| کد مطلب: ۱۱۱۳۰۸۸
لینک کوتاه کپی شد

مهدی ذاکریان در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:

اسرائیل می‌خواست توجهات را از غزه متوجه ایران کند

آرمان ملی – حمید شجاعی: خاورمیانه همواره آبستن حوادث مختلفی بوده و در این میان جنگ پای ثابت این تحولات و طی یک ساله اخیر نیز مساله غزه و جنگ اسرائیل با حماس این گزاره را معناپذیر کرده است. با این حال آنچه مسلم است پس از عملیات طوفان‌الاقصی که به واقع اسرائیل را تا حدی زمین‌گیر کرد اسرائیلی‌ها بسیار تلاش کردند به هر نحو ممکن پاسخ درخوری به این عملیات حماس بدهند، اما در نهایت پس از 6 ماه نه تنها چیزی به‌دست نیاورده‌اند بلکه چیزی جز کشتار بی‌رحمانه زنان و مردان و کودکان نصیب‌شان نشده است.

اسرائیل می‌خواست توجهات را از غزه متوجه ایران کند

 لذا نتانیاهو و مردانش راه‌حل را تغییر منطقه جنگ از غزه به کشورهای منطقه دانستند تا بدین طریق افکار عمومی و جو جهانی را از غزه منحرف کنند. به همین جهت پروژه حمله به کنسولگری ایران را رقم زدند؛ حمله‌ای که فکرش را هم نمی‌کردند با پاسخ سخت ایران مواجه شوند. اما در این میان واکنش کشورهای غربی و برخی کشورهای دوست جالب بوده است. مثلا روسیه در زمان حمله اسرائیل به کنسولگری ایران این حمله را محکوم نکرد اما زمانی که ایران به این حمله پاسخ داد طرفین را به خویشتنداری دعوت کرد که در نوع خود جای تامل دارد. کشورهای دیگر غربی نیز رویه‌ای چنین را پیش گرفتند و به جای محکوم کردن اسرائیل ایران را مورد شماتت قرار دادند. به نظر می‌رسد با این رویه ایران نیز بر مبنای احتجاج خود عمل کند و نهادهای بین‌المللی اگر بخواهند بر حسب عدالت رفتار کنند باید روندی جز آنچه تاکنون در پیش گرفته‌اند را در پیش بگیرند. برای بررسی اتفاقات اخیر منطقه، حمله اسرائیل به کنسولگری ایران و پاسخ متقابل ایران و رویکردهای آمریکا در منطقه خاصه نسبت به ایران و اسرائیل «آرمان ملی» با مهدی ذاکریان، تحلیلگر مسائل بین‌الملل و استاد دانشگاه به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.

* تحولات اخیر منطقه خاورمیانه به ویژه حمله اسرائیل به کنسولگری ایران و پاسخ ایران در قالب عملیات وعده صادق را چگونه ارزیابی می‌کنید و چه تاثیراتی در منطقه داشته است؟

نتایج اتفاقات کاملا محسوس است و در روابط بین‌الملل برخی نتایج فوری و ملموس و قابل ادراک است و به سرعت دیده می‌شود. مثلا یک سیاست خارجی اتخاذ می‌شود یا یک انتخاباتی در کشور صورت می‌گیرد و نتیجه آن بالا و پایین شدن بهای نفت می‌شود. اینها تغییرات ملموس، فوری و قابل درک می‌شود. ولی برخی تغییرات است که ملموس نیست و به لحاظ فضای عمومی و افکار عمومی و جهانی یک کشور می‌تواند تبعاتی را برای آن کشور داشته باشد. لذا اتفاقات اخیر از لحاظ علمی و روابط بین‌الملل 2 نتیجه تغییرات ملموس و ناملموس دارد. تغییرات ملموسش این است که اسرائیل از یک بن‌بست بزرگی که در غزه گرفتارش بود و از یک باتلاق بزرگ که در غزه گرفتارش بود خارج می‌شود. اسرائیل به لحاظ عملیاتی چندین ماه است که عملیات‌های مختلفی انجام می‌دهد و می‌خواست این عملیات خود را گسترش دهد و زیر ذره‌بین بود، اما با این اتفاقاتی که افتاد نتانیاهو توانست مسائل را متوجه ایران کند و الان اقداماتی که آنجا انجام می‌دهد خیلی زیر ذره بین نیست و لذا این به نفع اسرائیل شد.  و یک همبستگی را به وجود آورده که هر جور هست به اسرائیل کمک می‌کنند. تاثیر ناملموسش نیز این است که در حوزه افکار عمومی جهانیان و روابط خارجی کشورها تا چه حد ایران و اسرائیل به خاطر این رخداد در انزوا قرار می‌گیرند. آن چیزی که شفاف و روشن است اسرائیل یک مکان دیپلماتیک را زده و درست است که مستشاران نظامی ایران در آنجا بودند، اما آنها در یک مکان دیپلماتیک با یک مصونیت دیپلماتیک به دعوت رسمی یک کشور عضو سازمان ملل در آن مکان حضور داشتند و غیرقانونی در آنجا حضور نداشتند. لذا افسران رسمی به دعوت رسمی کشور دیگر در یک مکان دیپلماتیک حضور داشتند که اسرائیل به آن مکان دیپلماتیک حمله کرده است. قاعدتا به لحاظ قدرت ناملموس و به لحاظ تغییرات ناملموس اسرائیل باید به خاطر کاری که انجام داد در انزوا قرار می‌گرفت. در حالی که می‌بینیم ورق برگشته و به جای اینکه اسرائیل محکوم شود ایران را محکوم می کنند و ایران زیر سوال قرار می‌گیرد که چرا به حمله تروریستی اسرائیل پاسخ داده است. لذا اتفاقات و آنچه که هست این است که ایران هم می‌خورد، هم می‌زند و هم محکوم می‌شود. نه شورای امنیت، نه مجامع بین‌المللی و نه کشورها هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند. ببینید وقتی ایران پاسخ اسرائیل را در عملیات وعده صادق داد هیچ کدام از کشورها نیامدند از ایران دفاع کنند و حتی روسیه و چین طرفین را دعوت به خویشتن‌داری کردند. روسیه وقتی اسرائیل مکان دیپلماتیک ایران را زد اسرائیل را محکوم نکرد. فقط از غربی‌ها سوال کرد که چرا ایران نمی‌تواند از خود دفاع کند و به جای اینکه اسرائیل را محکوم کند. اما وقتی ایران پاسخ اسرائیل را داد گفت که بایستی خویشتن‌داری داشته باشیم. لذا چین و روسیه آن هم نه برای ایران بلکه صرفا به خاطر تسویه حساب با غربی‌ها از این بازار استفاده کردند و با آنها در جلسه شورای امنیت تسویه حساب کردند. واضح است که آنها نه بر مبنای خواست و منافع ایران که روی منافع ملی خود می‌ایستند.

* با وجود اینکه اسرائیل کل توجهات خود را روی جنگ غزه گذاشته بود تا دستاوردی از این جنگ داشته باشد مخصوصا پس از عملیات طوفان‌الاقصی؛ اما به یک آن پس از 6 ماه جنگ را منطقه‌ای می‌کند و به کنسولگری ایران در سوریه حمله می‌کند؛ اساسا هدف اسرائیل از این مساله چه بود؟

هدف این بود که اسرائیل پوششی درست کند تا اقدامات خود را در غزه و رفح جلو ببرد و ضمنا از طرف دیگر نیروی مقاومتی که برای حماس مانده را زمین‌گیر کند. حماس فی‌نفسه نفت، پول، ثروت و امکاناتی ندارد و کشورهای عربی نیز کنارش نایستاده‌اند و پول خرج نمی‌کنند. بنابر این اسرائیل به این نتیجه رسید که باید قدرت اقتصادی و مال حماس را به لحاظ پشتیبانی بگیرد و  قدرت مبارزاتی را هم در میدان از آنها بگیرد. به همین لحاظ عملیاتی در سوریه انجام داد و به کنسولگری کشورمان در دمشق حمله کرد، اما نپذیرفت و اعلام هم نکرد که آنها حمله کرده‌اند، چراکه اسرائیلی‌ها معمولا مسئولیت هر چیزی را که مغایر حقوق بین‌الملل و روابط بین‌الملل باشد را به‌عهده نمی‌گیرند و اعلام هم نمی‌کنند. اینجا هم اعلام نکردند که مشکلات بین‌المللی برایشان به‌وجود نیاید. اسرائیل نیز کار خود را انجام داد و مسئولیت را عهده‌دار نشد ولی در عمل توانست توجهات و افکار عمومی را روی موضوع ایران ببرد  تا قدرت نظامی حماس را در میدان بگیرد و به نفس اقتصادی، تجهیزانی و لجستیکی یا حمایت‌های اینگونه که پشت حماس بوده اینگونه ضربه و آسیب بزند. در واقع اسرائیل با این کار با یک تیر چندین نشان زده است. نگاه کنید به نتایج ملموس و ناملموس که آیا ارز ملی اسرائیل بی‌ارزش شده یا اتفاقی برایش افتاده است؟  از طرفی ادامه‌دار شدن جنگ در غزه به ضرر اسرائیل تمام نشده و در عمل نوار غزه که اسرائیل قبلا از آن خارج شده بود و در اختیار دولت خودگردان و حماس قرار گرفته بود عملا اداره آنجا به لحاظ بالفعل از دست حماس خارج شده و نمی‌‌تواند اداره کند. یعنی جمعیت پراکنده و خیلی‌ها بی‌پناه شده‌اند و اگر هم بخواهد دوباره برگردد یک مخروبه‌ای است که در دست هر کس قرار بگیرد دیگر توانی برای آن آرمانی که حماس اعلام می‌کرد وجود نخواهد داشت. شرایط آنقدر نامناسب و وحشتناک است که حالا معلوم نیست اسرائیل پس از این چه خواهد کرد. اگر در کرانه باختری هم این شانس وجود داشت که دولت مستقلی برای مردم فلسطین به‌واسطه آقای محمود عباس و دوستانش برای فلسطین به‌وجود بیاید همان هم کمرنگ شده و در آنجا هم اسرائیل مداخلات و حضورهایی که داشته و باز داشت‌ها و اقداماتی که ناقض حقوق مردم بوده و در آنجا انجام داده مبین این است که فضا را برای مردم فلسطین تنگ‌تر کرده است. وقتی فضا هم تنگ‌تر باشد نتیجه این می‌شود که شهرک سازی مستحکم می‌شود و اشغال ادامه پیدا می‌کند و از سال 1967 که می‌بینیم همچنان اسرائیل سرزمین‌های اشغالی را در ید خودش دارد.

* مواجهه آمریکا در قبال اسرائیل و مساله حماس و ایران که از طرفی جنبه حمایتی در جهت تامین امنیت اسرائیل می‌گیرد و از طرفی جنبه کنترل‌گری و عدم اجازه تحرکات پیش رونده یا تهاجمی از سوی اسرائیل دارد را چگونه تحلیل می‌کنید؟

من معتقدم که آمریکا رویکرد 2‌گانه‌ای در قبال اسرائیل ندارد و اتفاقا آمریکایی‌ها  روی بقا و امنیت اسرائیل با هیچ کشوری معامله نمی‌کنند. یعنی نمی‌آید با روس‌ها، ایران؛ عربستان، مصر یا... معامله کند که امنیت اسرائیل را بفروشد و در ازای آن از طرف مقابل امتیاز بزرگی بگیرد. خط قرمز آمریکایی‌ها امنیت و بقای اسرائیل است و آنها متحد استراتژیک بودند و هستند. الان در داخل آمریکا اگر بپرسید که تهران پایتخت کدام کشور است یا ایران کجاست خیلی از شهروندان آمریکایی اصلا نمی‌دانند که ایران کجاست یا نام پایتختش چیست. ولی اگر بپرسید که نخست وزیر اسرائیل کیست همه پاسخ می‌دهند نتانیاهو در حالی که ایران 70برابر از اسرائیل بزرگ‌تر است و تاریخ و تمدنی بیش از 2500 سال دارد؛ اما وضعیتش در آمریکا بدین صورت است. اما اسرائیل که رژیمی است تاسیس شده در سال 1948 نام نخست وزیرش را می‌دانند و چه بسا نام وزیر دفاع و وزیر خارجه و... را هم بدانند. اصلا اسرائیل پایگاه دوم آمریکا در خاورمیانه است و باید اسرائیل را به عنوان یک متحد استراتژیک آمریکا دید. بنابراین آمریکایی‌ها چه جمهوری‌خواه باشند و چه دموکرات بر روی امنیت و بقای اسرائیل معامله نمی‌کنند. اما در مورد تعامل اسرائیل با همسایگانش و واکنش اسرائیل به مسائلی که علیه امنیت ملی‌اش اتفاق می‌افتد آمریکایی‌ها نظر دارند و نظرات خود را هم اعلام می‌کنند. نتانیاهو اعلام کرده که ما مستقلیم و حرف‌های آمریکا را هم می‌شنویم ولی ما تصمیم می‌گیریم. یعنی نمی‌تواند به ما دیکته کند. اما واقعیت اینگونه نیست و اسرائیلی‌ها به شدت تحت تاثیر سیاست آمریکایی‌ها هستند و اینگونه نیست که درجه انحراف و اختلافشان فاحش یا قابل توجه باشد. بلکه تا اندازه‌ای ممکن است شما انحراف را ببینید. در همین مساله ایران یا فلسطینی‌ها دولت بایدن به اسرائیل فشار آورد که نسل‌کشی نباید صورت بگیرد. بنابراین در این موضوع از اسرائیل حمایت نکرد که به چه شیوه‌ای می‌خواهد با حماس مقابله کند. آمریکایی‌ها حماس را تروریست دانستند حتی در مورد اسرائیل که دفاع کند و هر قطعنامه‌ای که آمد پیش نویس آن را وتو کردند الا یکی که در مورد کمک‌های امدادرسانی و بشردوستانه بود. حتی همین چند روز پیش بود که آمریکایی‌ها قطعنامه شورای امنیت برای عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل را وتو کردند. بنابراین اختلاف را نباید خیلی عمیق دید.

* با توجه به اینکه آمریکا تضمین کننده موجودیت و امنیت اسرائیل است چرا سیاست واحدی در قبال اسرائیل نداشته و بعضا در برخی موارد دست از حمایت آنها بر می‌دارند؟

من معتقدم این به وضعیتی باز می‌گردد که امروز آمریکا دارد. مدیران کنونی آمریکا به شدت دنبال این هستند که وضعیت معیشت، اقتصاد، پیشرفت آمریکا را برخلاف رویه ترامپ با یک شیوه اقتصادی به یک وضع ممتاز در دنیا تبدیل کنند. یعنی بدون هیاهوی ترامپ بیایند و برای آمریکا اعتباری بیاورند. بنابر این الان آمریکایی‌ها به شدت مشغول ایجاد تثبیت اقتصادی در کشورشان هستند. رشد اقتصادی چین از 25 به 5 رسیده و از زمانی که بایدن آمده هر جایی که تنش بوده در مساله اقتصاد و عظمت آمریکا در حال ترمیم همه هستند. لذا آمریکایی‌ها نمی‌خواهند خودشان را درگیر مساله‌ای کنند که هزینه آن برای خودشان باشد و سعی می‌کنند که آن هزینه را برای دیگران به‌وجود بیاورند. دریای سرخ نا امن شد و خسارتی که آمریکایی‌ها می‌بینند محدود‌تر از خسارتی است که چینی‌ها می‌بینند. اوکراین آسیب دیده، اما خسارتی که روس‌ها می‌بینند کمتر از خسارتی است که آمریکایی‌ها می‌بینند. از آن طرف رقبای اروپایی آمریکا مثل آلمان هم مجبورند بهای این اتفاقات را بدهند. در واقع آمریکا به نحوی بحران‌ها را مدیریت می‌کند. مثل جنگ جهانی اول که در گوشه‌ای از دنیا بود و کمترین آسیب را دید و بازنده این جنگ اروپا و کشورهای درگیر بودند. در جنگ جهانی دوم نیز موقعی ورود پیدا کرد که برنده اصلی میدان و نبرد باشد و بازنده‌اش هم کشورهایی باشند که در اقتصاد سلامت بودند. جنگ سرد و نظم نوین جهانی را نیز به همین صورت مدیریت کرد. لذا با نگاهی تک قطبی ورود پیدا کرد و دید نگاه تک‌قطبی برایش هزینه می‌برد و کشورهای دیگری را ورود کرد و چین و ژاپن و... را به عنوان قدرت‌های سیاسی و اقتصادی وارد کرد ولی در عمل سعی کرد خود را از هزینه‌ها دور کند. الان نیز بحران را در مناطق مختلف جغرافیایی تقسیم کرده است. حتی چین را در مرز چند قدمی مرز تایوان جلو برد و همچنان هزینه‌اش را برای چین زنده نگه داشت. همین الان هزینه‌ای که برای ملت ایران به‌وجود آورده چقدر است؟ نفت ایران فروش می‌رود، اما به چه قیمتی و خریداران از کدام کشور‌ها هستند؟ اگر تحقیقی کنید نباید حیرت کنید که برخی از خریداران نفت ایران شرکت‌های آمریکایی باشند و با  تخفیف نفت ایران را می‌خرند و سود عظیمی می‌برند. آمریکا بدون اینکه گلوله‌ای شلیک کند اسرائیل را به عنوان یک مهره در منطقه قرار می‌دهد که تسلیحات خود را بفروشد و از آن طرف چین و روسیه را درگیر می‌کند. لذا آمریکا سکون ندارد و تصمیم گیری دراز مدت دارد.

منبع : آرمان ملی
نویسنده : حمید شجاعی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار