گزارش «آرمان ملی» از تبعات نگرش منفی نسبت به دوره سالمندی
هراس از کهنسالی
آرمان ملی – شفق محمدحسینی: «پیرشی جوون». این جمله را وقتی تنها کودکی بودم و از اطرافیانم میشنیدم، ناخودآگاه ناراحت میشدم. تا بعدها بزرگترها گفتند، مفهومش این است که پیر نشوی! اما من همچنان شنیدن این جمله را دوست نداشتم.

تا اینکه بارها در بزرگسالی از کهنسالان شنیدم که میگفتند «پیر نشی جوون» اما با وجودی که در دنیای امروز روشهای بسیاری برای جلوگیری از پیری پیشنهاد میشود، در نهایت رسیدن به این دوره هم بخشی اجتنابناپذیر از زندگی است. حالا هر چقدر با دید و ذهنی مثبتاندیشتر وارد این دوره شویم، قطعا تبعات آن بر جسم و جان ما کمتر خواهد بود. ورزش مستمر، تغذیه مناسب و روابط اجتماعی متعدد، قطعا میتواند تا حدی اثربخش باشد. حتما شما هم شنیدهاید که طبق تحقیقات، اثر تنهایی برابر با کشیدن 15 نخ سیگار در روز است، پس اگر تنها هستید و دوستان زیادی در اطرافتان نیستند و دلمشغولی خاصی هم ندارید، خودتان دست به کار شوید و در این روزهای زیبای بهاری، به اولین فضای سبزی که در دسترتان قرار دارد بروید. حتما در آنجا افرادی چون شما هستند، که میتوانید ساعاتی را کنار هم سپری کنید. مطالعات نشان میدهد که افرادی که دچار هراس از دوره سالمندی هستند و نسبت به این دوره نگرش منفی دارند، زودتر از دیگر افراد دچار ناتوانی میشوند.
بحران میانسالی
میانسالی به بازه سنی میان 35 تا 65 اطلاق میشود. همین کلمه خودش به اندازه کافی برای برخی افراد تنشزا هست. اینکه به فردی بگوییم میانسال، یا خودش خود را با این عنوان خطاب کند، برایش کمی اضطرابآور است. در همه جای جهان، افراد در این محدوده سنی، دچار بحرانی میشوند که به آن بحران میانسالی میگویند. از اولین نشانههای آن هم این است که فرد دچار اضطراب از پیری میشود. این درحالی است که به نسبت وضعیت اجتماعی هر جامعه، این بحران میتواند عادی و یا بسیار غیرمعمول و تنشزا باشد. به طوری که برخی افراد ممکن است در این دوره دچار افسردگی شوند. اما همه اینها در افراد مختلف متفاوت است. زنی 45 ساله، که شاغل و مجرد است، درباره هراس از پیری به «آرمان ملی» میگوید: روزهای ابتدای چهل سالگی، حال خوبی نداشتم و مدام فکر میکردم که دنیا به آخر رسیده است و دیگر جوان نیستم. این درحالی بود که اهل ورزش بودم و خیلی اتفاقهای خوبی برایم افتاده بود. اما مهمترین دلیل این تلقین به پیرشدن که انگار در کشور ما مساوی است با ازکار افتادگی، این است که در باور عمومی فرد بالای چهل سال، دیگر به اصطلاح، سنی ازش گذشته است و حتی شما اگر در مصاحبهها و درخواستهای استخدام هم ببینید، به نوعی تنها افراد زیر 30 سال را درخواست میدهند. همین مساله خود سبب میشود که جامعه به فرد بالای 30 سال، به عنوان فردی میانسال نگاه کند و در ایران میانسالی برابراست با فردی که در آستانه پیری است. آنچه از کودکی در ذهن همه ما مانده است، پیری را فردی افتاده در تختخواب و یا فردی خموده تصور میکنیم، در حالی که افراد کهنسال بسیاری هستند که شرایط مساعدی دارند. وی ادامه داد: اولین مساله در هراس از پیری، باور فردی است، اما القای پیری از سوی جامعه را هم نمیتوان بیاثر دانست. به نوعی که در گذشته شاهد این مساله بودیم که زنی که بیش از 30 سال داشت و ازدواج نکرده بود را با القاب نامناسبی خطاب میکردند که این سبب آزار فرد میشد. حالا دیگر این نوع نگرش وجود ندارد و یا خیلی کم است، اما همچنان نگرش منفی نسبت به افزایش سن را شاهد هستیم. بخصوص در زنان، اگر نگاهی به اطراف خود بیندازید، همه آن زنانی که در سن 40 تا 50 سالگی حتی افراد فعالی هستند و در محیطهای اجتماعی و شغلی هم فعالیت دارند، اغلب از سن 50 سالگی که عبور میکنند، دچار افسردگی و اضطراب میشوند و یا خود را از کار افتاده تصور میکنند. البته رفتار اطرافیان هم در این میان بیاثر نیست.
یک اجارهنشین 70 ساله، با حقوقی که هر سال حتی اندازه یک دهم تورم موجود هم افزایش نمییابد، چگونه میخواهد از پس هزینههای معمولی در کنار اجارهخانهای که هر سال افزایش قابل توجهی پیدا میکند، برآید؟
دلیل هراس از پیری
از قدیم میگفتند، آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام میبیند. هرچند در ادبیات، همواره دوره کهنسالی را معادل با پختگی میدانند، اما آنچه در جامعه مشاهده میکنیم و نگرش کلی افراد جامعه، بخصوص با توجه به وضعیت اقتصادی مختلف مردم، متفاوت است. به طوری که افرادی که دارای شرایط بهتر اقتصادی هستند، این دوره را با فراغ خاطر بیشتری سپری میکنند. این درحالی است که یک اجارهنشین 70 ساله، با حقوقی که هرسال حتی اندازه یک دهم تورم موجود هم افزایش نمییابد، چگونه میخواهد از پس هزینههای معمولی در کنار اجاره خانهای که هرسال افزایش قابل توجهی پیدا میکند، برآید؟ تازه در بهترین حالتی که همه افراد خانواده یک خانواده چندنفره کار کنند، باز هم حقوق آنها متناسب با هزینههای یک زندگی معمولی افزایش نخواهد یافت. این آینده نامعلوم اقتصادی و وضعیتی که در دهههای اخیر، اغلب ایرانیان را با یک درآمد متوسط، حتی به زیرخط فقر کشاند، مشخص است که سبب هراس از آینده و هزینههای زندگی خواهد شد. حالا یک فرد حدود 70 ساله، ترس ازکارافتادگی را هم اگر بخواهد به دیگر زخمهای زندگیاش اضافه کند، ناخودآگاه دچار استرسی مضاعف خواهد شد. مردی که در یکی از روستاهای اطراف اردبیل با مادرش زندگی میکند و با حدود هفتاد سال سن، از مادر پیرش که به آلزایمر مبتلا شده، نگهداری میکند. میگوید: با اینکه هزینه زندگی در شهرهای کوچک بسیار کمتر از تهران است، اما مردم در این شهرها هم با مشکلات بسیاری روبهرو هستند. برای جوانان کار نیست، سالمندان هم با حقوق بازنشستگی، به زحمت از پس مخارج برمیآیند. میگوید هربار که به فروشگاه برای خرید اقلام غذایی روزمره میرود، سالمندانی را میبیند که با حسرت به کیسهای که در دست دارند نگاه میکنند و از این صحنه خجالت میکشد.
هراسی عجیب
در همین راستا، رئیس انجمن علمی طب سالمندی ایران با اشاره به پدیده «گراسکوفوبیا» یا ترس از پیری گفت: بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، افرادی که نگرش منفی به سالمندی دارند، زودتر دچار ناتوانی میشوند و بهطور متوسط ۷ تا ۸ سال کمتر از افرادی با نگرش مثبت به پیری، عمر میکنند. دکتر احمد دلبری در گفتوگو با ایسنا، پیریهراسی را یکی از هراسهای عجیب دنیای مدرن دانست و اظهار کرد: در گذشته، سن و سال چندان مورد توجه نبود و توان جسمی و مهارتهای عملی ارزش بیشتری داشت، اما دنیای امروز، نگرانی درباره سن را به دغدغهای جدی تبدیل کرده است. بسیاری از افراد دائما نگران افزایش سن خود هستند و این توجه بیش از حد، به استرسی مزمن منجر شده است. به گفته رئیس انجمن علمی طب سالمندی ایران، با افزایش سن، ترسهای متعددی افراد را درگیر میکند که از جمله آنها میتوان به ترس از تنهایی، ترس از مشکلات مالی، نگرانی درباره بیماریها، ترس از فرسودگی، ترس از دست دادن جایگاه اجتماعی و در نهایت ترس از مرگ اشاره کرد. وی با استناد به گزارش سازمان بهداشت جهانی تصریح کرد: مطالعات نشان میدهد کسانی که دیدگاه منفی نسبت به سالمندی دارند، زودتر از دیگران دچار ناتوانی شده و بین ۷ تا ۸ سال عمر کوتاهتری دارند. دلبری با تأکید بر اینکه سالمندی سالم، فعال و پویا امکانپذیر است، افزود: متأسفانه برخی افراد در جوانی و میانسالی میمیرند، اما در سالمندی دفن میشوند؛ این همان چیزی است که از آن به مرگ استعاری یاد میشود. برخی از بازنشستگان بر این باورند که یادگیری در دوران سالمندی بیفایده است، در حالی که انسان ذاتا موجودی یادگیرنده و مادامالعمر است.
ارسال نظر