| کد مطلب: ۱۱۹۰۹۹۷
لینک کوتاه کپی شد

چرا انقلاب؟

در هر تحول بزرگ سیاسی، ابتدا اقلیتی شکل می‌گیرند که احساس می‌کنند صدای‌شان شنیده نمی‌شود. این گروه، که بعدها عنوان انقلابیون را پیدا می‌کنند، به‌تدریج دامنه اعتراضات را گسترده‌تر می‌کنند؛ از گلایه‌های محدود و پراکنده تا اعتصاب، تجمع و در نهایت راهپیمایی‌های عمومی. تجربه انقلاب‌ها نشان می‌دهد آن‌گاه که حاکمیت به جای درک و گفت‌وگو، صرفاً از ابزار قهر استفاده کند، سرعت و عمق اعتراضات افزایش می‌یابد.

زمانی که توان و جسارت معترضان از توان حکومت فراتر می‌رود، مرحله فروپاشی اقتدار رسمی آغاز می‌شود و ساختار سیاسی به سمت اضمحلال می‌رود. در ایران نیز این روند با رهبری امام خمینی با چنان سرعت و انسجامی پیش رفت که کمتر از یک سال پس از شروع راهپیمایی‌های گسترده، شاه کشور را ترک کرد و انقلاب پیروز شد. نکته قابل توجه این است که بسیاری از نیروهای انقلابی نیز می‌دانستند که کشور در برخی حوزه‌ها مسیر توسعه را طی کرده بود؛ آموزش گسترش یافته، صنعتی‌سازی سرعت گرفته، کشاورزی مدرن‌تر شده و برخی الگوهای اجتماعی در حال تحول بود. اما در همان دوران، مقام‌های ارشد دولت و به‌ویژه مدیران سازمان برنامه و بودجه هشدار می‌دادند که زیرساخت‌ها با سرعت طرح‌های توسعه همراه نیست و ظرفیت پاسخگویی کافی وجود ندارد. به بیان دیگر، پیشرفت‌ها محسوس بود اما شکاف‌هایی نیز در دل همین پیشرفت دیده می‌شد. امروز با بازخوانی برخی اسناد تاریخی و آمارهایی که در سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته‌اند، پرسش نسل جوان کاملاً طبیعی است: اگر مسیر توسعه کشور چنین پرشتاب بوده، چرا انقلاب رخ داده است؟ در یادداشت‌های روزانه اسدا... علم، در تاریخ چهارشنبه ۱۲خرداد ۱۳۵۲، به نقل از شاه آمده است که از روند رشد صنعت فولاد رضایت دارد؛ صنعتی که قرار بود طی ده سال بعد به ظرفیت ۱۵ میلیون تن برسد. همچنین از سال ۱۳۳۵، با ورود شرکت‌های آمریکایی، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی، پروژه تولید برق هسته‌ای آغاز شده بود و طبق برنامه کشور قرار بود تا دهه ۶۰ به تولید بیست هزار مگاوات برق هسته‌ای برسد. این سطح از برنامه‌ریزی، امروز در مقایسه با وضعیت موجود، پرسشگری نسل جوان را تشدید می‌کند و آنان را در برابر یک سؤال ساده اما عمیق قرار می‌دهد: پس چرا انقلاب شد؟ مشکل اصلی اینجاست که بخش بزرگی از نسل باقی‌مانده از رهبران و تصمیم‌سازان انقلاب، هیچ‌گاه تلاش نکردند تا با زبان علم، جامعه‌شناسی و تحلیل تاریخی به این پرسش مهم پاسخ دهند. نتیجه آن است که به جای روشن‌شدن ابعاد مختلف انقلاب، هر چه زمان می‌گذرد ابهام‌ها بیشتر می‌شود و شکاف میان روایت‌های رسمی و برداشت نسل‌های جدید گسترده‌تر می‌گردد. آنچه امروز اهمیت دارد، نه فقط پاسخ به پرسش چرا انقلاب، بلکه جلوگیری از تکرار شرایطی است که به انقلاب انجامید. اگر دولت، همراه با دیگر قوای کشور و با راهنمایی مقام رهبری، مسیر اصلاح روابط خارجی، شفاف‌سازی پرونده هسته‌ای، تعامل سازنده با شورای امنیت و رفع تحریم‌ها را به طور جدی و فوری در دستور کار قرار ندهد، و اگر اقتصاد از رکود خارج نشود و سفره مردم رونق نگیرد، تهدیدهای مهمی متوجه آینده جمهوری اسلامی و حتی آینده خود ایران خواهد بود. ضعف در این حوزه‌ها می‌تواند همان زمینه‌هایی را بازتولید کند که چهل‌ و چند سال پیش مسیر انقلاب را هموار کرد. پرسش چرا انقلاب، پرسشی درباره گذشته نیست؛ هشداری درباره آینده هم می‌تواند باشد. ملتی که دلیل دگرگونی سیاسی خود را به‌درستی نداند، در برابر هر بحران اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی دوباره در معرض چنین تصمیم‌هایی قرار خواهد گرفت. آینده‌نگری اقتضا می‌کند که با اصلاح سیاست‌ها و پاسخگویی به نیازهای مردم، از تکرار گذشته جلوگیری شود.

علی‌محمد نمازی

فعال سیاسی

 

منبع : آرمان ملی

جدید

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار