دکتر تقی آزاد ارمکی در گفتوگو با «آرمان ملی»:
مسئولان خطاهایشان را بپذیرند
آرمان ملی- احسان انصاری: دکتر تقی آزاد ارمکی، جامعهشناس مهمان «آرمان ملی» بود و در گفتوگویی که با ما داشت با تحلیل وضعیت موجود جامعه مهمترین شاخصهای چشماندازهای جامعه ایران را بررسی کرد.
آزاد ارمکی معتقد است: «بحرانهای همتراز امروز میتواند زمینههای تغییر را به وجود بیاورد. تغییر نیز به این معنا است که جمهوری اسلامی را با ارجاع این بحرانها خود را بازسازی کند و صورت بندی جدید به وجود بیاورد تا ما وارد جمهوری اسلامی سوم شویم. همه چیز در جمهوری اسلامی در حال رقم خوردن است و تحولات ارتباط کمتری با انقلاب اسلامی دارد. به همین دلیل نیز باید به سمتی حرکت کرد که برخی بحرانها در کشور ظهور نکند. چرا باید کشور از پروسه توسعه خارج شود؟ ما باید بازگردیم و هنگامی که این اتفاق رخ داد میتوان امیدوار بود که تغییرات در خیلی از مسائل جمهوری اسلامی به وجود بیاید». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
* تفسیری که در سال 57 از انقلاب اسلامی صورت میگرفت چه تفاوتهایی با امروز کرده است؟
من یک فرضیه دارم و معتقدم انقلاب اسلامی در22 بهمن سال57 تمام شد و نه آغاز. البته این نظر شخصی بنده است و هر کسی میتواند با آن موافق یا مخالف باشد. من روز انقلابها را روز پایان آنها میدانم و نه روز آغاز آنها. آن چیزی که پس از این تاریخ رقم میخورد برپایی نظام سیاسی مبتنی بر اهداف و آرمانهای انقلاب سال 57 است. به همین دلیل پس از انقلاب اسلامی ما با پدیدهای به نام جمهوری اسلامی مواجه میشویم. در سالهای پس از انقلاب نیز برخی به دنبال تبیین انقلاب اسلامی بودند و برخی دیگر جمهوری اسلامی.
*چرا بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی تفاوت میبینید؟
انقلاب اسلامی به شرایط پیشین باز میگردد اما جمهوری اسلامی به شرایط پسین. آن چیزی که پس از انقلاب اسلامی در ایران رخ میدهد تاریخ جمهوری اسلامی است و نه تاریخ انقلاب اسلامی. همه آن چیزی که در سالهای پس از انقلاب در ایران رخ داد در راستای تقویت سازه جمهوری اسلامی بود.
*به هر حال مولفههای انقلاب اسلامی همان مولفههای جمهوری اسلامی است. چرا تفکیک قائل میشوید؟
الزامأ به این شکل نیست. جمهوری اسلامی در ادامه انقلاب اسلامی طراحی شده اما مانند آن نیست. مولفههایی که در انقلاب اسلامی وجود دارد مبتنی بر مشارکت همه در تصمیمگیریها، وحدت جامعه، عدالت اجتماعی، دموکراسی، برابری از جمله مسائلی است که در انقلاب اسلامی وجود دارد و به صورت فراگیر دنبال میشد. این در حالی است که جمهوری اسلامی به این مولفهها ارجاع میکند اما در عمل به دنبال برپایی سازه جمهوری اسلامی است. در واقعیت نیز نظامی برپا میشود که در برخی مواقع از این مولفهها فاصله میگیرد. به عنوات مثال توجه به مشارکت مردم در تصمیمگیری از آنچه در انقلاب مطرح شده فاصله میگیرد. آنچه در جمهوری اسلامی رخ میدهد از سر اضطرار دموکراسی است که به شکل انتخابات بروز میکند. انتخابات که دموکراسی نیست. این وضعیت درباره عدالت نیز وجود دارد و جمهوری اسلامی از سر اضطرار به عدالت اجتماعی تن میدهد. نکته دیگر اینکه یکی از اهداف اصلی انقلاب سال57 توسعه بود اما این موضوع در جمهوری اسلامی در دستور کار قرار نداشته است. پس از انقلاب باید جامعه موضوعیت پیدا میکرد و نه خودی و غیرخودی.
*جمهوریت در جمهوری اسلامی یکی از مولفههای مهم بوده است. این نوع جمهوریت نیز با دموکراسی مورد نظر انقلاب فاصله داشته است؟
جمهوری اسلامی جمهوریت را به انتخابات تقلیل داده است. انتخابات نیز یک بازی سیاسی برای پایان دغدغههای دموکراتیک در جامعه است. آنچه در ایران در دهههای گذشته رخ داد این بود که برای مدتی جامعه را تعطیل کردیم تا انتخابات ریاست جمهوری برگزار کنیم و به محض اینکه انتخابات برگزار کردیم دوباره همه چیز به حالت اول بازگشت تا دوباره یک انتخابات دیگر برگزار شود. نمونه بارز این وضعیت مجلس است. مجلسی که امروز برای مردم تصمیمگیری میکند از کجای دموکراسی بیرون آمده و دموکراسی در تشکیل این مجلس چه نقشی داشته است؟ آنچه در مجلس اتفاق میافتاد حضور یک گروه خاص همراه، همفکر با حداقل حمایتهای مردمی است که هر کاری دوست دارند انجام میدهند. این وضعیت در انتخابات ریاست جمهوری نیز وجود دارد و ما مشاهده میکنیم که به زور میزان مشارکت به حداقلهای یک انتخابات ریاست جمهوری میرسد. در چنین شرایطی حکومت و جامعه آسیب میبینند. اگر جریانهای فکری و سیاسی در تصمیمگیریها نقش داشتند وضعیت تغییر میکرد. این در حالی است که سالهاست تنها یک عده خاص در تصمیمگیریها حضور دارند. به همین دلیل نیز هر چه زمان بیشتری گذشته میزان مشارکت در انتخابات کاهش بیشتری پیدا کرد. دموکراسی را در ابتدا باید در یک مناسبات حقوقی در نظر گرفت و سپس وارد مناسبات اجتماعی شد که در نهایت به مناسبات صنفی منتقل میشود. دموکراسی از ساحت سیاسی وارد جامعه نمیشود و بلکه ما باید در زمینه حقوقی دموکراسی ایجاد میکردیم. باید حقوق شهروندی احیا میشد و در زندگی مدرن شهری تبلور پیدا میکرد. دموکراسی باید در بازیگری سیاسی افراد شناسنامهدار و با هویت و همچنین در تنظیم روابط افراد جامعه با هم عینیت پیدا میکرد. کسی که قرار است رئیسجمهور کشور شود باید چهل یا پنجاه سال کنشگری سیاسی کرده باشد تا بتواند جامعه را مدیریت کند. به همین دلیل ما میتوانیم از جمهوری اسلامیهای متفاوت در ایران پس از انقلاب57 در ایران یاد کرد.
آنچه در دهههای گذشته رخ داد این بود که برای مدتی جامعه را تعطیل کردیم تا انتخابات ریاست جمهوری برگزار کنیم و بعد از آن دوباره همه چیز به حالت اول بازگشت تا دوباره یک انتخابات دیگر برگزار شود
*چه نوع جمهوری اسلامی و با چه تفاوتهایی؟
من انقلاب اسلامی را پایان یافته و جمهوری اسلامی را برپا شده میدانم و معتقدم جمهوری اسلامی میتواند در موقعیتهای جدید خود را بازسازی کند و به شکلهای مختلف تغییر کند. با این وجود در شرایطی که کشور با بحرانهای متعدد مواجه شده امکان عمل برای کسی فراهم نیست. شرایط نباید به شکلی باشد که اگر یک دانشمند و صاحب نظر علمی اظهارنظر کرد، تنبیه شود اما کسانی که شارلات بازی در میآوردند و بازیهای سیاسی را صورتبندی میکنند از آزادی عمل برخوردار باشند. بحرانهای همتراز امروز میتواند زمینههای تغییر را به وجود بیاورد. تغییر نیز به این معنا است که جمهوری اسلامی را با ارجاع این بحرانها خود را بازسازی کند و صورتبندی جدید به وجود بیاورد تا ما وارد جمهوری اسلامی سوم شویم. همهچیز در جمهوری اسلامی در حال رقم خوردن است و تحولات ارتباط کمتری با انقلاب اسلامی دارد. به همین دلیل نیز باید به سمتی حرکت کرد که برخی بحرانها در کشور ظهور نکند. چرا باید کشور از پروسه توسعه خارج شود؟ ما باید بازگردیم و هنگامی که این اتفاق رخ داد میتوان امیدوار بود که تغییرات در خیلی از مسائل جمهوری اسلامی به وجود بیاید.
*آیا شرایط امروز جامعه ایران به شکلگیری جمهوری اسلامی منجر میشود؟ چنین ظرفیتی را در جامعه میبینید؟
فروپاشی و سقوط مسأله کوچکی نیست و ممکن است پیامدهای غیر قابل پیشبینی داشته باشد. امروز مردم جامعه در شرایطی قرار دارند که به دنبال انقلاب و فروپاشی نیستند اما وضعیت موجود را نمیپذیرند و خواهان تغییر هستند. اتفاقی که رخ داده این است که لحظات درخشانی که میتوانسته فروپاشی رخ دهد مردم دست به این کار نزدهاند. نمونه بارز آن جنگ 12 روزه است که مردم میتوانستند فروپاشی را کلید بزنند اما این کار را نکردند. مردم خواستار این هستند که مسئولان جمهوری اسلامی رفتار و نوع تصمیمگیری خود را تغییر دهند و از کلیشههایی که برای خود ساختهاند عبور کنند.
*شما عنوان میکنید جمهوری اسلامی از پروسه توسعه خارج شده، مردم به سمت فروپاشی نمیروند و در عین حال وضعیت موجود را نمیپذیرند. این وضعیت جامعه ایران را دچار بیعملی نکرده است؟ ادامه چنین روندی به چه وضعیت منجر خواهد شد؟
چند گزینه در این زمینه وجود دارد. نخست انحطاط اجتماعی است. دوم فروپاشی نظام سیاسی است. بدترین اتفاق زمانی رخ میدهد که فروپاشی سیاسی رخ بدهد اما هیچ کس آماده فروپاشی نباشد. واقعیت این است که ما در وضعیت بیعملی قرار گرفتهایم و هیچ کس مسئولیت اقدامات خود را نمیپذیرد. امروز مسئول آلودگی هوا شهردار تهران است اما تنها کاری که میکند شعار رادیکال میدهد. این وضعیت درباره بحران آب و وزیر نیرو نیز وجود دارد که به جای اینکه مسئولیت بپذیرند به گردن دیگران میاندازند. به همین دلیل نیز ما در وضعیت بیتصمیمی و بلاتکلیفی قرار داریم و این بلاتکلیفی خطرات بسیار جدی میتواند به همراه داشته باشد و میتواند تا فروپاشی یا مداخله خارجی امتداد داشته باشد.
ارسال نظر