اسماعیل کهرم در گفتوگو با «آرمان ملی» مطرح کرد:
بحران بی آبی نتیجه سیاسی شدن تصمیمات زیست محیطی
آرمان ملی- احسان انصاری: سخنان رئیسجمهور درباره جیره بندی آب در آذرماه و تخلیه تهران با واکنشهای گسترده در جامعه مواجه شده است. این در حالی است که هنوز برخی درباره این اظهارات به صورت تردیدآمیز نگاه میکنند.
با این وجود آنچه مشخص است این است که بحران آب در ایران روز بهروز در حال تبدیل شدن به یک ابربحران بزرگ است. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی این موضوع با دکتر اسماعیل کهرم استاد دانشگاه و فعال محیط زیست گفتوگو کرده است. کهرم معتقد است: «فعالان حوزه محیط زیست به دلیل برخی رویکردهای نظارتی نمیتوانند نمایندگان مناسبی در ساختار قدرت و تصمیمگیری جامعه داشته باشند. در نتیجه فعالان محیط زیست و مردم نمیتوانند در حوزه محیط زیست نقش آفرینی موثر داشته باشند. نکته دیگر اینکه تصمیمات حوزه محیط زیست بیش از آنکه در اختیار متخصصان این حوزه باشد تحت تأثیر گرایش سیاسی کسانی است که وارد مجلس یا دولت میشوند. در شرایط کنونی مهمترین چالشهای محیط زیست کشور آب، خاک و جنگل است. مردم ایران بیش از میزان استاندارد جهانی آب مصرف میکنند و از سوی دیگر تراز آبهای زیر زمینی در ایران منفی شده است. به عبارت سادهتر، به همان میزانی که از آبهای زیرزمینی برداشت میکنیم، بر نمیگردانیم. مثل یک حساب بانکی است که شما مرتب مثلاً ماهی ده هزار دلار از آن برداشت میکنید ولی ماهانه فقط پنج هزار دلار پول به آن واریز میکنید و این حساب هر چقدر هم که باشد تمام میشود. با این وجود در طول سالهای اخیر هیچ اقدام موثری در مجلس یا دولت در این زمینه وجود نداشته است». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
*دیدگاه شما درباره سخنان اخیر رئیسجمهور درباره جیره بندی آب در آذرماه چیست؟
واقعیت این است که سدهای برقآبی کشور به اندازه کافی آب ندارند که روی توربین بریزد و به شهروندان برسد. اینکه کشور با بیآبی مواجه شده به دلیل مدیریت ضعیف مسئولان در این زمینه بوده است. در سالهای اخیر برنامههای ما علمی و براساس یک رویکرد عقلایی قرار نداشته است. قبل از انقلاب در حدود سیزده سد در ایران وجود داشت اما در شرایط کنونی بیش از ششصد و پنجاه سد در کشور وجود دارد. شرایط به شکلی بوده که هر دو هفته یک بار در کشور سد ساختهایم. روسای جمهوری ما از ابتدا تاکنون همواره دنبال سدسازی بودهاند و به هر استان که سفر میکردند یک سد افتتاح میکردند. آقای هاشمی رفسنجانی، آقای خاتمی و احمدینژاد از جمله کسانی هستند که در دوران مدیریت خود سدهای زیادی در کشور افتتاح کردهاند. کارشناسان محیط زیست با این اقدامات مخالف بودند اما کسی گوش نمیکرد و در نهایت سدهای زیاد کشور را خشک کرد.
تصمیمات محیط زیست بیش از آنکه در اختیار متخصصان این حوزه باشد تحت تأثیر گرایشهای سیاسی مجلسیها یا دولت است. در شرایط کنونی مهمترین چالشهای محیط زیست کشور آب، خاک و جنگل است
*یعنی بحران آب بیشتر ناشی از خشک شدن سدها بوده است؟
در مرحله اول سوءمدیریت در این زمینه وجود داشته که سدها را خشک کرده است. آب که در رودخانه جاری است به صورت طبیعی مقداری تبخیر میشود. هنگامی که این آب پشت دیوارهای سد قرار میگیرد میزان تبخیر آب افزایش پیدا میکند. میزان آب مصرفی کشور در حدود صدوبیست میلیارد متر مکعب است. این در حالی است که یک چهارم این رقم یعنی سی میلیارد متر مکعب این آب در نهایت تبخیر و در نتیجه کشور با چنین چالشهایی مواجه میشود. ظرفیت سدهای ما نسبت به سالهای گذشته کاهش چشمگیری داشته است. هنگامی که آب در سد وجود نداشته باشد توربین سدهای کشور نمیچرخد و به همین دلیل چالش زیست محیطی به وجود میآورد. در برخی استانهای کشور مانند خوزستان جای آب خشک شده در این منطقه را ریزگردها گرفتند. به همین دلیل مسأله بیآبی و قطعی برق در شهرهای مختلف کشور به دلیل سوءمدیریت در زمینه زیست محیطی بوده است. عدم مدیریت کشور را خشک کرده است. در حالی که کشورهای توسعه یافته به سمت کشتهایی حرکت کردهاند که به سود آنها بوده، ما در سیزده استان کشور برنج میکاریم، آن هم در شرایطی که تنها سه استان کشور یعنی گیلان، مازندران و گلستان از شرایط کشت برنج برخوردار هستند و بقیه استانها فاقد شرایط مناسب کشت برنج هستند. نباید در کرانه زایندهرود برنج و صیفیجات کاشته شود. ما هندوانه به امارات متحده عربی صادر میکنیم، در حالی که سود حاصل از آن حتی به اندازه پول آب همان هندوانهها هم نیست. ما هم از نظر اقتصادی و هم از نظر زیست محیطی به دلیل سوءمدیریت متضرر شدهایم.
*این نوع سوءمدیریتها قابل تشخیص و درمان نبود که کار به این نقطه نرسد؟
سوال ما از مدیران جامعه این است که چرا با این همه هشدار کسی به هشدارها توجه نکرد؟ آقای احمدینژاد به کشاورزانی که از کمبود آب گلایه میکردند گفته بود آب وجود دارد، زمین را بکنید تا به آب برسید. ما شمع را از دو طرف یعنی بالا و پایین سوزاندهایم و نتیجه این شد که شرایط محصولات کشاورزی، خاک و آب کشور به اینجا رسیده است. نتیجه چنین وضعیتی به وجود آمدن فروچاله در شهرهایی مانند میناب است. کشور ایران روی کمربند خشک و نیمه خشک جهان قرار گرفته و خشکسالی از گذشته تا امروز با ما بوده و در آینده نیز تشدید خواهد شد. لذا باید با این مسأله کنار آمد و عاقلانه برخورد کرد. متاسفانه تا به اینجا اکثر روشهای به کار گرفته شده شامل نقصهای زیادی بوده و اغلب روشهای غیراستاندار مدیریتی محسوب میشدهاند. بدون تردید در برخورد با منابع آب کشور دچار سوءمدیریت هستیم. مدیریت غلط باعث تشدید مشکلات خواهد شد. طرحهایی مانند مجاز کردن برداشتهای بیرویه از آبهای زیرزمینی کار را به این نقطه رساند. بر اساس چنین طرحهایی بود که هر کس به هر طریقی که میخواست میتوانست حتی در خانه خود هم چاه حفر کند که به موجب آن ذخیره آب زیرزمینی تهران از بین میرود. ذخیره آبهای زیرزمینی ابدی نیستند. آب زیرزمینی مثل ستونی است که زمین روی آن استوار است. با برداشت بیرویه باعث تلف شدن این منابع خواهیم شد و در نتیجه به معضل کمآبی دامن زده خواهد شد. این نوع سیاستهای غلط باید تصحیح شود و باید با مبنای جدیدی سراغ حل معضلات برویم. معضل کمآبی همهچیز را تحت تاثیر قرار خواهد داد و همه جوانب اکوسیستم را در بر خواهد گرفت. از جمله هشتاد و پنج درصد عامل ایجاد ریزگردها در اثر مشکل کمآبی است. اگر ذخایر آب زیرزمینی خالی نباشد، ریزگرد بهوجود نمیآید. اگر ما بتوانیم از مدیریت صحیح و رفتار درست در خصوص کمآبی استفاده کنیم، اگر از ذخایر آب زیر زمینی استفاده نکنیم و روشهای سنتی را کنار بگذاریم، اگر بتوانیم به روشهای جدید دست پیدا کنیم، میتوانیم تا حدی با مشکل کمآبی کنار بیایم.
*در شرایط بحرانی کنونی نیز همچنان روی روشهای اشتباه در مدیریت آب تأکید میشود؟
بله؛ به شکلیهای مختلف این موضوع مشهود است. در کشورهای دموکراتیک جهان مسئولان جامعه در زمینههای مختلف به مردم مسئولیت میدهند و مردم نیز تلاش میکنند در حوزه مسئولیتی که به آنها داده شده به بهترین نحو نقشآفرینی کنند. به عنوان مثال در انتخاباتی که در کشورهای دموکراتیک برگزار میشود فعالان حوزه محیط زیست کاندیدهای خود را معرفی میکنند و افرادی را به مجلس یا دولت میفرستند تا دنبال کننده دغدغههای آنها باشد و یا در این مسیر حرکت کند. این در حالی است که در ایران چنین اتفاقی رخ نمیدهد و فعالان حوزه محیط زیست به دلیل برخی رویکردها نمیتوانند نمایندگان مناسبی در ساختار قدرت و تصمیمگیری جامعه داشته باشند. در نتیجه فعالان محیط زیست و مردم نمیتوانند در حوزه محیط زیست نقشآفرینی موثر داشته باشند. نکته دیگر اینکه تصمیمات محیط زیست بیش از آنکه در اختیار متخصصان این حوزه باشد تحت تأثیر گرایشهای سیاسی مجلسیها یا دولت است. در شرایط کنونی مهمترین چالشهای محیط زیست کشور آب، خاک و جنگل است. مردم ایران بیش از میزان استاندارد جهانی آب مصرف میکنند و از سوی دیگر تراز آبهای زیرزمینی در ایران منفی شده است. به عبارت ساده تر، به همان میزانی که از آبهای زیرزمینی برداشت میکنیم، بر نمیگردانیم. مثل یک حساب بانکی است که شما مرتب مثلاً ماهی ده هزار دلار از آن برداشت میکنید ولی ماهانه فقط پنج هزار دلار پول به آن واریز میکنید و این حساب هر چقدر هم که باشد تمام میشود. با این وجود در طول سالهای اخیر هیچ اقدام موثری در مجلس یا دولت در این زمینه وجود نداشته است. بنده معتقدم در همه زمینهها مسئولیتها باید از رأس هرم تصمیمگیری جامعه به پایین انتقال داده شود. تنها در چنین شرایطی است که میتوان در حوزههایی مانند محیط زیست موفق عمل کرد. هنگامی که آب، خاک و جنگلها را از دست دادیم به تبع آن قدرت حیات حیات وحش هم کاهش پیدا میکند و زیستگاه حیات وحش دستخوش نابسامانی میشود.
ارسال نظر