| کد مطلب: ۱۱۸۷۱۷۶
لینک کوتاه کپی شد
عدم تحقق وعده‌ها جامعه را بی‌تفاوت می‌کند

تقی آزاد ارمکی در گفت‌وگو با«آرمان ملی»:

عدم تحقق وعده‌ها جامعه را بی‌تفاوت می‌کند

آرمان ملی: صدای تندورها دوباره بلند شده و در شرایطی که کشور با بحران‌های متعددی مواجه است با حمله علیه روسای جمهور گذشته به خصوص روحانی وزیر خارجه دولتش فضای سیاسی کشور را متشنج کرده‌اند.

«آرمان ملی» برای تحلیل نوع کنشگری رادیکال‌ها و پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن بر جامعه و معادلات بین‌المللی با دکتر تقی آزاد ارمکی استاد دانشگاه و جامعه‌شناس گفت‌وگو کرده است. آزاد ارمکی معتقد است: «در سال‌های اخیر جامعه‌ ایران تجربه جانفرسای کاهش سرمایه اجتماعی و از دست دادن حمایت‌های اجتماعی درون جامعه‌ای را از سر گذرانده است. این وضعیت را تا حدود زیادی می‌توان تحت عنوان فرسودگی اجتماعی و فرهنگی تعبیر کرد. فرسودگی‌‌های موجود نیز نه از دل فاجعه‌ای ناگهانی چون جنگ عراق علیه ایران یا جنگ 12 روزه بلکه از تداوم مداخله‌های مکرر اجتماعی و سیاسی و وعده‌های برآورده ‌نشده‌ زاده شده است. نتیجه نهایی این فرآیند نمی‌تواند چیزی جز از دست دادن امید و اعتماد اجتماعی در سطح کلان باشد. وقتی تحقق امید جمعی و اعتماد اجتماعی پی‌ در‌پی به تعویق می‌افتند تصمیم افراد و نیروهای اجتماعی در برون‌ رفت از بحران فرسودگی به ‌تدریج تحلیل می‌رود. جامعه دیگر نه از سر وحشت یا ترس از سرکوب که از سر بی‌‌تفاوتی خاموش می‌شود. در واقع جامعه بیش از اینکه جهت‌گیری مدنی پیدا کند ساحت بی‌‌تفاوتی و انفعال پیشه می‌کند». در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

* جریان تندرو با حمله به چهره‌هایی مانند روحانی، خاتمی و ظریف که در روزهای اخیر شدت گرفته به دنبال چه اهدافی هستند؟

گروه‌های بنیادگرا با هر شکل به عقل، علم، تجربه و حیات اجتماعی باور ندارند. علوم انسانی که جای خود، این افراد حتی به پزشکی و فیزیک هم معتقد نیستند. بنیادگراها باعث ایجاد ضدیت با علم در دنیا و ایران شده‌اند و همین منشأ تمام مشکلات امروز ماست. به عنوان مثال، ماجرای پدافند در جنگ اخیر به علت فقدان علم و تکنولوژی بود. در شرایط کنونی بنیادگرایی در حال دور شدن از فهم واقعیت‌های اجتماعی است. این افراد خود را مجاب می‌کنند که با منطق عقلانی و دانش در ضدیت باشند‌. وقتی علم و دانش از کشوری دور انداخته شود جامه دچار ضعف بنیادین می‌شود‌. این درحالی است که کارکرد علوم انسانی همین است که جامعه را از احساس ضعف دور نگه‌ دارد. ما در گذشته باید کارهایی می‌کردیم و امروز هم باید انجام بدهیم که مردم، جنگ را جنگ خود بدانند نه جنگ نظام سیاسی و دولت با جهان. اگر مردم چنین تصوری نداشته باشند عدم مشارکتشان بیش از مشارکتشان خواهد بود. به همین دلیل نیز مشکلات حل نمی‌شود و حتی رسانه‌های رسمی که قدرت را در دست دارند منازعات قدیمی را دنبال می‌کنند. به عنوان مثال هنوز به دنبال این هستند که روحانی آدم فاسدی بود یا نه، خاتمی سکولار بود یا نه و یا اینکه موسوی چطور آدمی بود. جامعه‌ شناسی علم فهم انحرافات و بیگانگی‌های اجتماعی است و در عین حال به مطالعه تحولات اجتماعی نیز می‌پردازد. وقتی این علم از صحنه خارج گردد، آسیب‌ها، انحرافات و تحولات دیده نمی‌شود.

*امروز این اتفاق در حال رخ دادن است؟

 تمام کسانی که با علوم انسانی مخالفت می‌کنند، بهانه دفاع از ایدئولوژی را دارند در حالی که چون مخالف عقل و دانش‌اند پایان کارشان چیزی جز فروپاشی اجتماعی نخواهد بود. این جامعه‌‌شناسان نیستند که از فروپاشی اجتماعی دفاع می‌کنند، بلکه بنیادگرایانی مانند پایداری‌چی‌ها، طرفداران جلیل و احمدی‌نژاد جامعه را به سمت فروپاشی پیش می‌برند. در شرایط کنونی عقل‌گرایی نجات‌بخش است و رویکرد اصلاح‌گرایانه دارد نه این گونه اقدامات. امیل دورکیم جامعه‌‌شناس فرانسوی می‌گوید جامعه‌ شناسی علمی واقعیت اجتماعی است. وقتی می‌توان از این علم صحبت کرد که نگاهی بر اساس مطلق‌گرایی و کمال‌گرایی نباشد و انسان و جامعه را یک امر متعالی تلقی نکنیم. به باور دورکیم، راه بقای علم، نفی گزاره‌های جزم‌گرایانه است‌. این در حالی است که تندروها همچنان روی ایدئولوژی خود پافشاری می‌کنند.

*ادامه این وضعیت چه پیامی به جامعه می‌دهد؟

در سال‌های اخیر جامعه‌ ایران تجربه جانفرسای کاهش سرمایه اجتماعی و از دست دادن حمایت‌های اجتماعی درون جامعه‌ای را از سر گذرانده است. این وضعیت را تا حدود زیادی می‌توان تحت عنوان فرسودگی اجتماعی و فرهنگی تعبیر کرد. فرسودگی اجتماعی و فرهنگی نه از دل فاجعه‌ای ناگهانی چون جنگ عراق علیه ایران یا جنگ 12 روزه بلکه از تداوم مداخله‌های مکرر اجتماعی و سیاسی و وعده‌های برآورده ‌نشده‌ زاده شده است. نتیجه نهایی این فرآیند نمی‌تواند چیزی جز از دست دادن امید و اعتماد اجتماعی در سطح کلان باشد. وقتی تحقق امید جمعی و اعتماد اجتماعی پی‌ در‌پی به تعویق می‌افتند تصمیم افراد و نیروهای اجتماعی در برون‌ رفت از بحران فرسودگی به ‌تدریج تحلیل می‌رود. جامعه دیگر نه از سر وحشت یا ترس که از سر بی‌تفاوتی خاموش می‌شود. در واقع جامعه بیش از اینکه جهت‌گیری مدنی پیدا کند ساحت بی‌تفاوتی و انفعال پیشه می‌کند. در این وضعیت گفتار رسمی هر روز چیزی را نوید می‌دهد که دیروز هم داده بود و فردا هم خواهد داد اما در عمل هیچ تغییری به وقوع نمی‌پیوندد. در نتیجه یکی از انتخاب‌های مهم جامعه می‌تواند تن دادن به وضعیت حاد باشد. نمونه‌ روشن این چرخه را می‌توان در گفتارهای مکرر درباره رفع فیلترینگ دید. هر از چندگاهی مسئولی وعده‌ گشایش می‌دهد، رسانه‌ها تیتر می‌زنند، کاربران در شبکه‌های اجتماعی واکنش نشان می‌دهند و امیدی کوتاه‌مدت در فضای عمومی شکل می‌گیرد، اما چند روز بعد همان وعده در میان اخبار دیگر گم می‌شود. این تکرار بی‌پایان وعده و ناکامی، اعتماد عمومی را می‌فرساید و گفت‌وگوهای اجتماعی را به بازی درون زبانی ملال‌آور بدل می‌کند. مردم می‌آموزند تصمیم‌های دولتی را نادیده بگیرند و در اثر بی‌تصمیمی حکومت میل به تغییر یا تن به فروپاشی را اصل بگیرند. در نتیجه به انتظار هر نوع تصمیم دولت‌ها و افراد مهم خارج از ساختار رسمی می‌مانند. بی‌عملی که در نهایت تن دادن به رادیکالیسم در دستور کار جامعه و گروه‌های ذی‌نفع قرار می‌گیرد. در چنین شرایطی مساله تنها رفع فیلترینگ یا عدم تحقق وعده‌ها نیست و بلکه زوال کارکرد زبان سیاسی است.

عده‌ای به دلیل منزلت رانتی بر طبل جنگ و تعارض کوبیده‌اند در حالی که اکثریت جامعه به فکر صلح، سازگاری و پیوند با جهان زیست کرده‌اند. حاصل این تعارض وقوع دو امر متعارض برجام و تحریم فراگیر شده است

*تشدید رادیکالیسم در شرایطی در حال رخ دادن است تنش‌های بین‌المللی همچنان پیرامون معادلات کشور وجود دارد. رفتار رادیکال‌ها چه تأثیری بر معادلات بین‌المللی خواهد داشت؟

من فکر می‌کنم این احتمال وجود دارد که ما دوباره وارد جنگ دیگری شویم. آن چیزی که احتمالا می‌تواند ما را وارد جنگ مجدد نکند یا اگر وارد جنگ شدیم سالم از جنگ بیرون بیاورد بازخوانی هویت فرهنگی و تاریخی‌‌مان است. این بازخوانی در یک دوره‌ای از جنگ دوازده روزه و بعد از آن خیلی کوتاه شروع شد ولی بعد متاسفانه مستمسک رسانه ناتوان صداوسیما شد که فکر کرد اگر در هر برنامه‌اش مدام ایران ‌ایران بگوید مشکل ایران حل می‌شود و یا فهم تاریخی از ایران پیوند اجتماعی پیدا می‌کند. این در حالی است که این امر نیازمند دعوت مجدد از کسانی است که درک شفاف و دقیقی از گذشته ایران دارند و در شکست‌ها کمک کرده‌اند یا اینکه شکست‌ها را می‌توانند تبدیل به قوت‌های ایرانی بکنند. بنابراین ما باید اجازه بدهیم آن نیروی اجتماعی دوباره بیاید تا اگر وارد جنگ شدیم دوره جنگ به ما سخت نگذرد. این نیرو در شاکله طبقه متوسط است ولی عنصر اساسی‌‌اش خاندان‌ها و مردان ملی ایران هستند.

*طبقه متوسط به چه میزان از آمادگی نقش‌آفرینی در این زمینه برخوردار است؟

 بسیاری از طیف‌ها در گسترش سازه جامعه توده‌وار ایرانی نقش‌‌آفرینی داشته‌اند. از روشنفکران چپ ایرانی تا سیاستمداران راستگرای حکومتی هر یک به گونه‌ای روایت توده‌گرایی اجتماعی و سیاسی را صورت‌ بندی کرده‌اند. در نتیجه بازیگر اصلی ایران، توده و نوع رابطه‌اش با حاکمیت تلقی شده است که حاصل آن حذف و نفی نقش‌آفرینی بورژوازی ملی و طبقه متوسط ایرانی در تحولات شده است. به اندازه‌ای این روایت تکرار شده است که راهی جز اعلام سقوط طبقه متوسط و خروج بورژوازی ایرانی از صحنه تحولات نمانده است. دولت و مردم به شکل عمومی و توده‌وار در میدان سیاست و فرهنگ باقی مانده‌اند که این نوع حضور منشأ بحران‌‌های متعدد ساختاری در ایران شده است. در ادامه این مسیر است که دولت‌ها برای تنوع‌ بخشی به حیات اجتماعی و واگذاری بخشی از امور اقدام به طراحی شکلی از طبقه متوسط خودساخته و سرمایه‌داران رانتی یا خصولتی همراه با حاکمیت کرده‌اند. از طرف دیگر تعارض پنهان بین طبقه متوسط و بورژوازی تاریخی ایرانی که ریشه در زیست اجتماعی ایرانی دارد با طبقه متوسط و خصولتی‌ها به فرسایش سرمایه‌های اجتماعی در ایران انجامیده است. به ‌طور مثال این تعارض در حوزه فرهنگ موجب سیاه و سفید شدن نظام ارزشی و اخلاقی تا متنوع و الوانی بودن آن شده است. بدترین جلوه این تعارض را می‌توان در سیاست خارجی و نوع حضور ایران در جامعه جهانی دید. عده‌ای به دلیل منزلت رانتی بر طبل جنگ و تعارض با جهان اعم از غرب کوبیده در حالی که اکثریت جامعه به فکر صلح و سازگاری و پیوند با جهان زیست کرده‌اند. حاصل این تعارض وقوع دو امر متعارض برجام و تحریم فراگیر در سیاست خارجی شده است. تاسف‌آور اینکه دو طبقه حاکمیت ساخته رانتی در دفاع از ایده‌‌شان خوش می‌باشند و حاصل عمل جمعی این دوگانه‌ها به ضعف فراگیر نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایرانی انجامیده است. شواهد و تجربه‌های تاریخی و معاصر نشان از نقش‌آفرینی‌های متعدد عناصر و اجزای طبقاتی در ایران دارد. در زمان بحران اثری از نقش‌‌آفرینی طبقه اقتصادی و فرهنگی حکومت نیست. اگر هم حضوری وجود داشته باشد منشأ نارضایتی و در نهایت گسترش بحران بوده است.

 

 

 

 

 

منبع : آرمان ملی

جدید

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار