| کد مطلب: ۱۱۸۷۷۷۳
لینک کوتاه کپی شد
سَجیر؛ رمانی که باید چندین بار خواند

علی ملایجردی در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:

سَجیر؛ رمانی که باید چندین بار خواند

آرمان ملی- بیتا ناصر: علی ملایجردی به عنوان مترجم آثار ادبی، توجه ویژ‌ه‌ای به آثار نویسندگان کشورهای همسایه دارد؛ نویسندگانی که به هر دلیل، برای مخاطبان فارسی‌زبان آشنا نیستند و کمتر مترجم و ناشری سراغ آنها رفته است.

 یکی از انگیزه‌های اصلی در این رویکرد، قرابت‌های فرهنگی است که بین مردم منطقه وجود دارد؛ ریشه‌های زبانی مشترک، اسطوره‌ها و الگوهای ذهنی و... اشتراکی که در رمان رجاء عالم، نویسنده‌ عرب‌زبان با عنوان «سجیر» وجود دارد و نظر ملایجردی را به خود جلب کرده است؛ رمانی در سبک رئالیسم جادویی که به‌گفته‌ او: با به کارگیری تکنیک‌های جدید روایت رمانی خطی نیست و شاید همین عامل خواننده‌هایی که به خواندن این ژانر عادت ندارند آن را نپسندند‌‌‌، اما شاید بتوان گفت این رمان را باید چندین بار خواند!

به تازگی کتاب «سَجیر» (با عنوان اصلی fatma) نوشته‌ رجاء عالم (یکی از برجسته‌ترین و مدرن‌ترین نویسندگان عرب)، با ویراستاری و بازنویسیِ تام مکدانا (نویسنده‌ آمریکایی)، با ترجمه‌ شما و از سوی نشر چارکوچه در اختیار مخاطبان فارسی‌زبان قرار گرفته است. درباره‌ داستان و فضای این کتاب توضیح دهید.

 سجیر‌‌‌.‌‌‌.‌‌‌. رجا عالم هیچ کتابی با این نام ندارد! نام اصلی کتاب Fatma A Novel of Arabia است که در ایران به دلیلی که ذکر نشده به ناشر توصیه شد این عنوان تغییر پیدا کند و لاجرم نام شخصیت دوم کتاب انتخاب شد‌‌‌. این رمان کم‌حجم ( متن اصلی 150 صفحه است)  توسط یک نویسنده خانم اهل عربستان سعودی، متولد شهر مکه، دانش‌آموخته رشته ادبیات زبان انگلیسی، به زبان انگلیسی نوشته شده و به کمک یک آمریکایی به نام تام مکدانا، مدیر فیلمبرداری که خود اهل قلم و نوشتن بوده، بازنویسی می‌شود‌‌‌. تام مکدانا همراه خانواده طی یک ماموریت کاری کوتاه به جده عربستان، با رجا عالم آشنا می‌شود و این سرآغاز همکاری دو نفر می‌شود‌‌‌. رجا کتاب را به تام مکدانا می‌سپارد تا متن را بازنویسی کند یا به اصطلاح انگلیسی‌تر کند و دست او را در تغییر متن کاملا آزاد می‌گذارد، تغییرات تام مکدانا آنقدر زیاد بوده که نام او نیز در کنار نام رجا عالم روی جلد می‌آید‌‌‌.

رمان «فاطمه» روایت تناسخی آهسته و تدریجی است از دختری روستایی به نام فاطمه که در دنیای شوهرش –که تاجر زهرمار است- حبس شده و دستخوش تحولی عجیب، به مار تبدیل می‌شود. این اتفاق به طور بالقوه نشان‌دهنده کاوش در هویت زنانه و چالش‌های آن در یک بستر فرهنگی خاص است‌‌‌. رمان فاطمه با بیرون انداخته شدن شخصیت اصلی داستان زنی به نام فاطمه از خانه توسط شوهرش سجیر همراه با فحش و بدوبی‌راه شروع می‌شود‌‌‌. بعد از بیست سال زندگی با سجیر و نداشتن هیچ ارتباطی با دیگران، حالا فاطمه نمی‌داند کجا برود‌‌‌. نوکر یمنی در این زمان در کنار اوست‌‌‌. بعد ما فلاش‌بکی داریم به زمانی که فاطمه، دختر جوانی است در خانه خودشان، در کنار پدر و مادر بزرگش‌‌‌. پدر فاطمه وقتی که بیست ساله بود با مادر فاطمه که هفتاد ساله بود ازدواج کرده بود و در صد سالگی فاطمه را به دنیا آورده بود‌‌‌. مادر فاطمه در هنگام زایمان درگذشته بود‌‌‌. مادر بزرگ فاطمه به نام شوملا که هر روز عزرائیل را بر بالای بسترش می‌دید که منتظر بردن او بود، نامی در ساختن معجون عشق در کرده است‌‌‌. فاطمه شانزده ساله بود که با مردی به نام سجیر که قبلا هیچ او را ندیده ازدواج می‌کند‌‌‌. بعد از خواندن خطبه عقد سجیر فاطمه را یکراست به خانه می‌آورد‌‌‌. تنها جهیزیه او عبایی است بازمانده از مادربزرگ که پدر به او می‌دهد‌‌‌. در خانه، سجیر به فاطمه اکیدا توصیه می‌کند به یکی از اتاق‌ها پا نگذارد‌‌‌، اما بعد از ششمین روز ازدواج، فاطمه سجیر را دنبال می‌کند و در می‌یابد که این اتاق ممنوعه یک مزرعه پرورش مار است و سجیر یک تاجر زهرمار است‌‌‌...

 

سبک و سیاق و دنیای داستانی رجاء عالم را چطور دیده‌اید؟ چه ویژگی‌ها و شاخصه‌های را برای آثارش برمی‌شمارید؟

منتقدان این رمان این کتاب را در ژانر رئالیسم جادویی قرار داده‌اند‌‌‌. آن‌ها در توضیح این دسته‌بندی، به وجود عناصر خارق‌العاده در روایت  اشاره می‌کنند؛ ازجمله تغییر و دگردیسی فاطمه از زنی مطیع به یک مار که مهارت‌های عجیبی در رام کردن مارها دارد که بعد از گزیده شدن توسط مار سیاه شاخدار بزرگ به آن دست می‌یابد. عنصر خارق‌العاده دیگر در رمان، سایه روی دیوار است که بعد از اینکه زن به یک مار مونث تبدیل می‌شود، ظاهر می‌شود و با او راجع به نگرانی‌ها و ترس‌هایش سخن می‌گوید‌. رجا عالم می‌نویسد: همان سایه‌‌ای که روی باقیمانده دوده‌های روی دیوار بر فاطمه ظاهر می‌شود، که باقیمانده موهای سوخته همسر قبلی اوست، «نور» نامیده می‌شود‌‌‌: «...فاطمه مدت زیادی روی کف زمین مزرعه پرورش مار نشست و به سایه خیره شد و ناگهان سایه جان گرفت‌‌‌. دم شیر دور کمرش پیچیده بود و ته دم توی مشتش بود‌‌‌. نور ظاهر ماری با سر شیر را داشت‌‌‌. فاطمه به موهای انبوه سر شیر نگاه کرد‌‌‌. آیا نور یک شیر بود؟ یا یکی از مارهای همسرش بود؟» عنصر بعدی در رئالیسم جادویی، درهم آمیزی قلمروهاست؛ یعنی نزدیک شدن دو قلمرو به هم‌‌‌. دگردیسی تدریجی فاطمه به یک زن مار او را در دو دنیا قرار می‌دهد، او هم یک زن است و هم یک مار‌‌‌. هفت شب بعد از ورود فاطمه به مزرعه پرورش مار و گزیده شدن توسط مار سیاه شاخدار بزرگ، سجیر نمی‌تواند تشخیص دهد که این جیغی که می‌شنود از آن فاطمه است یا مار‌‌‌. فاطمه بر اثر زهر مار نمی‌میرد، بلکه مار می‌میرد و تبدیل به شعله می‌شود‌‌‌. فاطمه بین دو دنیا انسانی و حیوان آویزان است‌‌‌.

در این عنصر از داستان رئالیسم جادویی باورهای پذیرفته شده راجع به زمان و مکان و هویت بهم می‌ریزد‌‌‌. در داستان، فاطمه هیچ اشاره خاصی به زمان خاص وجود ندارد و برای  دنیای فاطمه زمان هیچ اهمیتی ندارد‌‌‌. یک سال، دو سال، شاید هم ده سال گذشت، او کاملا در دنیای مارها غرق بود‌‌‌. یک گردش دم شاید به معنی یک عمر بود‌‌‌ و یک عمر، طرفه‌العینی بود در برق یک فضای خالی که قادر به دیدن آن بودند‌‌‌. در جایی می‌خوانیم؛ تابستان و زمستان‌های زیادی گذشت که آن دو حتی یک کلمه هم با همدیگر سخن نگفته بودند‌‌‌. فاطمه از نور راجع به سنش می‌پرسد‌‌‌. نور جواب می‌دهد: «آنقدر عمر کرده‌ام که بمیرم‌‌‌.» بعد فاطمه می‌گوید به خاطر ارث بردن از مادر بزرگش عمر طولانی خواهد داشت‌‌‌. ما از رمان می‌فهمیم که فاطمه در شانزده سالگی ازدواج می‌کند و بعد از بیست سال می‌میرد‌‌‌. علاوه بر این درهم ریختگی زمان ما درهم ریختگی مکان هم می‌بینیم در آنجا که فاطمه در اتاق با نور دارد گفت‌وگو می‌کند ما او را در مکان دیگری هم می‌بینیم که بیشتر در قلمرو کتاب‌هاست‌‌‌. وقتی که فاطمه همراه سجیر در نمایش مارها پشت کامیون است و ابن مدحی شاعر او را به جاهایی فراسوی زمان و مکان می‌برد‌‌‌. رجا عالم در مصاحبه‌‌ای می‌گوید: «الگوهای من از جهانی بزرگ، از هنر و ادبیات گرفته شده بودند‌‌‌. من به شدت تحت تأثیر کتاب‌های قدیمی عربی، به عنوان مثال آثار صوفیان بزرگی مانند النفاری، مولوی و ابن عربی، سهروردی و حلاج، که به دلیل شکستن همه مرزها به دار آویخته شد، قرار گرفتم‌‌‌. ناخودآگاه، سبک من نیز توسط کتاب‌هایی مانند «کتاب حیوانات» الجاحظ یا کیهان‌شناسی «عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات» القزوینی شکل گرفته است‌‌‌.

عالم با «سَجیر» (فاطمه) مخاطب را در سفری پرماجرا، خیال‌انگیز و پیچیده‌ در داستان‌های عربی با خود همراه می‌کند. با توجه به اینکه اثر اصلی به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است، بازخورد این کتاب در میان مخاطبان انگلیسی زبان به چه صورت بوده است؟ همچنین از جایگاه این کتاب در میان آثار عرب‌زبان بگویید؟

رجا عالم خود در مصاحبه‌‌ای به مناسبت انتشار یکی از رمان هایش به زبان آلمانی و دلیل دیر آشنا شدن با آثار وی می‌گوید: «ناشران باید به کتاب‌هایی که برای خوانندگانشان منتشر می‌کنند، اعتماد داشته باشند‌‌‌. تعصبات و کلیشه‌های زیادی پیرامون ادبیات عرب وجود دارد‌‌‌. ناشران در این کلیشه‌ها احساس امنیت می‌کنند، اما از کتاب‌هایی که در این دسته قرار نمی‌گیرند، اجتناب می‌کنند‌‌‌. رمان‌های من عمیقاً ریشه در روح زادگاهم مکه، دنیایی ناشناخته، دارند‌‌‌. من از اسطوره‌ها، تاریخ و فلسفه شهر و همه اینها به زبانی استفاده می‌کنم که باید مانند متون صوفی رمزگشایی شود‌‌‌. ترجمه آن تقریباً غیرممکن است‌‌‌. بنابراین به یک ناشر ماجراجو و یک مترجم بسیار آگاه نیاز دارم که بتواند دنیاها و سبک من را برای مخاطبان آلمانی زبان قابل فهم کند‌‌‌.» رجا عالم جوایز متعددی را از دنیای عرب و اروپا دریافت کرده است‌‌‌. ایشان در سال 2008 جاایزه بوکر دنیای عرب را مشترکا با نویسنده عرب دیگری دریافت کرد‌‌‌. همچنین نام ایشان در میان نویسندگانی که در سال 2024 برای دریافت جایزه بین المللی رمان عربی که در ابوظبی برگزار می‌شود دیده می‌شود‌‌‌. از زمان انتشار کتاب « فاطمه، رمانی از عربستان» در نشریات ادبی آمریکایی و اروپا نقد و معرفی‌هایی نوشته شده است‌‌‌.

در ترجمه‌ این کتاب برای انتقال لحن خاص و وهم‌آلود اثر از چه راهکارهایی استفاده کرده‌اید؟ آیا در این حوزه محدودیت‌هایی داشته‌اید؟

من در جست‌وجوی کتاب‌های ادبی همسایه‌های کشورمان ایران برای ترجمه و معرفی با کتاب « فاطمه» آشنا شدم‌‌‌. اولین بخش رمان چنان گیرا بود و حال و هوای رمان‌های ایرانی را داشت که در همان لحظه اول تصمیم به ترجمه آن گرفتم‌‌‌. رمانی است که با استفاده از اسطوره‌های آشنای تاریخ و ادبیات عرب و خاورمیانه روایت را پیش می‌برد، در قسمت‌هایی از رمان چنان مرز واقعیت و خیال در هم می‌آمیزد که خواننده را نیز دچار نوعی و ابهام می‌کند، در قسمت‌هایی از کتاب زبان و لحن شاعرانه می‌شود‌‌‌. باید اذعان کرد که این رمان با به کارگیری تکنیک‌های جدید روایت رمانی خطی نیست و شاید همین عامل خواننده‌هایی که به خواندن این ژانر عادت ندارند آن را نپسندند‌‌‌. اما شاید بتوان گفت این رمان را باید چندین بار خواند! و هر بار با تکیه بر جنبه‌هایی از آن مثل نمادهایی که در آن بکار رفته است آن را تفسیر کرد‌‌‌. بنده ادعا ندارم که لحن رمان را در ترجمه کاملا منتقل کرده‌ام اما با خوانش چندباره قسمت‌هایی از رمان سعی کرده‌ام به لحن اصلی نزدیک شوم‌‌‌. شاید خوانندگان حرفه‌‌ای و مترجمان و منتقدان ترجمه باید در این مورد داوری کنند‌‌‌. بنده با توجه به تجربیات اندکی که در ترجمه متونی که از کشورهایی همسایه و خاورمیانه یا آسیای مرکزی به انگلیسی ترجمه شده، داشته‌ام؛ خصوصا چند رمانی که از نویسنده ازبک حمید اسماعیل اف از انگلیسی به فارسی برگردانده‌ام و نویسنده متن اصلی ترکی ازبکی را لطف کرده برای تطبیق در اختیارم گذاشته، متوجه این نکته شده‌ام که این فاصله فیزیکی بین ما و نویسندگان همسایه و اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها و حتی شرق دور، هر چه فاصله نزدیک‌تر، درک زبانی و فرهنگی ما بیشتر است‌‌‌. بنده مشاهده کرده‌ام که مترجم انگلیسی در برگرداندن بعضی از مطالب فرهنگی منعکس شده در زبانی خاص منطقه ما چه تلاش‌هایی کرده و آخرالامر نیز ناموفق بوده؛ درحالی که درک و بیان آن مطلب برای یک خواننده فارسی زبان ایرانی خیلی ساده است‌‌‌. در رمان « فاطمه» به کرات اشاراتی به ادبیات و فرهنگ و تاریخ و اسطوره‌های آشنا و حتی ایران شده است که متن را برای خواننده ایرانی آشنا و خودی‌تر می‌کند‌‌‌.

من در جست‌وجوی کتاب‌های ادبی همسایه‌های کشورمان ایران برای ترجمه و معرفی با کتاب « فاطمه» آشنا شدم‌‌‌. اولین بخش رمان چنان گیرا بود و حال و هوای رمان‌های ایرانی را داشت که در همان لحظه اول تصمیم به ترجمه آن گرفتم‌‌‌

نقش تام مک‌دانا در نگارش متن انگلیسی چقدر بوده است؟

کتاب اصلی یک «موخره» دارد که به قلم تام مکدانا است با عنوان «هزار و یک شب من» که بنده صلاح ندیدم در ترجمه بیاورم، شاید هم در چاپ‌های بعدی اگر ناشر موافق باشد اضافه کنم‌‌‌. در این قسمت ایشان نحوه آشنایی خود و خانواده‌اش با رجا عالم و خواهرش شادیا که اهل هنر است و دیدار آنها کرده، آورده است. تام مکدانا با زیرکی و با اشاره به آسمان‌خراش‌های جده که جای خانه‌های قدیمی و باستانی روییده‌اند و لباس‌های مد روز دو خواهر زیر عباهای‌شان و میهمان کردن آن‌ها به یک کافه رستوران مدرن در گوشه جده که دور از چشم پلیس امنیت شهر است و غذای خارجی که سفارش می‌دهند، اشاره‌‌ای به ادبیات مدرن عربستان دارد که کشور و ادبیات و فرهنگش هم در حال پوسته انداختن هستند و خواننده نباید به اشتباه با شنیدن نام عربستان به شیر و شتر و شعر فکر کند‌‌‌. تام مکدانا در این قسمت بیان می‌کند که اگرچه رجا عالم روانی و سلاست جوزف کنراد و یا ساموئل بکت را نداشت، اما رمانش را به زبان انگلیسی نوشته بود‌‌‌. او اضافه می‌کند که این زن عرب با نوشتن به انگلیسی می‌خواست از دیواری که مقابلش بود عبور کند‌‌‌. مکدانا می‌گوید در اولین خوانش که در هواپیما اتفاق افتاد در نگاه اول گاهی نثرش به نثر پروست شبیه بود اما نگارش مدرسه‌‌ای بود‌‌‌. او اضافه می‌کند، اگرچه من چند کتاب نوشته‌ام و گاهی روزنامه‌نگاری کرده‌ام، اما کارم در سینما و فیلمبرداری باعث شده نگاهم تیزتر شود و آنچه را که باید دید، ببینم‌‌‌. من بدون بازنویسی نمی‌توانستم در خواندن متن پیش بروم و مدام یاداشت‌ها و اصلاخات و ابهاماتم را فکس می‌کردم و او توضیح می‌داد‌‌‌. او با آوردن یک بند به عنوان نمونه نوشته رجا عالم را با اصلاحات خودش مقایسه می‌کند و اشاره‌‌ای دارد به تفاوت سبک نوشتاری عرب زبان‌ها و انگلیسی زبان‌ها که در متن منعکس شده‌‌‌. او اشاره می‌کند که در کشورهایی که انگلیسی به عنوان زبان میانجی صحبت می‌شود، اگرچه سخنگویان با واژه‌های خنثی و نحوه ساده صحبت می‌کنند، اما این زبان روح و جان ندارد‌‌‌. این در نوشته انگلیسی رجا بود و در بازنویسی باید جان داده می‌شد‌‌‌.

از سایر ترجمه‌هایتان خبری برای مخاطبانتان دارید؟

امیدوارم این ترجمه فتح بابی شود برای دیگر مترجمان زبده کشور تا به ترجمه آثار دیگر نویسندگان کشورهای همسایه بپردازند‌‌‌. بنده یک مجموعه داستان از نویسندگان اردو زبان  از انگلیسی، یک مجموعه داستان از آثار رضایف، مدیر نویسندگان جمهوری آذربایجان و چند رمان از نویسندگان اروپایی و آمریکایی و چندین رمان از نویسندگانی از الجزایر و ازبکستان ترجمه کرده‌ام که متاسفانه به دلیل گرانی کاغذ و رکود بازار نشر، دو سال است که منتظر نشر هستند‌‌‌. فعلا هم به ترجمه رمانی به نام ما کامپیوترها غزلرمان که درباره هوش مصنوعی و سرایش شعر و شاعر محبوبمان حافظ است، انشاا... با رونق نشر به دست خوانندگان عزیز برسد‌‌‌.

کوتاه از نویسنده

رجا عالم متولد 1963، رمان نویس اهل مکه عربستان سعودی مدرک ادبیات انگلیسی دارد و سال‌ها به آموزش مربیان کودکستان‌ها در جده مشغول بوده است‌‌‌. ایشان اقامت فرانسه را دارد‌‌‌. ده‌ها اثر او شامل نمایش نامه، زندگی نامه، داستان کوتاه، مقالات، ژورنالیسم ادبی و نوشته‌هایی برای کودکان و همکاری با نقاشان و عکاسان را شامل می‌شود‌‌‌. رجا عالم جوایز متعددی را از دنیای عرب و اروپا دریافت کرده است‌‌‌. وی در سال 2008 جایزه بوکر دنیای عرب را دریافت کرد‌‌‌. تعدادی از آثار او به زبان عربی در کشورش ممنوع از  انتشار هستند‌‌‌. رجا عالم رمان فاطمه را به زبان انگلیسی نوشت و بعد یک ژورنالیست و سینماگر آمریکایی آن را ویراستاری کرد‌‌‌. رمان فاطمه برای اولین بار در سال 2002 در آمریکا منتشر شد‌‌‌. از دیگر آثار رجا عالم می‌توان به ثقوب فی الظهر، ستر، ارقص سن الشکوکه، طریق الحریر، خاتم، طوق الحمام.

 

 

 

 

 

 

 

منبع : آرمان ملی

جدید

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار