| کد مطلب: ۱۰۶۵۱۲۶
لینک کوتاه کپی شد

آخرین سکانس جشن بی معنایی آقای نویسنده

آنا مرازووا، سخنگوی کتابخانه میلان کوندرا اعلام کرد: میلان کوندرا نویسنده اهل جمهوری چک و خالق رمان بار هستی پس از تحمل یک دوره بیماری طولانی در سن نود و چهار سالگی درگذشت.

آخرین سکانس جشن بی معنایی آقای نویسنده

به گزارش آرمان ملی آنلاین، آنگونه که روشن است میلان کوندرا در سال 1975 پس از اخراج از حزب کمونیست چکسلواکی به دلیل «فعالیت‌های ضد کمونیستی» وطن خویش را به مقصد فرانسه ترک کرد. او از سال 1979 به پاریس تبعید شد و روزگارش را در فرانسه گذراند. وی مشهورترین آثارش را در فرانسه نوشت که از جمله آنها می توان به رمان بار هستی اشاره کرد. کوندرا پس از آنکه تصمیم گرفت تا دیگر به زبان مادری اش ننویسد نوشتن به زبان فرانسه را آغاز کرد و نخستین رمانش به زبان فرانسه در سال 1995 «آهستگی» نام داشت. آخرین رمان وی جشن بی معنایی در سال 2014 به چاپ رسید. اغلب اوقات نام او در میان برندگان جوایز نوبل ادبیات به چشم می‌خورد. 

بعدها کوندرا عنوان کرد رمان وی بر پایه و اساس دو کتاب شکل گرفت و آن دو کتاب عبارتند از کلاریسا اثر ساموئل ریچاردسون و تریسترام شندی اثر لورنس استرن و همین امر باعث شد تا ایده دومی در ذهنم نقش بندد و راهی ارزشمند در پیش رویم قرار گیرد تا درباره اصل و نسب ادبی خویش بیندیشم. این رمان نویس افزود:«بر اساس شجره نامه کتاب تریسترام شندی، ایده سومی هم در ذهنم شکل گرفت.رمان بار هستی به ما هشدار می دهد که زندگی به هیچکدام از ما اجازه بازنگری یا دوباره نویسی نمی‌دهد و این می‌تواند «غیر قابل تحمل» باشد، اما با این وجود می تواند نقشی رهایی بخش هم داشته باشد.» 

کوندرا در اول آوریل 1929 در برنو به دنیا آمد. پیش از آنکه به نویسندگی روی آورد، در نزد پدرش که پیانیست و موسیقی شناس مشهوری بود، موسیقی آموخت و در سال 1952 در آکادمی فیلم پراگ به عنوان مدرس ادبیات جهان شناخته شد. علیرغم رد شدن آثار وی توسط نویسندگان سوسیالیست چکسلواکی در دهه پنجاه میلادی، شهرت ادبی کوندرا با انتشار مجموعه ای از اشعار و نمایشنامه هایش سیر صعودی به خویش گرفت، از جمله این آثار می‌توان به قصیده ای که وی برای جولیوس فوچیک قهرمان کمونیست سرائیده بود اشاره کرد, نام این سروده آخرین مه بود که در سال 1955 چاپ و منتشر شد. هر چند وی بعدها آثار نخستینش را رد کرد و گفت که در زمینه های مختلفی کار می کند و آثار وی باید بیانگر صدا، سبک و همچنین خودش باشند. 

