آنتونیا شرکا در گفتوگو با آرمان ملی:
جسدهای عالیجنابان و جنایت در «ناکجاآباد»
ژانرهای پلیسی-معمایی و جنایی، همیشه مخاطبان خود را دارند اما چیزی که میتواند طیف دیگری از مخاطبان،از جمله منتقدان و تفسیرگران گرایشهای علوم تجربی را نیز به چنین آثاری جذب کند تا به سویههای مختلف تاریخی، اجتماعی، سیاسی و... آثار نیز توجه نشان دهند.
آنتونیا شرکا منتقد و مترجم زبان ایتالیایی که تاکنون تجربه ترجمه آثار متعددی را در کارنامه دارد، در آخرین ترجمه خود به سراغ رمان «جسدهای عالیجنابان» نوشته لئوناردو شاشا رفته است؛ رمانی که نشر آفتابکاران آن را منتشر کرده و به گفته شرکا، روایتگر اتفاقهایی در «ناکجاآباد» - یعنی هرجایی که فکرش را بکنی- است. آنچه در ادامه میآید، گفتوگویی کوتاه درباره این کتاب است.
کتاب «جسدهای عالیجنابان» نوشته لئوناردو شاشا بهتازگی با ترجمه شما و از سوی نشر آفتابکاران به چاپ رسیده است. ابتدا درباره موضوع و درونمایه این اثر توضیح دهید.
کتاب به قدرتهای موازی و پنهانی که در نهادهای حکومتی و دستگاه قضایی وجود دارد، میپردازد. در واقع نویسنده داستان خود را در یک «ناکجاآباد» روایت میکند؛ بیآنکه تاکیدی روی کشور ایتالیا باشد. داستانی درباره قتلهای سریالی قاضیها که بهانهای میشود برای پرداختن به نقشی که هر جنایت سازمانیافتهای مثل مافیا در هر کشوری میتواند داشته باشد؛ و نشان میدهد که وقتی جنایتهایی تا این اندازه سازمانیافته در کشوری رخ میدهند، مطمئنا دست دولتها هم در کار است و اینکه نقش آنها را نمیتوان دستکم گرفت.
در لایهای زیرتر، در کتاب فلسفه قضاوت و قدرت به چالش گرفته میشود و در خلال صحبتهایی که میان کاراکترهای داستان - کارآگاه با وزیر خارجه و رئیس پلیس - ردوبدل میشود، مشروعیت قضاوت، صلاحیت مجریان قانون و حقانیت متهمین مطرح میشود؛ و کتاب از یک داستان صرفا سیاسی- پلیسی فراتر رفته و مفاهیمی که میتواند دیدگاههای نویسنده را نشان دهد، مطرح میکند.
نوشتن از مافیا و فلسفه قضاوت و قدرت پیامدی برای نویسنده به همراه نداشته است؟
درواقع شاشا در دورانی از زندگیاش نماینده مجلس بود، بنابراین ضمن شهرتش به عنوان یک نویسنده، چهرهای سیاسی نیز بود. در ایتالیا جناحهای مختلفی وجود دارد و در آن دوران(دهه 70) جناحهای چپ و افراد چپگرا در گروه اپوزیسیون بسیار غلبه داشتند و شاشا نویسندهای راستگرا بود و در این اثر به شکلی هم گروههای چپ که به صورت روزنامهها، نشریات و جنبشهای دانشجوی در آن سالها غلبه داشتند را به نقد میکشد و هم گروههای غالب در نظام حاکمه را که به شکل نامحسوس تحت سیطره مافیا قرار داشتند. نویسنده در این کتاب کشوری خیالی با شخصیتهایی خیالی را روایت میکند؛ حتی اسامی ایتالیایی نیستند، اما کیست که نداند اینجا سرزمین پردرد و مصیبتکشیده خودِ اوست. حتی در مقدمه مینویسد: «نور، رنگ - اگر رنگی هنوز وجود داشته باشد - و حوادث و جزییات میتوانند سیسیلی و ایتالیایی باشند اما جوهره آن بناست حکایت قدرت در هر کجای دنیا باشد؛ قدرتی که در گذر زمان در قالب یک زنجیره نفوذناپذیرِ - بگوییم مافیایی - به تباهی کشیده میشود.» و به این ترتیب ضمن مصون نگهداشتن خود از حملات جناحی میکوشد به گفتمانی فرامکانی و فرازمانی در رابطه با فساد قدرت برسد. و این همه در قالب داستان کارآگاهی روایت میشود که مامور سر در آوردن از جنایتی میشود که از قتل یک قاضی به قتلهای سریالی قاضیان، یکی پس از دیگری و در شهرهای مختلف، منتهی میشود.
نویسنده از چه کارکردهای ادبی و ژانری برای نوشتن «جسدهای عالیجنابان» استفاده کرده است؟
این کتاب مهمترین اثر شاشا نیست و شاید آثاری همچون رمان «روز جغد» و داستانهای دیگری از او هستند که در کارنامه ادبی این نویسنده، جزو آثار معروفتر و شاخصتری باشند. «جسدهای عالیجنابان» از این نظر اهمیت دارد که در دورهای نوشته شده در آستانه ترورهایی که چندسال بعد توسط مافیا رخ میدهد و کشور را متشنج میکند و از این نظر انگار آینده را پیشگویی میکند. این جنایتها از یک سو با هدف ممانعت از جسارت و شجاعت قاضیهایی که ممکن بود حقیقت را درباره گروههای مافیا برملا کنند و از سوی دیگر برای منحرف کردن اذهان عمومی از آنچه واقعیت است، مهندسی میشوند و قدرت، مافیا را بازیچه قرار میدهد تا آنطور که خودش میخواهد حکومت کند. ما در این اثر شاهد کشوری هستیم که ظاهری دموکرات دارد اما دست قدرت در این جنایتها پیداست. به لحاظ روایتی، «جسدهای عالیجنابان» کتاب آسانی نیست، چراکه در قسمتهایی که شخصیتهای عالیمقام داستان با یکدیگر بحث میکنند، به خاطر شرایطی که در کشور موجود است نمیتوانند آنطور که باید و شاید، در آسایش و با خیال راحت، حقیقت را بیان کرده و به زبان بیاورند چون میترسند که با هر حرفی، گروهها یا حتی نظام حاکمه آنها را قضاوت و محکوم کنند. بنابراین هنگام ترجمه قسمتهایی که بحثها فلسفی و قدری عمیقتر میشود، هم به لحاظ نثر و هم به لحاظ تعابیر و استدلالهایی که به کار میبرد، چالشبرانگیز بود. با وجود اینکه این اثر، مهمترین کتاب شاشا نیست اما این مساله که نخست شما را در مقابل یک داستان پلیسی یا کارآگاهی صرف قرار میدهد، ولی هرچه پیش میروید لایه به لایه پرده از مفاهیمی که در پس این داستانِ ظاهرا پیشپاافتاده وجود دارد، برمیدارد، یک جور سبک ادبی میشود که خاص خودش است.
میتوان از طنز تلخ به عنوان یکی از ویژگیهای این اثر نام برد. کمی در اینباره توضیح دهید.
بله. این سنت داستانهای کارآگاهی است که در واقع کارآگاهها به رغم میلشان درگیر پروندههایی میشوند و از آنجا که انسانهای متعهد و هوشمندی هستند به مرور وارد ماجراهایی میشوند که نتوانند بهراحتی از آن خارج شوند. این مساله همیشه لایهای طنز در خود دارد: اینکه شخصیتی که همواره سعی میکند از موضوعی پرهیز کند، خواسته یا ناخواسته به سمت آن کشیده میشود. شاشا در این کتاب از این خصوصیت طنز در بخشهایی استفاده کرده که سعی داشت آدمهایی را معرفی کند که به ظاهر شخصیتهای آرام و ساده و محافظهکاری هستند اما رازهایی دارند که میتواند حقایق بسیاری را آشکار کند.
در پایان خبری برای مخاطبانتان دارید؟
با توجه به تجربیاتم در حوزه تدریس دانشگاهیِ در رشتهٔ تربیت مترجم زبان ایتالیایی، تالیف کتابی درباره ترجمه را در دست دارم. در دوران کرونا، تدریس به صورت مجازی بود و به این ترتیب بدون آنکه دانشجویانمان را ببینم یا بشناسم، در معرض ترجمههایی بودم که برایمان ارسال میشد. البته این مساله نهتنها به دوران کرونا که در واقع به سابقه 25 ساله من در تدریس نیز بازمیگردد. در این سالها در میان دانشجویانم که در حال فراگیری زبان ایتالیایی بودند به یکسری اشتباهات تکراری و مشترکی رسیدم که با توجه به آن، سعی کردم کتابی در این زمینه بنویسم و به عنوان کتابی آموزشی و درسی به چاپ برسانم. امید که گامی در جهت اعتلای فن ترجمه در ایران باشد.
ارسال نظر