احتمال جنگ دوم ایران و اسرائیل
جنگ روانی یکی از ابزارهای کلاسیک در روابط بینالملل است. اصول این نوع جنگ بر این اساس بنا شده که طرف مقابل در شرایط تهدید دائمی و آمادهباش قرار گیرد. وقتی یک کشور یا یک جامعه همواره خود را در وضعیت بحران، تهدید و امکان حمله میبیند، به مرور دچار فرسایش روحی، خستگی و آشفتگی در تصمیمگیری میشود. اسرائیل تلاش کرده که این سیاست را در قبال ایران دنبال کند. مقامات تلآویو تلاش میکنند با فضاسازی رسانهای و عملیات روانی، جامعه ایرانی و حتی نظام تصمیمگیری کشور را در وضعیت فشار و تهدید نگه دارند. با این حال، مسئلهای که بیش از هر چیز اسرائیلیها را نگران کرده، احتمال اقدام پیشدستانه ایران است. آنها به خوبی میدانند که خودشان بارها علیه ایران دست به عملیات زده و تجربه گذشته نشان داده که جمهوری اسلامی در مواقع لازم پاسخهای سخت و غیر منتظرهای داده است. بنابراین این ذهنیت در اسرائیل شکل گرفته که هر لحظه ممکن است ایران حملهای مستقیم را آغاز کند.
همین نگرانی سبب شده تا پناهگاههای اسرائیل همیشه در حالت آمادهباش بوده و پیوسته در هراس بسر ببرند. از سوی دیگر، ایالات متحده و شخص دونالد ترامپ نیز در این شرایط درگیر نوعی تناقض راهبردی هستند. ترامپ که در دوره ریاست جمهوری خود تلاش گستردهای برای فشار حداکثری بر ایران به خرج داد، اکنون به خوبی میداند که به اهداف اصلی خود دست نیافته است. یکی از آن اهداف، تجزیه ایران و ایجاد بیثباتی داخلی بود که نهتنها محقق نشد، بلکه انسجام داخلی ایران در برابر تهدیدات خارجی افزایش یافت. رسانههای آمریکایی و تحلیلگران اذعان دارند که سیاستهای واشینگتن عملاً به فرو بردن انگشت در لانه زنبور شبیه است؛ اقدامی که نه تنها ایران را تضعیف نکرد، بلکه واکنشهای منطقهای علیه آمریکا و متحدانش را تشدید کرد. اینک آمریکا در برابر زنبورهایی قرار گرفته که یا باید در سطح منطقه آزاد شوند و دردسرهای جدی برای واشینگتن ایجاد کنند، یا اینکه کاخ سفید ناگزیر شود برای آرامسازی اوضاع گامهایی به عقب بردارد. در چنین شرایطی، احتمال اقدام پیشدستانه ایران بیش از گذشته مطرح میشود. جمهوری اسلامی به خوبی میداند که اسرائیل درگیر مشکلات داخلی عمیق است؛ از بحرانهای سیاسی و اقتصادی گرفته تا شکافهای اجتماعی. افزون بر این، تلآویو هنوز در جبهه غزه با مقاومت فلسطینیها دست و پنجه نرم میکند و در یمن نیز نتوانسته دست بالا را پیدا کند. در نتیجه، توان اسرائیل برای مدیریت یک جنگ جدید به شدت محدود است. همین امر به تهران این فرصت را داده که در صورت لزوم، گزینه حمله پیشدستانه را بهعنوان یک برگ بازدارنده جدی روی میز نگه دارد و آن را به طرف مقابل تفهیم کند. به نظر میرسد آینده تحولات در منطقه به شدت به میزان توانایی طرفین در مدیریت جنگ روانی و واقعی بستگی دارد. اگر اسرائیل همچنان بر طبل تهدید بکوبد، ایران ممکن است برای برهم زدن معادله و تغییر میدان، خود دست به ابتکار عمل بزند. در مقابل، اگر آمریکا و اسرائیل درک کنند که ادامه این روند بیش از پیش به زیانشان تمام خواهد شد، شاید ناگزیر به تعدیل مواضع و کاهش سطح تنش شوند. آنچه مسلم است، معادله منطقهای امروز دیگر یکسویه نیست و اسرائیل برخلاف گذشته نمیتواند با خیال راحت در سایه حمایت آمریکا، سیاستهای تهاجمی خود را دنبال کند.
حسین کنعانیمقدم
کارشناس روابط بینالملل
ارسال نظر