| کد مطلب: ۱۱۸۰۶۰۳
لینک کوتاه کپی شد

علی صوفی در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:

تصمیمات پرهزینه نتیجه نفوذ است

آرمان ملی- احسان اسقایی: شادی حق مردم است اما عده‌ای با آن مخالفند. علت چیست؟ و چرا این مخالفت را در زمانی که قرار است شادی و نشاط باعث ایجاد وحدت بیشتر بین مردم و حتی مردم و حاکمیت شود، با آن مخالفت می‌کنند؟ آیا هدف آنها این است که دستاوردی برای دولت کنونی وجود نداشته باشد؟ یا اینکه ریشه‌های این مخالفت‌ها را باید در پروژه‌های دیگری جست‌وجو کرد. لغو کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی تهران، ثلمه بزرگی بود به پروژه آرامش و کاهش شکاف بین دولت و ملت.

تصمیمات پرهزینه نتیجه نفوذ  است

دولت پزشکیان و وزیر ارشاد و معاونت هنری وزیر زحمات زیادی را در این دوره یک ساله از لغو ممنوعیت فعالیت هنری بازیگران و هنرمندان تا موارد دیگر را در دستورکار قرار دادند تا حال که دولت نتوانسته‌ در مسائل اقتصادی انتظارات را برآورده کند؛ حداقل فضایی را برای آرامش روح و روان جامعه ایجاد نماید. «آرمان ملی» به بهانه لغو کنسرت همایون شجریان، با علی صوفی فعال سیاسی اصلاح‌طلب و دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات به گفت‌وگو پرداخته است. او معتقد است باید در این موارد دنبال نفوذ و نفوذی‌ها بود. در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانید.

*در شرایطی که دولت برای افزایش آرامش و همدلی در جامعه از برگزاری کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی حمایت می‌کرد، این کنسرت لغو شد. واقعاً در این کشور چه خبر است؟

این اقدام برخلاف وعده‌های آقای رئیس‌جمهور و هم برخلاف سیاست‌های کلی نظام بعد از جنگ تحمیلی ۲۲ روزه است. تصور این بود که مردم از این به بعد بیشتر رعایت شوند و اگر منابع خوبی برای بهبود اوضاع معیشتی مردم وجود ندارد حداقل باید در بعد فرهنگی فضا را به سمتی پیش ببرند که مردم احساس آرامش و شادی کنند. در فرهنگ و اقدامات فرهنگی که هزینه‌ای روی دست نظام و دولت گذاشته نمی‌شود. سویه‌گیری که عده‌ای تندرو علیه سیاست‌های فرهنگی دولت کنونی ایجاد کرده‌اند از جمله تلاش برای لغو کنسرت آقای شجریان نارواست. چون در امور فرهنگی مانند برگزاری کنسرت خیابانی نه فسادی وجود دارد و نه خطر به وجود می‌آید و از آن طرف هم دل مردمی که در مشکلات شدید اقتصادی هستند، شاد می‌شود و این به نفع دولت و نظام است. آثار دیگر برگزاری چنین مراسمی که تندرو‌ها جلوی آن را گرفتند این است که وقتی دشمنان ایران و نظام مشاهده می‌کنند که مردم شادند و از نظام سیاسی هم رضایت دارند کوتاه می‌آیند. در جنگ ۱۲ روزه هم مشاهده کردیم که ستون خیمه نظام مردم بودند. آنچنان که دشمنان ما روی مردم حساب کرده بودند اما شهروندان به گونه‌ای رفتار کردند که دشمنان شاد نشدند. پرسش این است که این چه اقدامی بود که انجام دادند و دل مردم را خون کردند؟ چرا نظام سیاسی ایران باید به‌خاطر شهرداری هزینه پرداخت کند؟ از سوی دیگر ما هزینه حضور تندرو‌هایی را می‌پردازیم که ذهن‌هایی سخت دارند.

*چرا تندروها فکر می‌کنند که اگر مردم شاد باشند، آن هم شادی بر اساس شعر‌های مولانا و حافظ و ایران دوستی صدمه‌ای به نظام سیاسی ایران وارد می‌شود؟

تندرو‌ها اساساً مردم را نمی‌فهمند. در مرام این افراد مردم هیچ جایگاهی ندارند. اساساً با خوشی و شادی مردم موافق نیستند اما مشاهده می‌کنیم که برای مراسم دلخواه‌شان هر اقدامی انجام می‌دهند حال اینکه منعی از منظر قانون برای شادی مردم نیست. امروز اگر به دستگاه‌های تبلیغاتی مراجعه کنید و کمکی برای برگزاری مراسم برای شادی مردم بخواهید، بودجه‌ای نیست اما برعکس آن بودجه فراوان است و هر کمکی می‌کنند دریغ از یک قدم برای شادی مردم و دریغ از یک قدم برای تقویت نهاد‌های فرهنگی اصیل ایرانی. از آن سو در حالی که ابهامات متعددی در اطراف فردی مانند بابک زنجانی وجود دارد و بنا برحکم دستگاه قضا پرونده سنگینی هم داشته، آزاد گذاشته‌اند و هر روز در حال انجام شو رسانه‌ای علیه دولت باشد و کسی جلوی او را نمی‌گیرد که در شرایط فعلی اطلاعات اشتباه به مردم ندهد. از این وضعیت تنها می‌توان یک نتیجه گرفته و آن اینکه مدیریت کشور دست مدیران با تجربه نظام نیست و در نگاه بدبینانه، نفوذی‌ها در بخش‌هایی کارشان را پیش می‌برند، کما اینکه شاهد بودیم آدرس منزل فرماندهان نظامی ما را هم داشتند و در منزل یا محل کار یا محل جلسه آنها را بمباران کردند و یا اینکه در روز‌های جنگ با اسرائیل شاهد بودیم که نفوذی‌ها گرای محل جلسه هیأت دولت و سران قوا را به دشمن دادند و این مکان مورد هدف قرار گرفت.

*سوء مدیریت یک مسأله است و نفوذ مسأله‌ای دیگر. به نظر شما نفوذ را چطور می‌توان تحلیل کرد؟

در اسنادی که بعد از سال‌ها در ارتباط با وقایع بزرگ تاریخی منتشر شده به اثبات رسیده که دشمنان به عوامل خود در درون کشور‌ها دستوراتی را داده‌اند. به راستی باید در این ارتباط فکر کرد که شاید برخی در پشت پرده حضور دارند و نمی‌خواهند که اتفاقات خوب در این کشور بیفتد و اجازه نمی‌دهند برخی وقایع در راستای منافع ملی و به نفع مردم رخ دهد.

تندرو‌ها اساساً مردم را نمی‌فهمند و مردم در مرام این افراد هیچ جایگاهی ندارند. اساساً با خوشی و شادی مردم موافق نیستند حال اینکه منعی از منظر قانون برای شادی مردم نیست

*آقای مهندس این ادعا‌ها کمی بزرگ است امکان دارد بیشتر توضیح بدهید؟

واقعاً زدن فرماندهان عالی رتبه نظامی کشور در ساعات اولیه جنگ برچه اساس می‌تواند باشد جز نفوذ؟ اجازه دهید من مثال دیگری برای شما بزنم. هم اینک مسیر ریلی از رشت به آستارا در حال ساخت است که کریدور شمال و جنوب را عملاً تحت تأثیر قرار می‌دهد. در زمان آقای خاتمی در دولت رسما روی کریدور شمال – جنوب کار شد. قرار بود یک کریدور با ارزش با مصوبه اتحادیه اروپا را اجرا کنیم. در مورد کریدور شمال- جنوب کنسرسیومی وجود دارد با مشارکت ایران، روسیه و هند؛ تحت نام ناسیکا یا همان کریدور شمال- جنوب که این کریدور منافع اقتصادی زیادی برای کشور دارد و پیش‌بینی شده که از این مسیر سالیانه ۵۰ میلیون تن بار جابه‌جا می‌شود و ایران یکی از مهم‌ترین کشور‌ها در این مسیر است. این مسیر از هلسینکی شروع می‌شود و به روسیه می‌رود و درکنار دریای خزر به دریا می‌رسد و در دریای خزر با کشتی‌هایی موسوم به رو رو به ساحل ما می‌رسد و با قطار کالا به چابهار می‌رود و نهایت مسیر به هند منتقل می‌شود. من در آن زمان که استاندار بودم به شدت پیگیر این مورد بودم و آقای خاتمی کلنگ راه‌آهن قزوین رشت به انزلی را به زمین زد و اکنون این مسیر آماده است و راه‌آهن آماده است و تنها چند کشتی لازم دارد که این کشتی‌ها قرار بود توسط رئیس‌جمهور یکی از جمهوری‌های فدرال روسیه یعنی کالومنکیا خریداری شود. این فرد در زمان مسئولیتم نزد من آمد و اعلام کرد که این کشتی‌ها را خریداری خواهد کرد. همه چیز اکنون برای بهره‌برداری آماده است آن هم در شرایطی که آمریکا قصد دارد کریدور شرق به غرب را با راه‌اندازی زنگزور راه بیندازد و ایران باید هر طور شده این مسیر را که آماده بهره‌برداری است راه بیندازد اما راه نمی‌افتد. یکی به من بگوید چه خبر است که این کریدور راه نمی‌افتد؟

*ظاهراً مسیری جایگزین این مسیر شده است؟

ایران و روسیه در دولت قبل قراردادی را منعقد کردند تا راه‌آهن رشت به آستارا راه‌اندازی شود که کریدور راه بیفتد. در حالی که مسیر این نیست. این مسیر خواسته جمهوری آذربایجان است و حتی علی‌اف حاضر است هزینه این راه‌آهن را بپردازد تا در مسیر راه‌آهن شمال- جنوب قرار بگیرد اما ایران و روسیه قرار داد بسته‌اند که این مسیر افتتاح شود. به نظر من روسیه بین ما و جمهوری آذر بایجان، آذربایجان را انتخاب کرده است. ادامه چنین سیاست‌هایی ممکن است کریدور شمال- جنوب را به‌هم بزند. چرا هیچ‌کس نیست که از این منفعت ملی بزرگ پاسداری کند؟ من در تعجب هستم و هیچ بعید نیست در این ارتباط بتوان رد پای نفوذ و نفوذی‌ها را یافت. منفعت جمهوری آذربایجان این است که این مسیر حذف شود تا جمهوری آذربایجان در مسیر کریدور قرار گیرد. زمانی که قرار داد با روسیه بسته شد من واقعا حیرت کردم. در حالی که الهام علی‌اف گفته بود که من حاضرم به هزینه جمهوری آذربایجان این مسیر را بکشم. واقعاً در شگفتم و کسی نیست که جواب دهد؟ ما در برابر آمریکایی‌ها که برخلاف منافع ایران و روسیه زنگزور را راه انداخته است، می‌توانیم مسیر کریدور شمال به جنوب را راه بیندازیم که هم پاسخی به جمهوری آذربایجان باشد و هم پاسخی به آمریکا باشد، چرا که تمام تلاش آمریکا و اسرائیل این است که کریدور شمال به جنوب راه نیفتد و به جای آن کریدور شرق و غرب راه‌اندازی شود.

*یعنی شما معتقدید در اینجا نفوذ صورت گرفته که راه کریدور شمال به جنوب به رغم اینکه مسیر آن تقریباً آماده است، راه نمی‌افتد اما مسیر دیگری در حال جایگزینی است؟

شما چه برداشت دیگری می‌توانید از این موضوع که بنده تشریح کردم داشته باشید؟ نفوذی‌ها اگر نفوذ نکرده بودند که باید مسیر شمال به جنوب راه‌اندازی می‌شد. در حالی که معمولا سناریو‌های مختلفی برای امور کشور وجود دارد، چرا باید در نهایت سخت‌ترین و پرهزینه‌ترین و غیر اصولی‌ترین سناریو انتخاب شود؟ برای نمونه در حالی که گفته شد ما مشکلی با مذاکره نداریم، جنگ می‌شود چرا؟ چون مسیر سخت را انتخاب کردیم و در نهایت هم در این مسیر اسرائیل نفوذ کرد و جنگ را راه انداخت و مذاکرات تعطیل شد. در سوی دیگر این احتمال هم وجود دارد که اگر مذاکرات از نظر ساختاری به شکل دیگری انجام می‌شد شاید اتفاقات در مسیر دیگری رخ می‌داد. در حال حاضر این نگاه پدید آمده که بدون حل مشکل با آمریکا نمی‌توان مشکلات را حل کرد و تحریم‌ها را برداشت. شاید انجام مذاکرات به شیوه جدید موثرتر باشد، اما گاه تصمیماتی گرفته می‌شود که از نفوذ هم هزینه بیشتری دارد. در مورد مکانیسم ماشه هم همین‌طور، ما با اروپایی‌ها مذاکره می‌کنیم که مکانیسم ماشه اجرا نشود اما در نهایت اجرا می‌شود، چون احتمالا نمی‌توانیم تصمیم درست بگیریم. به جواب سؤال شما برگردم حتی سازمان برنامه و بودجه هم با کریدور شمال به جنوب مخالف بود، اما محمد خاتمی پای این کریدور‌ایستاد عارف و خاتمی بودند که تصمیم نهایی را گرفتند. خاتمی خودش اعلام کرد که کلنگ راه‌آهن را می‌زند. در آن موقع خاتمی تصمیم گرفت اما اکنون مسیر هم آماده است اما راه‌اندازی نمی‌شود و تمرکز هم روی مسیر آستاراست. من حاضرم در هر محکمه‌ای در این ارتباط توضیح دهم این مسیر مسیر پرمزیتی برای ایران است و بر سر این مسیر اما اما به رغم داشتن زیرساخت عملاً از آن گذشته‌ایم.

 

 

 

 

 

 

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار