بایدها و نبایدهای انتقال جمعیت
قبل از انقلاب مطالعهای توسط شرکت ستیران که یک مشاور فرانسوی بود به چند دلیل انجام شد. یکی از دلایل عمده این بود که فلات مرکزی ایران کمآب است و یک دلیل دیگر این بود که شهرهای بزرگ در سواحل بنا شده و دلایلی از این دست که ثابت میکرد باید برنامهریزی کرد تا جمعیت ایران بیشتر در سواحل مستقر شود و در هر مرحله هم پیشبینی کرده بود که چند میلیون جمعیت باید در سواحل شمال یا جنوب استقرار پیدا کنند.
این مطالعه نشان میدهد که از پنج دهه پیش تاکنون در ذهن سیاستگذاران یا برنامهریزان چنین دغدغهای وجود داشته که جمعیت باید به سمت سواحل هدایت و مستقر شود. از طرفی دیگر وقتی که به کشورهای توسعه یافته نگاه میکنیم، بهخصوص گروه جی8 یا جی20 میبینیم که بسیاری از کلانشهرها در کنار سواحل قرار گرفتهاند. از استانبول تا دبی، از نیویورک تا بسیاری از شهرهای پرجمعیت چین مثل شانگهای یا شهرهای پرجمعیت ژاپن، سنگاپور و هنگکنگ. موضوع دیگر این است که آلودگی یک پدیه محلی منطقهای نیست بلکه بسیاری از کشورها با این پدیده درگیر هستند. در همین خشکسالیهای اخیر دیده شد که بسیاری از کشورهای همسایه در حاشیه خلیج فارس دست به دعا برداشته و نماز باران خواندند. به عبارت دیگر تغییرات آب و هوایی یک پدیده جهانی است و باید برای آن برنامهریزی دقیق انجام داد و نمیتوان با این پدیده به شکل مقطعی یا به شکل یک پروژه برخورد کرد. درست است که جابهجایی جمعیت را میتوان در این راستا تفسیر کرد اما صرف انتقال یک جمعیت مشکل حل نمیشود چراکه انتقال جمعیت اینطور نیست که گروهی و یا خوابگاهی از نقطهای به نقطه دیگر نقل مکان کنند و باید امکانات زندگی نیز فراهم شود. منظور از امکانات زندگی این نیست که مثلا یک خیابان و یا شهرک مسکونی درنظر گرفته شود بلکه باید محله یا به تعبیر امروز شهرک و یا شهرکها ایجاد شود و مهمتر از این نقل و انتقال، موضوع اشتغال برای کسانی است که به نقطه جدید منتقل میشوند. به نظر میرسد با توجه به ادبیاتی که درخصوص اقتصاد دریاپایه شکل گرفته و از طرف دیگر سرمایهگذاری که در بخش پتروشیمی صورت میگیرد و همچنین نعمت دریا در شمال و جنوب کشور باید یک تغییر راهبرد تعریف شود که ایران جدید یعنی استقرار جمعیت در سواحل شمال و جنوب کشور؛ یعنی ایجاد زیرساختهای حمل و نقل، ایجاد زیرساختهای فرهنگی، شهرسازی به سبک سلایق جدید در کنار سواحل جنوب و شمال کشور. مطمئنا با توجه به گستردگی سواحل شمال و جنوب کشور و همچنین جزایر زیبایی که در خلیج فارس در اختیار ایران هست، در صورتی که اراده سیاسی و اجرایی و متناسب با آن، بستر مناسب برای ایجاد شهرهای نو پدید آید، انتقال جمعیت نمیتواند دور از دسترس باشد. در همین دو سه دهه گذشته بسیاری از کشورها پایتخت را منتقل کردهاند مثل مالزی یا کشور همسایه قزاقستان. میشود با یک برنامهریزی میانمدت و بلندمدت و نه تصمیمات لحظهای و کارشناسی نشده، مشکل تامین آب و کاهش آلودگی شهرهای مرکزی را با انتقال جمعیت و البته با توجه به پیشبینی زیرساختها قبل از انتقال جمعیت، حل کرد. البته به یک راه میانبر نیز میتوان فکر کرد. علت آلودگی کلانشهرها، حداقل بخش عمده یا بخش غالب ناشی از خودروهای بنزینسوز یا نفتگازسوز است. اگر این خودروها در سنوات گذشته بهینه و مصرف آنها به مصرف استاندارد دنیا نزدیک میشد، امروز نه نیاز به واردات بنزین بود نه شهرها به این درجه از آلودگی میرسیدند. وقتی که گفته میشود دوسوم آلودگی تهران ناشی از خودروهاست، بسیار تعجب برانگیز است که میتوان منشأ آلودگی را با تغییراتی در خودرو و بهینه کردن سوخت، به نصف کاهش داد. عجیب این است که سالانه هزاران نفر یا در تصادفات کشته میشوند یا به خاطر آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند اما وجه غالب برای تامین یا جایگزین کردن خودروهای کممصرف، جزو سیاستهای اجرایی قرار نمیگیرد.
هادی حقشناس
اقتصاددان و استاندار گیلان
ارسال نظر