«آرمان ملی» درباره دلایل عدم موفقیت تعاونیها در کشور گزارش میدهد
چرا تعاون آن چیزی که باید، نشد
آرمان ملی: سالهای دور، زمانی که قصد ورود تعاون به اقتصاد کشور به عنوان یکی از بازوهای کارآمد اقتصاد گرفته شد، «مردم» یکی از محوریترین بخشها در این زمینه معرفی شدند که مقرر گشت با تعامل از درآمد و ثروت آنها به شکل بهینه و سودآور برای آنها و جامعه در حوزههای مختلف به کارگرفته شود.

ولی حالا بعد از چهار دهه، وقتی کارنامه تعاون رو ورق میزنیم، بیشتر از اونکه موفقیت ببینیم، با یک عالمه وعده عملینشده و فرصتهای از دست رفته روبهرو میشویم و به این ترتیب ما ماندهایم و رؤیایی که اگر محقق میشد شاید خیلی از مشکلات امروز اقتصاد ایران شکل نمیگرفت.
تعاونی یا دستگاه رانت؟
به گزارش «آرمان ملی»، بخش تعاون از همان ابتدا که مقرر شد بیشتر با حضور مردم شکل گیرد، پایهای شد برای رانتخواران و دلالان، چراکه از همان ابتدا دولت برای تشویق مردم برای حضور در تعاونیها، امتیازاتی را چون زمین ارزانتر، وام کمبهره، معافیت مالیاتی و برخی حمایتهای دیگر درنظر گرفت که اما در نهایت این تسهیلات خیلی وقتها به دست کسانی رسید که دنبال کار اقتصادی واقعی نبودند و فقط در نهایت به ایجاد یک تعاونی کاغذی محدود شد که به تسهیلات یادشده دست یابند که در نهایت نیمه کاره تعطیل شدند. در این بین بسیاری اهداف قربانی فقدان نظارت صحیح و یا رانتهای پنهان و آشکاری شدند که در تشکیل تعاونیها خلق شده بودند. یکی از بزرگترین شعارهایی که برای تعاون داده شد، «اشتغالزایی» بود. قرار بود تعاونیها میلیونها شغل ایجاد کنند و بار دولت رو سبک کنند ولی آمارها از مسائل دیگری حکایت میکنند. در سال ۹۵ فقط حدود ۱. ۶ میلیون نفر در تعاونیها شاغل بودن؛ یعنی کمتر از ۷ درصد بازار کار را دربرگرفت که در مقایسه با کشورهایی مثل دانمارک یا هند که تعاونیهایشان ۳۰ تا ۴۰ درصد اشتغال رو تأمین میکنند، تازه میفهمیم که ما چقدر در اجرای سیاستهای تعاونیها عقب ماندهایم.
رویای محقق نشده ۲۵ درصدی
طبق سیاستهای کلان، سهم بخش تعاون در اقتصاد باید تا سال ۱۴۰۴ به ۲۵ درصد میرسید، اما در حال حاضر، این رقم کمتر از ۷ درصد رسیده است که به معنای این است که رویایی که هیچوقت رنگ واقعیت به خود نگرفت. هرچند در بخشهایی مثل مسکن، کشاورزی یا خدمات، تعاونیها میتونستن بازیگر جدی باشند، اما ولی نهتنها این اتفاق نیفتاد، بلکه تجربههای تلخ مثل تعاونیهای مسکن باعث شد اعتماد مردم هم از بین برود و تقریباً اکثریت داستانهایی از تعاونیهای مسکن شنیدهایم یا تجربه کردهایم که، تعاونیهایی که پول اعضا رو گرفتن و سالها پروژهها رو نیمهکاره باقی مانده است و در نتیجه آن، هزاران خانواده با خانههایی که هیچوقت تحویل داده نشد، باقی ماندند و همین تجربهها باعث شد مردم وقتی اسم تعاونی به گوششان میخورد، بیشتر برایشان تداعی کننده کلاهبرداری است تا مشارکت وحضور تعاونیها در پروژههای مسکن که به نتیجه مطلوبی ختم شود. از این رو به زعم اکثریت اهداف یادشده در تعاونیها به شدت زیبا هستند، اما واقعیت این است که اکثریت فقط روی کاغذ باقی ماندهاند و در عمل نه عدالت اقتصادی اتفاق افتاد، نه انحصار شکسته شد، نه مشارکت مردمی آنگونه که باید شکل گرفت عملیاتی شد.
دلایل عدم موفقیت تعاونیها
کارشناسان در توجیه اینکه چرا تعاونیها موفق عمل نکردهاند، معتقدند؛ وابستگی شدید به دولت و در نتیجه مستقل نشدن آنها و وابستگی شدید به تسهیلات دولتی که در سایه سنگین مدیریت ضعیف و آموزش ندیده تعاونیها تشدید میشد و همچنین معضل رانتخواری و... باعث شد که فساد و سوءمدیریتها در برخی تعاونیها باعث شود که مردم در این اندیشه باشند که تعاونیها به ویژه در برخی از حوزهها، به معنای کلاهبرداری، عدم تعهد و... است و در نتیجه تعاونیهای کارآمد نیز در آتش ناکارآمدی بقیه سوختند و نتوانستند از فناوریهای نوین در حوزه خود بهرهمند شوند و تنها نامی از آنها باقی ماند. عملکرد ناموفق تعاونیها در کشور ما در حالی که کارنامه موفق دیگر کشورهای نگاه میکنیم، میبینیم که بسیاری از کشورها مانند؛ کشورهای اسکاندیناوی و... تعاونیها بخش بزرگی از اقتصاد رو اداره میکنند و حتی برخی از کشورها مانند هند، تعاونیهای کشاورزی نقشی اساسی در اداره این حوزه در سطح کلان ایفاء میکنند. که البته حاصل تمایز در شاخصهایی چون؛ شفافیت، استقلال از دولت، مدیریت حرفهای و مهمتر از همه، فرهنگ اعتماد و مشارکت واقعی مردم است.
چشمانداز تعاونیها در ایران
به باور کارشناسان؛ بخش تعاون با وجود همه مشکلات هنوز در ایران هم ظرفیتهای ناشناخته بسیاری دارد که به ویژه در شرایط کنونی و به خصوص وضعیت دشوار اقتصادی میتواند بخش عمدهای از حوزهها را متقبل شود که البته این امر مشروط به پرهیز دولت از دخالت مستقیم، آموزش و توانمندسازی جدی برای مدیران و اعضا، قوانین سادهتر و شفافتر در بخشهای گوناگون، الگوبرداری از کشورهای موفق و... است تا بتوان گامهای موثر در این زمینه را برداشت، چرا که به درستی تعاونیها ذاتاً ایده بدی نیستند و اگر شفافیت در این حوزه حاکم باشد، میتوان اعتماد از دست رفته را بازگرداند و با مدیریتهای حرفهای در مسیر توسعه و عدالت اقتصادی حرکت کرد. هرچند در حال حاضر وقتی عملکرد چهار دهه گذشته را مرور میکنیم، روشن است که بسیاری از این اهداف یا تحقق نیافته یا در سطحی بسیار محدود اجرا شده است. برای مثال، مشارکت مردمی در قالب تعاونیها هنوز فرهنگسازی نشده و مردم اعتماد لازم را به این قالب ندارند. یا در زمینه جلوگیری از انحصار، شاهدیم که نهتنها انحصارزدایی رخ نداده، بلکه بسیاری از بخشها همچنان تحت سیطره دولت یا نهادهای شبهدولتی باقی مانده است. بررسی روند تاریخی نشان میدهد که بخش تعاون همواره تحت تأثیر تصمیمهای سیاسی و اقتصادی مقطعی بوده است. در دهههای مختلف، دولتها هر بار با سیاستی تازه وارد میدان شدند؛ گاهی با اعطای وامهای گسترده، گاهی با تشکیل وزارت تعاون و گاهی با تجمیع آن در وزارتخانههای دیگر. اما این تغییرات ساختاری، به جای ثباتبخشی، بیشتر به سردرگمی فعالان منجر شد. از سوی دیگر، قوانین و مقررات متعدد و متناقض هم مزید بر علت شد تا تعاونیها نتوانند به نهادی قدرتمند در اقتصاد ایران تبدیل شوند.
روزنههای امید
اما اکثریت تحلیلگران بر این اعتقاد هستند که بخش تعاون در ایران، هرچند که در قانون اساسی و سیاستهای کلی ترسیم شده بود، نتوانسته است به جایگاه واقعی خود برسد و سهم پایین در اشتغال و اقتصاد، تجربههای تلخ تعاونیهای مسکن و ضعف مدیریتی، همه نشان میدهند که این تحفه قانون اساسی تاکنون کارنامهای ضعیف به جا گذاشته است، ولی این ناکامی الزاماً به معنای بسته بودن راه آینده نیست و چنانچه بازنگری عمیق در سیاستها، قوانین و فرهنگسازی عمومی صورت گیرد، تعاون همچنان میتواند به ابزاری برای توزیع عادلانهتر ثروت، افزایش مشارکت مردمی و کاهش نقش تصدیگری دولت تبدیل شود. در غیر این صورت، باید پذیرفت که «تعاون» تنها بر روی کاغذ زیباست و در عمل به نتیجهای نرسیده است.
ارسال نظر