محمدرضا خباز نماینده ادوار مجلس
به مرگ میگیرند که به تب راضی شوند
در 4 دورهای که در مجلس بودم، با طرح یا لوایحی که به مجلس میآمد و نگاه موقتی به صندوقها داشت، مخالفت میکردم. به این معنی که چه لایحه از سوی دولت و چه طرح ازسوی نمایندگان بعضا برای خوشحال کردن عدهای از زیرمجموعه صندوقها یا برای افزایش حقوق یا تصمیمات دیگر بود، مورد مخالفتم در صحن مجلس واقع میشد و استدلالم این بود اگر قرار باشد این طور با صندوقهای بازنشستگی برخورد کنیم، در آینده یکی از معضلات مهم کشور خواهد شد و نگاههای پوپولیستی کار دست صندوقها خواهد داد. حتی در آخرین دوره مجلس هشتم، صندوقهای بازنشستگی نیروهای مسلح حقوقشان را از بودجه عمومی دولتی میگیرند یعنی صندوقی که 30 سال از کارمند حق بازنشستگی کسر کرده و باید حداقل تا 30 سال پرداخت کنند، مشروط بر اینکه این صندوقها مدیرانی لایق و توانمند میداشتند و به فکر افزودگی و زایش صندوق بودند، صندوقها یکی پس از دیگری به حالت رکود درمیآمد و دولتها هم مجبور بودند حقوق بازنشستگان را از بودجه عمومی بدهند. تا اینکه یک روزنه امیدی هنوز وجود داشت که صندوق تامین اجتماعی بود. طوری از صندوق تامین اجتماعی دفاع میکردم که برخی میگفتند نکند شما قبل از نمایندگی، کارمند تامین اجتماعی بودید؟! آن زمان میگفتم که ما یک وظیفه داریم و سرنوشت اقتصادی و معیشتی بیش از 40 میلیون نفر به آن صندوق بستگی دارد و نباید صندوق را تضعیف کنیم. پس یکی از اتفاقاتی که افتاده تصمیمات نابهنگام، غیرکارشناسی در رابطه با صندوقها و دوم نداشتن مدیران توانمندی است که باید نگاه اقتصادی داشته باشند و بتوانند با آن کسور بازنشستگی سرمایهگذاری کنند و این سرمایهگذاریها باعث رونق و توانمندی صندوقها شود و موضوع سوم بحث شستاست. شستا شرکتی است که بیش از 360 واحد و کارخانه دارد. وقتی مدیران ناتوان بر شستا حاکم شدند، طبیعتا آنها نه درک این مسئله را دارند و نه توان اینکه این شرکتها را راه بیندازند و اینها را از حالت رکود به حالت رونق درآورند. لذا این اتفاق به سراغ ما آمد و همین خطر بیخ گوش صندوق تامین اجتماعی است. باید از همه دولتهای گذشته و بهویژه این دولت سوال شود که چرا از ظرفیت شستا درست استفاده نکردید که امروز این گرفتاری به دوش کشور افتاده؟ در دولت آقای احمدینژاد یکی از انتقادات این بود که چرا این صندوقهایی که قارچ گونه از زمین برمیآیند تحت عنوان صندوقهای تعاونی و غیره و ذالک بدون مجوز پول مردم را میگیرند و در آینده معضل درست میشود. تا اینکه در دولت روحانی مجبور شدند 30 هزار میلیارد تومان طلب مردم را از بودجه عمومی کشور که به معنای جیب همه است، بپردازند. چرا مدیری که سبب این کار شده است را محاکمه و مواخذه نمیکنید که درس عبرتی برای مدیران نالایق شود تا کسی که توان ندارد، مسئولیت نپذیرد. شستا یک کارتل اقتصادی است که میتواند جامعه بازنشستگان تامین اجمتاعی را اداره کند ولی متاسفانه بعضی واحدهایش الان زیانده هستند یعنی نه تنها بهرهای ندارند بلکه باید از بودجه عمومی کشور زیان آن واحدها پرداخت شود. چرا از افراد شایستهای که الان در بخش خصوصی هستند و نشان دادند میتوانند واحدهای مرده یا نیمه مرده را راه بیندازند، استفاده نمیکنید؟ شستا جای دوست بازی نیست بلکه جای تولید و کارآفرینی و اشتغالزایی و افزایش تولید است. متاسفانه پیشبینی مدیرکل بیمههای اجتماعی وزارت کار هرچند نامربوط و ناصحیح است ولی عدهای همین آرزو را دارند که ما به جای اینکه خود صندوق را از حالت رکود درآوریم و به یک صندوق توانمندی تبدیلش کنیم و ظرفیتهای آن را احیا کنیم، به فکر این هستیم که باز گوشهای از کشور فروخته و در اختیار قرار گیرد یعنی به جای اینکه ماهیگیری یاد بگیرند دنبال این هستند که با یک ماهی گرسنگی افرادی را مرتفع کنند. به نظر میرسد این نگاه غیرکارشناسی، غیرواقعی و احساسی است و به مرگ میگیرند که به تب راضی شود. دولت و تصمیمگیران را به قشم و کیش و چابهار تهدید میکنند تا به کمتر از آن تن دهند در صورتی که این ناتوانی از خود وزارتخانه و دستگاه و خود صندوق شرکت شستاست.
ارسال نظر