چیستی معنای زندگی
پرسش از معنای زندگی، از پرسشهای بنیادین، فراگیر، سرنوشت ساز و ازلی و ابدی آدمی است. زیرا، بدون اندیشه و دریافت پاسخ در باره معنای زندگی، در وادی پوچ و هیچ میافتیم و سر از نیهیلیسم و هیچ انگاری، در میآوریم.
انسان از بدو تولد، زندگی و زنده بودن را بر مردگی و هیچی و پوچی ترجیح میدهد و این ترجیح، هم ترجیح ذاتی است و هم عُقلائی و استدلالی است. ذاتی و فطری است، یعنی، از عمق هستی و وجود خود بهطور طبیعی جدا نیست. به عبارت دیگر، ذاتی است، یعنی اصل “بودن و هستی” با ذات و ماهیت یکی است. ذات همان زندگی است و زندگی همان ذات موجود زنده است. و اینکه عُقلائی و استدلالی است، یعنی عاقلان زنده بودن و زندگی کردن را بر مرده بودن و مردگی ترجیح میدهند و دلیل بر زنده بودن و زندگی اقوی و اغنی از بیدلیلی است. جان سخن این است که انسان سلامتی و زندگی را بر بیماری و فقدان زندگی، ترجیح ذاتی میدهد. بنابراین، انسان از همان نخستین لحظات فهم فرق حیات و زندگی در مقایسه با مرگ و نبودن، به دنبال معنای زندگی نیز بوده است. باری، ممکن است جستوجوی معنای زندگی به دلیل نیازمندی ذاتی انسان بوده باشد، و ممکن است این سؤال به دلیل استرس و بیتابی آدمی باشد و شاید، بهخاطر خردمندی و کنجکاوی و پرسشگری آدمی باشد. لذا، زندگی معنادار با زندگی بیمعنا، بهطور ماهوی و واقعی متفاوت است. معنی داری، در مقابل عبث مندی و پوچی است. جستوجوی معنای زندگی، در واقع، جستوجو و کاوش از زیر پوست زندگی ظاهری است. آدمی میاندیشد، در زیر پوست زندگی ظاهری و معمولی، گویی، خبری است! آن خبر و محتوا، خبر از معنای زندگی است. تا معنای زندگی را درک نکنیم، تحمل بار هستی و بار مسئولیت انسانی آسان نخواهد بود. فهم و آگاهی از معنای زندگی، تاب آوری و تحمل رنجها و آلام را نیز ممکن میسازد. شادی و نشاط زندگی، از درک و شناخت همین معنای زندگی نشأت میگیرد و آسودگی و سپس آرامش اصیل برای انسان به ارمغان میآورد. معنای زندگی به حقیقت زندگی نزدیک است و اگر ژرف نگر باشیم، تنها حقیقت است که انسان را نجات میدهد و رهایی میبخشد. بدین سان، معنای زندگی با تَقرُّب به اصالتها و حقایق پیوند دارد و ارزشمندی و اثرمندی حیات بشری را تأمین و تضمین میکند. مَثَل جستوجوی معنای زندگی توسط انسان، مَثَل یک کوهنورد است در جستوجوی راهی برای رسیدن به قله مورد نظر. این کوهنورد، هم به شناخت کلی و چشمانداز معقول ِ مقصد نیازمند است و هم به شناخت مسیر و موانع راه. هم به فهم و آگاهی از چگونگی طی طریق و مسیر و مقصد محتاج است و هم حواس جمعی به بادهای مخالف و خطرات احتمالی و غفلت از رهزنان. بنابراین، لازم عقلی و عملی «واقعی» است که هم از منظر کلی و دیدگاه کلان و اصیل و ریشهدار، معنای زندگی انسان را به کاوش و پژوهش بنشینیم، و هم از نظر تشخّصی و تَعیّنی پاسخ موقت و معقول پیدا کنیم. پاسخ و دیدگاه کلان و منظر کلی در رابطه با معنای زندگی، ما را از نیهیلیسم و مهمل انگاری و موهوم پرستی نجات میدهد و نور در افق و چشمانداز کلیت و تمامیت زندگی میافکند. و زندگی را از بیمعنایی و بیدلیلی و بیپایگی رهایی میبخشد. مثلْ، مسافری که بهطور کلی از مبدأ و مسیر و مقصد تصویر و ترسیمی در ذهن دارد، و میداند چرا و چگونه سیر و سفر میکند. اهداف کلی اجتماعی و جمعی چنین است. از سوی دیگر، فهم و آگاهی از اهداف معین و خصوصی سبب میشود تا فرد فرد آدمیان، در حیات بشری و شخصی خود، دارای معنای زندگی باشند و حیات را پوچ و بیهوده سپری نکنند. من، معنای زندگی واقعی انسان را در این دو رکن و ستون جستوجو میکنم. ۱- دیدگاه و رویکرد کلان و کلی به معنای زندگی. و ۲- منظر شخصی و فردی به معنای زندگی. وقتی بفهمیم کل هستی و حیات دارای حکمت و فلسفه است، شالوده اصلی زنده بودن و زندگی کردن ساخته میشود و شکل میگیرد. و زمانی که بفهمم من ِ انسان نیز دارای هدف و غایت برای زیستن دارم، گویی، معنا را به درون وجود و هستی خود فرا خوانده و کشاندهایم، و دلیل «زندگی بهتر از مردگی» را پیدا کردهام. نشاط و امید و حس موفقیت و خوشبختی در زندگی، از همین جستوجوگریهای اصیل و اثرمند پیدا میشود و تجلی میگردد. زندگی انسان مملوّ و سرشار از چالشها و فرصتها است. انسان خردمند و اندیشهورز، میداند چگونه با چالشها مواجهه کند، و چگونه چالشها را به فرصت تبدیل نماید و راه تعامل اجتماعی و ملی کدام است. رخنه در پوسته سخت چالشها با اندیشه و دانش و کنش اثربخش امکانپذیر است. این رخنه و ایجاد شکاف در پوستههای زندگی، آغاز شناخت و کشف معنای زندگی آدمی، است. زیر پوست زندگی خبری است و آن خبر موجب آرامش و آشتی اجزاء و عناصر وجودی و اثری ما است. آن خبر و آواز، از درک معنای زندگی سرچشمه میگیرد. زندگی در معنا جلوه گری میکند.
* محمدعلی نویدی
نویسنده و پژوهشگر
ارسال نظر