکنشهای زیادی را بههمراه داشته اگرچه که تعداد مخالفان و منتقدات عملکرد او در سازمان بورس بیشتر از موافقانش است. یکی از تحولاتی که در دوران ریاست صالحآبادی رخ داد و موجب شد بازارسرمایه از دوارن طلاییاش در سال ۹۲ فاصله بگیرد و وارد دوران رکود شود، تصمیمی بود که دولت برای افزایش نرخ خوارک پتروشیمیها و بهره مالکانه معادن گرفت. همین تصمیم کافی بود تا بازارسرمایه که با بازدهی بیش از ۱۰۰ درصد که به گزینه اول سرمایهگذاری در کشور تبدیل شده بود، با چالش جدی روبهرو شود و زیان قابلتوجهی را متوجه سهامداران کند. حذف نام بورس از فهرست جهانی فدراسیون بورسهای اوراق بهادار از جمله اتفاقاتی بود که در دوران
تصدی صالحآبادی بر بازار سرمایه رخ داد و لطمات جدی به آن وارد کرد. بورس تهران از سال ۱۹۹۲ میلادی با رعایت استانداردها و قواعد به عضویت فدراسیون جهانی بورسهای اوراق بهادار درآمده بود و نام بورس تهران ماهانه همراه با انتشار گزارش آماری این فدراسیون منتشر میشد، اما با حذف نام بورس تهران از فهرست بورسهای دنیا که بهدلیل دولتیبودن بورس صورتگرفته بود، شرایط دیگری را بر آن رقم زد. برای همین هم فدراسیون جهانی بورسها در همان زمان برای ادامه همکاری با بورس تهران خطونشان کشید و صراحتا اعلام کرد عضویت دوباره بورس تهران نیازمند این اصلاح ساختار بازارسرمایه و خروج از وضعیت دولتیاش است. خود صالح آبادی در آخرین نشست خبری خود در مقام مدیرعامل بانک توسعه صادرات ایران در پاسخ به سوالی مبنی براینکه آیا او به بانکمرکزی خواهد رفت گفت که تمایلی به این موضوع ندارد و به بانکمرکزی نخواهد رفت، اما اکنون با نهاییشدن کابینه رئیسی و آغاز به کار وزیران آن، بازهم گمانهزنیها در این زمینه قوت گرفته است.
ریاست بانکمرکزی مستقل باشد
علی سعدوندی، مشاور بینالمللی بانکداری، سرمایهگذاری و تامین مالی در همین رابطه به «آرمانملی» گفت: ریاست بانکمرکزی باید یکسری خصوصیات داشته باشد که با تحقیق در این باره میتوان دریافت که این ویژگیها در کدامیک از گزینههای ریاست بانکمرکزی وجود دارد. اقتدار مهمترین خصوصیت اخلاقیای است که رئیس بانکمرکزی باید داشته باشد؛ یعنی در مقابل فشارها بایستد نه اینکه با فشارها بهویژه فشارسیاسی کنار بیاید. او ادامه داد: یعنی باید مستقل باشد که همگان بر استقلال ایشان صحه بگذارند و تایید کنند که فرد مقتدر و مستقلی است. این خصوصیتی است که ریاست بانکمرکزی از نظر شخصیتی باید داشته باشد. سعدوندی اضافه کرد: ویژگی دیگری که ریاست بانکمرکزی باید داشته باشد این است که از دانش وسیعی در علم اقتصاد برخوردار باشد؛ بهطور مشخص علم سیاستگذاری پولی را بشناسد، در این زمینه تدریس کرده و صاحبنظر و ایده باشد. از طرفی مدرک ریاست بانکمرکزی باید با این مسئولیت همخوانی داشته باشد، بهنظرم مدرک مدیریت برای این سمت مناسب نیست. مشاور بینالمللی بانکداری، سرمایهگذاری و تامین مالی تصریح کرد: نکته دیگر این است که ریاست بانکمرکزی باید در
بازار و کسبوکارهای خصوصی سابقه حضور موفق داشته باشد؛ یعنی کسی باشد که فعالان بازار به او اعتماد کنند. مهمترین موضوع همین است که باید ریاست بانکمرکزی را بپذیرند و آن فرد باید صاحب اعتبار در میان فعالان بازار باشد. توصیه اکیدم به دولت و رئیسجمهوری این است که برای ریاست بانکمرکزی نظرسنجی کنند تا ببینند چه کسی مورد اقبال جامعه قرار میگیرد و دلیل این موضوع بهویژه در مورد کنترل تورم این است که اگر ریاست بانکمرکزی از اعتبار و اقتدار لازم برخوردار نباشد این مهم بهثمر نخواهد رسید؛ اعتبار بانکمرکزی بسیارمهم است. سعدوندی تشریح کرد: در یکسال گذشته اعتبار بانکمرکزی زیرسوال رفته است؛ بهعنوان مثال هدفگذاری تورم 22 درصدی اعلام شده ولی در عمل بهطور مفتضحانهای شکست خورده است. همین باعث شده اعتبار کل این نهاد زیرسوال برود. نکته دیگر این است که در کشور ما بانکمرکزی مقام اصلی ناظر بانکی است و ریاست بانکمرکزی نباید از بانکهای تجاری انتخاب شود. او با تاکید براینکه ریاست بانکمرکزی باید استقلال خود را حفظ کند بهویژه در مورد بانکهای تجاری اضافه کرد: میگویند فردی که قبلا در بانکهای تجاری حضور داشته احتمالا با
این بانکها از روی رافت مواجه میشود که این به ضرر کل جامعه است و اگر دلسوزی هم وجود دارد باید برای 85 میلیون ایران انجام شود نه 150 نفر از اعضای هیاتمدیره بانکهای دولتی و خصوصی. از اینرو باید فردی انتخاب شود که استقلال، تجربهکاری، فعالیت در محیطهای اقتصادی و دانش کافی داشته باشد و در نهایت هم باید زبان مالی دنیا را متوجه شود. سعدوندی ادامه داد: یعنی با نظامهای بانکی بینالمللی آشنایی داشته باشد. از آنجاییکه اعضای هیات دولت باهم همسو هستند توصیه من این است که در این مورد فردی مستقل تعیین شود.
کجسلیقگی در انتخاب «صالحآبادی»
مرتضی افقه، کارشناس مسائل اقتصادی نیز در این ارتباط به «آرمانملی» گفت: تا جاییکه من اطلاع دارم تخصص ایشان ارتباطی به مسائل پولی و بانکی ندارد، واقعیت این است که بهنظر میرسد هنوز بعداز سه دهه مسئولان؛ مشکلات اقتصادی را خیلی علمی و جدی تلقی نمیکنند و تصور آنها بر این است که هرکسی با روزنامهها و چند گفتوگو و سخنرانی و جلساتی با متخصصان ذیربط میتواند در مورد مسائل بسیار پیچیده اقتصادی آنهم در شرایط بسیار متغیر و پیچیده اقتصاد ایران اظهارنظر یا تصمیمگیری کند. او ادامه داد: من آقای صالحآبادی را اصلا گزینه مناسبی برای این سمت نمیبینم چون مسائل پولی در کشور ما بسیاربسیار پیچیده است بهویژه اینکه ما مساله ارزی هم داریم که میتواند گفت در شرایط فعلی بهدلیل وابستگی بقیه اجزای اقتصادی به درآمدهای ارزی مادر تمام مشکلات اقتصادی است. بنابراین بهنظرم این یک کجسلیقگی در انتخاب برای چنین نهاد تاثیرگذاری در اقتصاد کشور است. افقه در مورد مشکلات و اقدامات فوری در بانکمرکزی اظهارکرد: مساله اصلی همان مساله ارزی است، در حال حاضر یک جدال فکری و تئوریک بین کنترل و آزادسازی ارز وجود دارد که این بسیار مهم و
تاثیرگذار است، یعنی هر تصمیمی در این زمینه میتواند تبعات مثبت و منفی بسیاری داشته باشد. بنابراین تعیین سیاستهای ارزی حساسترین نقطه برای تصمیمگیری بانکمرکزی است. دومین موضوع سیاستهای پولی است که اگر در شرایط تورمی حاضر درست تصمیمگیری نشود یا ممکن است به رکود بینجامد یا تورم. من جزو آنهایی هستم که خیلی به سیاستهای پولی و کاهش نقدینگی تاکید میکنم چراکه کاهش غیرکارشناسانه آن منجر به رکود میشود. این کارشناس اقتصادی ادامه داد: تصمیمات دیگر هم نرخ بهره و رابطه آن نرخ تورم و باقی بخشهای سرمایهگذار بنابراین میبینیم که متغیرهای بسیار مهمه و تاثیرگذاری هستند که هرگونه اشتباهی آنهم در شرایط فعلی میتواند تبعات مثبت یا منفی زیادی بههمراه داشته باشد. افقه در واکنش به اظهارنظر موافقان انتصاب صالحآبادی به ریاست بانکمرکزی مبنی براینکه سابقه 10 ساله مدیریت بازارسرمایه برای مدیریت بانکمرکزی کافی است، توضیح داد: من ارتباط نزدیکی بین این دو فعالیت نمیبینم؛ بورس زیرمجموعه سیاستهای مالی است که عمدتا به بودجه و مسائل مالی کشور مرتبط میشود درحالیکه مسائل پولی کاملا متمایز و جداست. تخصص مالی و پولی در شرایط
جهان و بهویژه ایران خیلی رابطه تنگاتنگی ندارند مخصوصا برای ایران که سهم ارز و سیاستهای ارزی در اقتصاد مهم است برای همین هم تجربه جداگانهای را میطلبد.
گزینـهای مناســب که اشکالاتی هم دارد
عباسعلی حقانینسب، کارشناس ارشد بازارسرمایه در این رابطه به «آرمانملی» اظهارکرد: متاسفانه تا الان در راس بانکمرکزی اقتصاددانهایی بودند که یا حوزه پول و ارز و بانکداری را خوب نمیشناختند یا بانکدارهایی بودند که حوزه اقتصادی را خیلی خوب نمیشناختند. او ادامه داد: کسانیکه در حوزه مالی- اقتصادی مدیریت ملی خواندهاند و جریان نقدی و مالی اقتصاد را میشناسند و تا حدودی به آن واقف هستند افرادی هستند که با علم مالی آشنا هستند و متاسفانه در حوزه بانکمرکزی از اینگونه افراد کمتر استفاده شده است. افرادی که در راس بانکمرکزی قرار گرفتند با نهادهای پولی- بانکی و پولی-مالی و مدلهای جدید مالی در دنیا خیلی آشنایی نداشتند. بهنظر من آقای صالحآبادی که هم دانشآموخته حوزه مالی است و هم تجربه بازارسرمایه و پول را دارد میتواند گزینه مناسبی برای ریاست بانکمرکزی باشد؛ این کارشناس ارشد بازار سرمایه اضافه کرد: البته باید این را بدانیم زمانیکه صالحآبادی در بازارسرمایه حضور داشت تازه قانون بازارسرمایه تصویب شده بود و او باید به حوزه نهادسازی در بازارسرمایه میپرداخت و خوب به یکسری اشکالاتی هم در کارش وجود داشت، با توجه
مدیرانی که وارد بازارسرمایه و از آن خارج شدند و وضعیتی که بازار پیدا کرد، اگر ایشان در بازار میماندند شرایط بهتر میشد. ولی در کل من فکر میکنم کسی باید در بانکمرکزی مسئولیت بگیرد که حوزه مالی و حوزه خلق نقدینگی توسط بانکها را بشناسد و مستقل از دولت فعالیت کند. وضعیت اقتصادی کشور به شکلی نیست که بتوان با آزمون و خطا پیش رفت؛ امروز هر تصمیم اشتباهی خسارات سنگین اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی به کشور تحمیل میکند که نتیجه آن رشد مصائبی است که این دولت قول برطرفسازی آن را داده است. بانکمرکزی بهعنوان مهمترین نهاد سیاستگذار پولی و مالی نیازمند فردی است که بتواند همه بخشها را با دقت و درایت پوشش دهد.
ارسال نظر