کوندرا در جوانی از اعضای حزب کمونیست بود و دو بار از حزب اخراج شد، بار اول پس از «فعالیت های ضد کمونیستی» در سال 1950 و بار دوم در سال 1970 در طی سرکوبی که پس از بهار پراگ 1968 رخ داد، او یکی از صداهای پیشرو در آن جریانات بود و در انظار عمومی خواستار آزادی بیان و حقوق برابر برای همگان شد. نخستین رمان وی شوخی نام داشت که در سال 1967 منتشر شد و الهام گرفته از آن دوران بود و توانست موفقیت بزرگی را کسب کند. داستان این رمان چند صدایی حول یک شوخی درباره تروتسکی می چرخد، قهرمان داستان دانشجویی است که برای تحت تاثیر قرار دادن یک دختر می‌نویسد. این رمان پس از ورود تانک‌های روسی به میدان ونسسلس از میان کتابفروشی ها و کتابخانه ها ناپدید گشت. چیزی نگذشت که کوندرا نام خویش را در لیست سیاه یافت و از شغل معلمی برکنار شد.در آن برهه وی در کافه‌ها به نواختن ساکسیفون مشغول بود. عدم انتشار آثارش به نوعی بار سانسور را از دوش او برداشته بود. 

وی پس از آنکه از اصلاح چکسلواکی ناامید شد در سال 1975 به فرانسه مهاجرت کرد.او در سال 1979 تابعیت کشورش را از دست داد و در سال 1981 شهروند فرانسه شد. با حمایت دوستش فیلیپ راث، آثار کوندرا هم مانند سایر نویسندگان در سراسر اروپا منتشر شد. انتشار کتاب بار هستی در سال 1984 موقعیت وی را به عنوان یک نویسنده بین‌المللی تثبیت کرد. داستان این رمان در فضای هیجان برانگیز پراگ در سال 1968 رخ می‌دهد و تصویرگر دو زوجی است که به مبارزه با سیاست و خیانت می‌پردازند و در تنش میان آزادی و مسئولیت انسانی هستند. در سال 1988 اقتباس سینمایی از این رمان توسط فیلیپ کافمن صورت گرفت،فیلمی که در آن دنیل دی لوئیس و ژولیت بینوش به نقش آفرینی پرداخته بودند. 

کوندرا در سال 1980 پس از مصاحبه با راث در نیویورک تایمز به ابراز تاسف پرداخت و احساساتش را اینگونه ابراز کرد «رمان جایی در جهان ندارد. دنیای دیکتاتوری، چه بر پایه مارکس یا بر پایه هر چیز دیگری که بنا شده باشد، به جای پرسش، دنیای پاسخ هاست.» وی اینگونه ادامه داد:«به نظر من امروزه مردم در سراسر جهان ترجیح می دهند تا به جای درک کردن به قضاوت کردن بپردازند,به جای پرسیدن پاسخ دهند در حالی که صدای رمان در میان حماقت های جنجالی انسان به سختی شنیده می شود.» 

آخرین رمان او که به زبان چکی نوشته شد جاودانگی نام داشت که در سال 1988 به چاپ رسید. این رمان فلسفی راه را برای سه رمان کوتاه دیگر وی تحت عناوین آهستگی (1995)، هویت(1998) و جهالت(2000) گشود– موضوعات این رمان ها درباره مراقبه از خوی،دلتنگی برای وطن ،نوستالژی و امکان بازگشت به وطن است. 

آخرین رمان کوتاه او تحت عنوان جشن بی معنایی در سال 2013 با ترجمه‌ای ایتالیایی منتشر شد. هنگامی که این اثر به زبان انگلیسی منتشر شد منتقدان آن به دو دسته تقسیم شدند، برخی از منتقدان طنز ضعیف این اثر را ستایش کردند و برخی دیگر پایان بندی آن را زیرکانه می‌دانستند. 

در سال 2019 پس از 40 سال دوری وی از وطن عنوان شهروندی چکسلواکی به کوندرا و همسرش ورا بازگردانده شد.کوندرا یک سال پس از دیدار آن ها با آندری بابیش نخست وزیر چک، از آن به عنوان افتخار بزرگی یاد کرد. یک سال بعد،پتر درولاک سفیر جمهوری چک در فرانسه، گواهی شهروندی کوندرا را به وی تحویل داد و آن را یک حرکت نمادین بسیار مهم و بازگشت نمادین بزرگترین نویسنده چکسلواکی به جمهوری چک نامید.

منبع : روزنامه گاردین

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار