| کد مطلب: ۱۰۶۷۸۰۴
لینک کوتاه کپی شد

جهانگیر الماسی در گفت‌وگو با«آرمان ملی»:

دولت‌ها به سینما به عنوان بنگاه اقتصادی نگاه کرده‌اند

جهانگیر الماسی از جمله بازیگران پیشکسوت و قدیمی سینما و تئاتر کشور است.وی فارغ‌التحصیل رشته شیمی و فوق لیسانس «حقوق و روابط بین‌الملل» است و فعالیت هنری خود را در تئاتر از سال ۱۳۴۸ در اهواز آغاز کرد و با بازی در فیلم «ریشه در خون» به کارگردانی سیروس الوند وارد سینما شد.

دولت‌ها به سینما به عنوان بنگاه اقتصادی نگاه کرده‌اند

تشکیل «گروه تئاتر آژیده» با «پرویز بشردوست» (۱۳۵۲)، فعالیت در واحد فرهنگی تلویزیون و انتشار «نشریه نوشین» (۵۹ – ۱۳۵۸) از دیگر کارهای اولیه جهانگیر الماسی بوده‌اند.در کارنامه هنری این بازیگر پیشکسوت بازی در فیلم‌هایی مانند «کمیته مجازات»،«محموله»،«خروج» و سریال‌هایی مانند «پس از باران»،«هزاردستان»،«در چشم باد» و«کوچک جنگلی» مشاهده می‌شود.«آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی تفاوت‌های سینمای امروز ایران با دهه‌های 60 و 70 با جهانگیر الماسی گفت وگو کرده است.

این بازیگر پیشکسوت می‌گوید:« در زمانی که ما دانشجو بودیم کلمه«ما» ارزش زیادی داشت.در آن دوران اساتید برجسته به ما می گفتند هیچ گاه نگویید «من» و بلکه بگویید «ما». نسل من نسلی بود که از منافع جمعی حمایت می‌کرد اما امروز سینمای ایران در یک موقعیت پارادوکسیکال قرار گرفته و به دنبال این است که کدام یک از اینها صحیح است.اگر «ما» ارزش داشت چرا اغلب کسانی که با ما همسو و هم جهت بودند در نیمه راه به«من» تبدیل شدند؟این من ها نیز از بسیاری از جریان ها تهی شد و به موجوداتی تبدیل شدند که خودشان در گذشته به آن نقد داشتند و تلاش می‌کردند از آن فاصله بگیرند.سینمای امروز ایران دیگر نمی تواند میراث دار گذشته باشد.سینمای امروز ظرفیت و توانایی کافی برای اینکه میراث دار گذشته باشد ندارد و باید برای آینده خود چشم انداز مناسبی را ترسیم کند.

آنچه امروز از سینما باقی مانده تنها یک حرفه است. سینما امروز به یک مجتمع خدمات حرفه‌ای تبدیل شده که عده‌ای در آن مشغول به کار هستند و درآمد کسب می‌کنند.اتفاقا حکومت‌ها این وجه از سینما را در ظاهر بیشتر می‌پسندند.دولت‌هایی که در ایران بر سرکار آمده‌اند همه تأکید داشته‌اند که بیشتر به این وجه از سینما پرداخته شود.دولت‌ها در ایران بیشتر به سینما به چشم یک بنگاه اقتصادی نگاه کرده‌اند.‌»

در ادامه ماحصل این گفت وگو را می‌خوانید.

*آیا نسل جدید سینمای ایران توانسته میراث‌دار خوبی برای سینمای دهه‌های 60 و 70 باشد؟آیا محتوای فیلم‌های سینمایی غنی‌تر شده یا سطحی‌تر؟

تغییراتی که در سینمای کشور رخ داده مانند تغییراتی است که در جنبه‌های مختلف فرهنگی،اجتماعی و سیاسی کشور رخ داده و از آن جدا نیست.یک زمان فرد یا گروهی انقلابی هستند اما زمانی دیگر حکومت می‌کنند که این دو حالت با هم متفاوت است.زمانی که گروه انقلابی حکومت را به دست گرفت تلاش می‌کند آرمان‌های خود را محقق کند.سینما هنری است که محصول مدرنیته به‌شمار می‌رود که در یک مقطع زمانی مسئولیت انتقال مفاهیم و روشنگری را برعهده داشت.سینما در دوره‌ای دیگر مسئولیت نقد عملکرد نیروهای انقلابی در مقایسه با جریان‌های سیاسی را در سطح جهانی برعهده داشت.این در حالی است که امروز سینما در یک موقعیت پارادوکسیکال مهم قرار گرفته است

*چرا در چنین موقعیتی قرار گرفته است؟

نخست اینکه از نظر درونی و باطنی با تحول مواجه شده است.دوم اینکه شکل سینما نیز تغییر کرده و شاید تا ده یا پانزده سال آینده ما دیگر سالن‌های سینما نداشته باشیم. شاید در آینده تجمع افراد در سالن سینما و تماشای مشترک فیلم دیگر مانند پنجاه سال گذشته همراه با آسودگی و لذت نباشد. سوم اینکه ابزار نمایش فیلم تغییر کرده است.در گذشته حتما باید یک پوزیتیو را در آپارات قرار می دادند و می چرخید تا تصویر بزرگی روی پرده نشان داده شود.امروز وضعیت تغییر کرده و فرد می تواند در اتاق خود با استفاده از چند رشته سیم و یا با تلفن همراه خود تصاویر و فیلم هایی را که گرفته به هر نقطه ای از جهان مخابره کنید.در چنین شرایطی فردی که در نیویورک زندگی می کند یا در توکیو یا در پکن می تواند فیلمی که شما گرفته اید را به صورت آنلاین روی پرده مشاهده کند.به همین دلیل باید عنوان کرد تغییر امکانات سینمایی در عصر جدید همه مناسبت‌های سینمایی را در جهان تغییر داده است.امروز فرد با این چالش مواجه است که چرا باید چنین حرفی را بزند و حرفی که می زند از منافع چه گروهی حمایت می کند و یا چه حقی را از گروه دیگر تضییع می کند.از سوی دیگر این نکته حائز اهمیت شده که حرفی که زده می شود چگونه منافع خود فرد را تأمین می کند.در زمانی که ما دانشجو بودیم کلمه«ما» ارزش زیادی داشت.در آن دوران اساتید برجسته به ما می گفتند هیچ گاه نگویید «من» و بلکه بگویید «ما».این در حالی است که امروز پیشتازان و پیشگامان این رویکرد را تبلیغ می‌کنند که بگویید «من».

سینما هنری است که محصول مدرنیته به شمار می‌رود که در یک مقطع زمانی مسئولیت انتقال مفاهیم و روشنگری را برعهده داشت.سینما در دوره‌ای دیگر مسئولیت نقد عملکرد نیروهای انقلابی در مقایسه با جریان‌های سیاسی را در سطح جهانی برعهده داشت.این در حالی است که امروز سینما در یک موقعیت پارادوکسیکال مهم قرار گرفته است

*چرا امروز «من‌ها» در سینما جای «ما» را گرفته است؟

این تغییر رویکرد به معنای این است که در شرایط کنونی همه چیز باید حول منافع فردی «من» شکل بگیرد.نسل من نسلی بود که از منافع جمعی حمایت می کرد اما امروز سینمای ایران در یک موقعیت پارادوکسیکال قرار گرفته و به دنبال این است که کدام یک از اینها صحیح است.اگر «ما» ارزش داشت چرا اغلب کسانی که با ما همسو و هم جهت بودند در نیمه راه به«من» تبدیل شدند؟این من ها نیز از بسیاری از جریان ها تهی شد و به موجوداتی تبدیل شدند که خودشان در گذشته به آن نقد داشتند و تلاش می کردند از آن فاصله بگیرند.سینمای امروز ایران دیگر نمی تواند میراث دار گذشته باشد.سینمای امروز ظرفیت و توانایی کافی برای اینکه میراث دار گذشته باشد ندارد و باید برای آینده خود چشم انداز مناسبی را ترسیم کند.آنچه امروز از سینما باقی‌مانده تنها یک حرفه است. سینما امروز به یک مجتمع خدمات حرفه‌ای تبدیل شده که عده‌ای در آن مشغول به کار هستند و درآمد کسب می‌کنند.اتفاقا حکومت‌ها این وجه از سینما را در ظاهر بیشتر می‌پسندند.دولت‌هایی که در ایران بر سرکار آمده‌اند همه تأکید داشته‌اند که بیشتر به این وجه از سینما پرداخته شود.دولت‌ها در ایران بیشتر به سینما به چشم یک بنگاه اقتصادی نگاه کرده‌اند. این در حالی است که در کشورهای سرمایه داری و سوسیالیستی علاوه براینکه به جنبه درآمدزایی سینما توجه می کردند به سینما به عنوان یکی از مجامع نادر انسانی که می‌تواند «فکر» تولید کند و زمینه های تحول فکری و فرهنگی نیروهای جوان جامعه را به وجود بیاورد توجه می‌کردند.

*چگونه می‌توان به یک سینمای مولف و متفکر رسید؟

ما نویسندگان و سینماگران جوان خوبی داریم. با این وجود مدیریت سینمای کشور باید خود را به عنوان یک روشنفکر، دگراندیش و معمار فکری معرفی کند تا بتواند نقاط ایده‌آل را مشخص کند و از سینماگر بخواهد به این ایده‌آل برسد. این در حالی است که ما انتظاراتمان را حول یک و یا چند فیلمساز معطوف کرده‌ایم.امروز در دانشگاه‌هایی مانند هاروارد و دانشگاه‌های معتبر دیگر عنوان می‌شود که مدیریت سینمایی باید اجازه بدهد سینماگر به هر شکلی که دوست دارند فیلم بسازد. در چنین شرایطی باید مدیری را انتخاب کرد که از کنار هم قرار دادن پازل این فیلم‌ها و زیبایی شناسی‌هایی که در این فیلم‌ها وجود دارد مسیر ویژه‌ای را تعیین کند حتی اگر مخالف جهت گیری یک فیلمساز باشد. سوال این است که تهیه کنندگان سینمای هالیوود آیا نمی‌دانستند که آثاری مانند «راز کیهان» و «اودیسه» به کارگردانی استنلی کوبریک و یا برخی آثار کریستوفر نولان با مخاطب مواجه نمی‌شود؟ اگر می‌دانستند پس چرا اجازه تولید چنین فیلم‌هایی را با هزینه‌های زیاد می‌دهند؟دلیل این کار این است که سینمای هالیوود معتقد است رشد تکنولوژی باید همراستا با اندیشه‌های فیلمساز قرار داشته باشد تا بتواند در جامعه تأثیرگذار باشد. سینما یک رسانه چند وجهی است.

اگر امروز سینمای ایران را در معرض نقد و آسیب‌شناسی قرار بدهیم به این نتیجه می‌رسیم که نقصان‌ها و کمبودهای سینمای ایران بیشتر در حوزه اخلاق قرار دارد. در شرایط کنونی اثرگذاری و تبلیغ اخلاق بر مخاطب در سینمای ایران با اشکال مواجه است. اخلاق و اعتقادات حائز اهمیت است و در طول تاریخ، اخلاق توانسته جوامع انسانی را حفظ کند. با این وجود این اخلاق تابع جریان‌های فرهنگی و باورهای درون گروهی مجامع انسانی است. به عنوان مثال حوزه اخلاقی در ایران به یک شکل است و در اروپا، آمریکا و در کشورهای دیگر جهان به صورت دیگری است. گاهی نیز حوزه‌های اخلاقی جوامع مختلف در تضاد با هم قرار می‌گیرد. در برخی شرایط نیز کاستی‌های اخلاقی جزئی از بایسته‌های سینما می‌شود. بسیاری از حرف‌ها که ما از گفتن آن در سینمای ایران اجتناب داریم در کشورهای غربی به عنوان یک ضرورت شناخته می‌شود. دلیل این موضوع نیز تفاوت‌ها در دیدگاه‌ها و مدیریت فرهنگی جوامع مختلف است.

 

 

منبع : آرمان ملی
خبرنگار : احسان انصاری

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار