محمدتقی میبدی یزدی در گفتوگو با «آرمان ملی»:
جریان اصلاحات باید گفتمان جدیدی خلق کند
آرمان ملی- احسان انصاری: 28 سال از دوم خرداد 76 و روی کار آمدت دولت سیدمحمد خاتمی میگذرد اما گفتمان اصلاحات در طول این سالها با فراز و نشیبهای مختلفی مواجه بوده است.

واقعیت نیز این است که گفتمان اصلاحات در تحقق اهداف خود ناکام بوده و نتوانسته به عنوان یک گفتمان تفکرساز و جریانساز در طول این سالها قوام و دوام داشته باشد. وضعیت به شکلی است که نسل جدید هیچ قرابت معنایی خاصی با گفتمان اصلاحات ندارد و آن را جزئی از ناکارآمدیهای موجود در جامعه قلمداد میکند. در چنین وضعیتی این سوال مطرح میشود که آیا گفتمان اصلاحات در ایران به پایان راه خود رسیده و شکست خورده و یا اینکه هنوز امیدهایی برای زنده نگه داشتن این گفتمان وجود دارد. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی این موضوع با حجتالاسلام محمدتقی میبدی یزدی عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و از نواندیشان دینی در ایران گفتوگو کرده است. میبدی یزدی در این زمینه معتقد است: «ماهیت گفتمان اصلاحطلبی به شکلی بود که باید از گفتمانی که در سال 76 و 80 وجود داشت فراتر میرفت و با نیروها و گفتمان جدیدی مواجه میشد. اصلاحطلبان باید با نسل جدی ارتباط بیشتری برقرار میکردند و افراد بیشتری را جذب میکردند که این اتفاق رخ نداد. از سوی دیگر شهرستانها به حال خود رها شد و بهروزرسانی گفتمان اصلاحات از نظر تئوری و نظریه نیز متوقف شد. برخی از اصلاحطلبان به فکر کسب قدرت و پست و مقام افتادند و به همین دلیل اهداف اصلاحطلبی را فدای منافع خود کردند. از سوی دیگر برخی نیز کار را رها کردند و نسبت به آینده اصلاحطلبی بیتفاوت و بیتوجه شدند.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
*گفتمان اصلاحات در حالی که 28 سال از عمر آن میگذرد با فراز و نشیبهای زیادی همراه بوده است. از دوم خرداد 76 تا به امروز این جریان چه نقشی در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران داشته است؟
دوم خرداد سال 76 یک نقطه عطف در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران بود. در این مقطع زمانی یک گفتمان جدید وارد ادبیات سیاسی ایران شد که به دنبال آزادیهای سیاسی و جامعه مدنی بود. در زمینه سیاست خارجی نیز این گفتمان به دنبال صلح با جهان و تعامل با کشورهای منطقه و جهان بود. اتفاق دیگری که در دولت اصلاحات رخ داد بهبود وضعیت اقتصادی مردم بود. در این دولت ما با کمترین میزان تورم و بیشترین سرمایهگذاری خارجی مواجه بودیم. در واقع در دولت اصلاحات مشکلات ما با جهان در حال حل شدن بود و تا حدود زیادی نیز حل شد. به همین دلیل من معتقدم دوم خرداد سال 76 دستآوردهای مهم و بزرگی برای کشور به همراه داشت. البته گفتمان اصلاحات دارای ایرادات و نقدهایی نیز بود و شرایط به شکلی نبود که همه اقدامات و رفتار اصلاحطلبان دست باشد. با این وجود دولت اصلاحات از بهترین دورانهای پس از انقلاب اسلامی در سال 57 بود. متأسفانه جریانی که همواره از پشت به کشور خنجر زده و دنبال این بوده که کشور در مسیر توسعه و پیشرفت قرار نگیرد با معرفی احمدینژاد کشور را در مسیر دیگری قرار داد که آثار و پیامدهای منفی آن هنوز ادامه دارد.
*چرا به قدرت رسیدن احمدینژاد خنجر از پشت به اصلاحات بود؟
از روزی که احمدینژاد در این کشور رئیسجمهور شد ما با چالشهای مختلفی مواجه شدیم که تا به امروز ادامه داشته است. البته منظور من این نیست که همه آن چیزی که پس از احمدینژاد در کشور گذشته اشتباه بوده و بلکه اقدامات مثبت و سازندهای هم در طول این مدت صورت گرفته است. واقعیت این است که جلوه و شکوهی که کشور در دولت اصلاحات داشت دیگر تکرار نشد. ریشه تحریمهای بینالمللی علیه ایران در دولت احمدینژاد بود که وی تحریمها را کاغذپاره خواند و روزگار سختی را برای مردم ایران رقم زد و در همین زمان بود که پرونده ایران به شورای امنیت ارسال شد. در دولت آقای روحانی تلاشهای زیادی صورت گرفت که این پرونده از حالت بحرانی خارج شود اما در همین دوران نیز عدهای اجازه ندادند و با اقدامات اشتباه رویکردی را در پیش گرفتند که مشکلات ما با کشورهای جهان پیچیدهتر شود. واقعیت این است که میلیاردها دلار در کشور هزینه شد که اصلاحات در ایران از بین برود و به جای آن دولت دیگری بر سر کار بیاید. ایکاش که بزرگان ما نیز چنین اجازهای نمیدادند که دولت دیگری به جای اصلاحات سر کار بیاید تا گفتمان اصلاحات میتوانست به مسیر خود ادامه میداد.
*عدم تحقق اهداف جریان اصلاحات بیشتر به دلیل چالشهای بیرونی بود یا درونی؟
در پاسخ باید عنوان کرد هر دو. شرایط به شکلی رقم خورد که چالشهایی بیرون از جریان اصلاحات وجود داشت اما در درون جریان اصلاحات نیز مشکلاتی وجود داشت که نمیتوان به راحتی از کنار آنها عبور کرد. در بیرون از جریان اصلاحات گروههای مختلفی وجود داشتند که تلاش میکردند جریان اصلاحات به نتیجه نرسید که برخی روزنامهها در این کار پیشرو بودند که با هجمهسازیهایی که در این زمینه ایجاد میکردند فضای جامعه ملتهب میشد. البته گروههای دیگری نیز در کشور وجود داشتند که به دنبال شکست پروسه اصلاحات بودند و تا به امروز در کشور حضور دارند. این گروه، گروههای دیگر را بر علیه دولت اصلاحات بسیج کرد تا دولت اصلاحات به اهداف خود دست پیدا نکند. در درون نیز برخی انحصارگراییها وجود داشت که کار را سخت کرده بود. از سوی دیگر برخی از دوستان در مقابل آقای هاشمی ایستادند که نباید این اتفاق رخ میداد و بلکه باید به آقای هاشمی همکاری میکردند. هاشمی از ارکان اصلی انقلاب و یکی از مغزهای متفکر نظام بود که میتوانست پشتوانه مهمی برای جریان اصلاحات به شمار برود. در واقع در درون جریان اصلاحات نوعی انحصارگرایی به وجود آمد که در نهایت به جریان اصلاحات ضربه و آسیب زد. البته آقای خاتمی مبرا از این گروهها بود و همواره تلاش میکند همه گروهها و افراد را به گفتمان اصلاحات جذب کند.
*گفتمانی که اصلاحطلبان به نسل جدید ارائه دادند چه تفاوتهایی با ماهیت اصلی اصلاحطلبی داشت و آیا نسل جدید توانست با آن ارتباط برقرار کند یا خیر؟
اگر گفتمان اصلاحات با قدرت به مسیر خود ادامه میداد و به نسل جدید میرسید این امیدواری وجود داشت که بتواند در بین نسل جدید نیز جایگاه ممتازی داشته باشد. با این وجود چنین اتفاقی رخ نداد و نیروهای جریان اصلاحات نیز نتوانستند به شکلی رفتار کنند که بتوانند با نسل جدید ارتباط برقرار کند. در واقع گفتمان اصلاحات نتوانست گفتمان مناسب نسل جدید ارائه کند و به همین دلیل نیز ارتباط قوی بین نسل جدید و گفتمان اصلاحات به وجود نیامده است. انتظاری که جامعه از اصلاحطلبان داشتند نیز بیش از این بود که در شرایط کنونی در کشور وجود دارد. البته که محدودیتهای زیادی در این زمینه وجود داشت و موانع متعددی در مسیر راه آنها قرار گرفته بود. با این وجود از جانب اصلاحطلبان نیز قصورهایی وجود داشت.
*چه قصورهایی؟
ماهیت گفتمان اصلاحطلبی به شکلی بود که باید از گفتمانی که در سال 76 و80 وجود داشت فراتر میرفت و با نیروها و گفتمان جدیدی مواجه میشد. اصلاحطلبان باید با نسل جدید ارتباط بیشتری برقرار میکردند و افراد بیشتری را جذب میکردند که این اتفاق رخ نداد. از سوی دیگر شهرستانها به حال خود رها شد و بهروز رسانی گفتمان اصلاحات از نظر تئوری و نظریه نیز متوقف شد. برخی از اصلاحطلبان به فکر کسب قدرت و پست و مقام افتادند و به همین دلیل اهداف اصلاحطلبی را فدای منافع خود کردند. از سوی دیگر برخی نیز کار را رها کردند و نسبت به آینده اصلاحطلبی بیتفاوت و بیتوجه شدند.
در دولت اصلاحات مشکلات ما با جهان در حال حل شدن بود و تا حدود زیادی نیز حل شد. به همین دلیل من معتقدم دوم خرداد سال 76 دستآوردهای مهم و بزرگی برای کشور به همراه داشت
*گروههای رادیکال همواره دنبال فاصله انداختن بین گفتمان اصلاحات و ساختار سیاسی کشور بودهاند. این تلاشها به چه میزان برای توسعه کشور خسران به وجود آورد؟
واقعیت این است که این فاصله برای کشور خسران و پیامدهای منفی زیادی به وجود آورد. یکی از مهمترین آن رویکردی بود که آقای خاتمی و اصلاحطلبان در زمینه سیاست خارجی دنبال میکردند که میتوانست بسیاری از گرهها را باز کند و فرصتهای جدیدی را برای کشور به وجود بیاورد. اگر رویکردی که خاتمی در هشت سال ریاست جمهوری خود دنبال میکرد در دولتهای بعدی نیز ادامه پیدا میکرد کشور با تحریم و فشارهای بینالمللی مواجه نمیشود و پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده نمیشد. در طول این سالها پرونده هستهای کشور و مذاکرات زیادی که صورت گرفت باعث شد که کشور هزینههای زیادی را متحمل شود. بدون تردید اگر رویکرد دولت خاتمی ادامه پیدا میکرد نیاز به پرداخت این همه هزینه برای پرونده هستهای و مذاکرات وجود نداشت. پس از دولت آقای خاتمی دولتی در کشور بر سرکار آمد که از سوی حامیانش انحرافی قلمداد شد و برنامه خاصی برای مدیریت کشور نداشت و تنها به کشور آسیب وارد کرد.
*آیا در شرایط کنونی میتوان عنوان کرد گفتمان اصلاحات پس از 28 سال شکست خورده و به اهداف و آرمانهایی که داشت نرسیده است؟
نمیتوان به صورت قطعی عنوان کرد که گفتمان اصلاحات در ایران شکست خورده است. واقعیت این است که شرایط به سمتی رفته که گفتمان اصلاحات جایگاه و رونق گذشته خود را از دست داده است. البته این به معنای ناامیدی نیست و بلکه هنوز امیدهایی وجود دارد. باید راه و مسیر جدید ایجاد کرد و گفتمان نویی خلق کرد. مشکلات کشور به شکلی است که با انقلاب و هجمههای داخلی و خارجی حل نمیشود و تنها مسیری که میتواند کشور را از این چالشها عبور بدهد اصلاحات است. به همین دلیل نیز باید گفتمان جدیدی و یا با رویکرد پارادایم شیفت گفتمان جدید و بهروز خلق شود که بتواند به نیازهای نسل جدید پاسخ بدهد.
ارسال نظر