| کد مطلب: ۱۰۸۴۸۱۲
لینک کوتاه کپی شد

غلامحسین سالمی در گفت‌وگو با آرمان ملی (بخش پایانی):

مردم، خرید برنج و روغن را به خرید کتاب ترجیح می‌دهند

آرمان ملی- محمد صابری: در ادامه‌ گفت‌وگو با غلامحسین سالمی(خرمشهر 1323) شاعر و مترجم پیشکسوت که بخش نخست آن پیش‌تر در این صفحه به انتشار رسید، بحث به بررسی کم و کیف آثار نویسندگان و شاعران امروزی و سایه سنگین نام‌های بزرگ ادبیات ایران رسید.

مردم، خرید برنج و روغن را به خرید کتاب ترجیح می‌دهند

 او اعتقاد دارد «شعر کلاسیک ایران تاج سر ادبیات جهان است»؛ تا جایی که می‌گوید «بزرگترین شاعران دنیا باید آفتابه‌لگن بیاورند و پای فردوسی، سعدی، مولانا، حافظ، خیام و نظامی و... را بشویند.» از نظر او، در سال‌ها و دهه‌های اخیر نویسندگان به خلق آثاری قابل توجه و زیبا دست زده‌اند که هنوز زمان را برای انتشار آن‌ها مناسب ندیده‌اند. حال آنکه یک از موانع پیش رو، اولویت امرار معاش بر هزینه‌های فرهنگی و خرید کتاب است که در این‌باره وزارت ارشاد، مسئولیت دارد.

هارولد بلوم از نظریه‌پردازان بنام آمریکایی، یکی از مصائب شاعران امروز را سایه سنگین ادبیات کلاسیک می‌داند. این نقد و نظر با توجه به صبغه و پیشینه‌ پرافتخار ادبیات کلاسیک ما بسیار سنگین‌تر و تنومندترست. با این مقدمه تحلیل شما از این انقیاد مدام و راهکارهای پیشنهادی‌تان برای گریز از این سایه سترگ چیست؟

من با این عقیده‌ هارولد بولوم موافق نیستم. ببینید؛ دنیا ما را به نام کشور شعر می‌شناسد. شعر کلاسیک ایران تاج سر ادبیات ایران و جهان است. به‌گمان من بزرگترین شاعران دنیا باید آفتابه‌لگن بیاورند و پای فردوسی، سعدی، مولانا، حافظ، خیام و نظامی و... را بشویند. تازه حضرات توانسته‌اند شعر مولانا را درک کنند و می‌فهمند که ما چه گنجینه و گنجینه‌هایی داریم. من بر این باورم که تمام شاعران امروزیِ ما باید هر روز دیوان این شاعران را بخوانند و از آن‌ها بیاموزند. کدام شاعر یا مترجم خارجی می‌تواند این بیت حافظ را ترجمه کند؟: «چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم/ که دل به دست کمان ابرویی‌ست کافر کیش» و صدها و صدها بیت دیگر. نه فقط حافظ؛ به شعر سعدی توجه کنید: «از در درآمدی و من از خود به‌در شدم/ گویی از این جهان به جهان دگر شدم» به بازی سعدی با واژه‌ «در» توجه کنید و حالا به بیت آخر غزل نگاه کنید: «گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد؟ (و پاسخ او را ببینید:) اکسیر عشق بر مسِ من خورد و زر شدم». یا «هزار مرتبه سعدی تو را نصیحت کرد/ که حرف مجلس ما را به مجلسی نبری» حالا بفرمایید مرد ترجمه این بیت‌ها کیست؟ سعدی مرد حکمت و پند و اندرز است و هیچ شاعری به‌اندازه‌ او به این نکته توجه نشان نداده است. ادبیات کلاسیک ما الماس درخشانی‌ست که در آسمان ادب جهان می‌درخشد و هیچ شاعر خارجی نمی‌تواند در برابر شعر شاعران ایران عرض اندام کند. به این بیت‌ها از فردوسی توجه فرمایید: «به تیغ و به تیر و به گرز و کمند/ به روز نبرد آن یل ارجمند/ برید و درید و شکست و ببست/ یلان را سر و سینه و پا و دست» توجه کنید: با تیغ سر را برید، با تیر سینه را درید، با گرز پا را شکسته و با کمند دست را بست. کدام شاعر خارجی را سراغ دارید که بتواند چنین شعری بگوید؟ بازهم بگویم یا کفایت می‌کند؟

در داستان‌نویسی شرایط را چطور می‌بینید؟ صد سال داستان‌نویسی ما زیر سایه چند نام بزرگ همچنان باقی مانده است: هدایت، دولت آبادی، جمالزاده، چوبک و... این مساله، به گمان شما نشانه درجازدگی نیست؟

آنچه شما می‌فرمایید درست است اما این دلیل درجازدن نیست. در انگلستان همه مردم هنوز شکسپیر می‌خوانند و در روسیه داستایوفکسی و چخوف و تولستوی همچنان مورد توجه جماعت کتابخوان هستند. هنوز کامو و پروست در دایره توجه مردم‌اند. جالب آنکه در همین ایران خودمان ما همواره می‌بینیم که کتاب‌های نویسندگان خارجی با ترجمه‌ تازه چاپ و منتشر شده و همچنان مورد اقبال‌اند و مردم حسابی از آن‌ها استقبال می‌کنند. تردید نداشته باشید که تمام نویسندگان امروزی، آثار نویسنده‌های پیشین خود را خوانده‌اند. با غرور و افتخار می‌گویم که صادق هدایت، آقابزرگ علوی، جمالزاده، دکتر ساعدی، دکتر براهنی، هوشنگ گلشیری، جمال میرصادقی، بهرام صادقی، سنگ‌های محکم زیربنای رفیع و مستحکم داستان‌نویسی امروز ایران هستند. الان در ایران ما داستان‌های بسیاری نوشته شده که نویسنده، زمان را برای چاپ اثرش مناسب نمی‌بیند و

در وقت مناسب این آثار رو می‌شود و خواهید دید که چه شاهکارهایی هستند. خیلی‌ها را می‌توانم نام ببرم که کارهاشان شاهکار است؛ مثل چهل‌تن، احمد فقیهی، سیامک گلشیری، حسین سناپور، محمدحسن شهسواری، مصطفی مستور، شهرنوش پارسی‌پور، فریبا وفی، زویا پیرزاد، میترا الیاتی، فرشته احمدی و ده‌ها نویسنده‌ی دیگر. در خاتمه ذکر یک نکته را لازم می‌دانم که خیلی‌ها به آن بی‌توجه بوده‌اند؛ این‌که مانایاد دکتر ساعدی نازنین خیلی پیش‌تر از مارکز با کتاب «ترس و لرز» سبک رئالیسم جادویی را به همه نشان داد. متاسفانه کسی به اصطلاح؛ دوزاریش نیفتاد و این سبک و سیاق به نام مارکز ثبت شد.

انقلاب و جنگ دو رویداد تاثیرگذار بر ادبیات هر ملت و قبیله‌ای است. تحلیل شما از این تاثیرپذیری در ایران امروز ما چیست؟

این دو عاملی که جنابعالی می‌فرمایید، در ادبیات تمامی کشورهای جهان تاثیرگذار بوده‌اند و با دستمایه بودن این دوعامل، داستان‌ها و رمان‌های بسیار زیبا، چشمگیر و ارزنده‌ای در دنیا آفریده شده است. برای مثال می‌توان از «جنگ و صلح» تولستوی، «تاراس بولبا» اثر گوگول، «رازهای سرزمین من» اثر دکتر براهنی، «سال‌های لائورا دیاس» اثر فئونتس، «انیس روح من» از ایزابل آلنده، «سرزمین سوخته» از احمد محمود، «برباد رفته» مارگریت میچل، «چارگانه‌ دریای حاصلخیزی» اثر می‌شیما و بسیاری رمان‌های دیگر نام برد. عامل جنگ و انقلاب همواره نقش عمده‌ای در رمان‌ها بازی کرده‌اند. به ادبیات هر کشوری که نگاه کنید، بی‌تردید چندین اثر خواهید دید که این دو عامل در آن‌ها نقش عمده را برعهده داشته‌اند و چه زیبا هم نقش خود را انجام داده‌اند. البته ناگفته نماند که هنوز زمان زیادی از انقلاب و جنگ در کشور ما نگذشته و در آینده خواهیم دید که داستان‌هایی بسیار زیبا که بیشترشان ریشه در واقعیت دارند، از توی کشوی میزها سر برمی‌آورند. هرچند کاغذهاشان رنگ باخته شده، ولی متن‌ها دست نخورده مانده، و آن‌وقت می‌بینیم که نویسندگان ما چقدر زیبا نوشته‌اند و چه ذوق و قوی‌دستی‌ای در این کار نشان داده‌اند.

در کارنامه ادبی شما شاعری، نویسندگی، مترجمی و ویراستاری ثبت و ضبط شده است. چه توصیه‌هایی برای نوقلمان و نوآموزان هر کدام از این هنرها دارید؟

البته هرچه ما بگوییم به گوش کسی نمی‌رود و آن‌ها کار خودشان را می‌کنند. ولی من به‌عنوان نصیحت نه؛ بلکه به‌عنوان وصیت به عزیزان جوان نوقلم و نوآموز می‌گویم که کتاب بخوانند؛ به‌ویژه به آثار کلاسیک ایران و جهان توجه بیشتری نشان دهند، سبک‌ها را بشناسند و تجربه کنند، دستور زبان فارسی را خوب یاد بگیرند. یادشان باشد که ما در زبان فارسی واژه‌های محرومین، مصدومین، مزاحمین، مسافرین، عارفین، کاشفین و مترجمین نداریم و باید بنویسیم: محرومان، مصدومان، مزاحمان، مسافران، عارفان، کاشفان و مترجمان. اصولا ما برای جمع‌بستن از «ها» و «ان» استفاده می‌کنیم. تشدید و تنوین نداریم. واژه‌ی «درد و دل» نداریم؛ بلکه «دردِ دل» درست است. قوس و قَزَح غلط است و قوس و قُزَح درست است. باید بدانیم که واژه‌ آرایشگاه ویژه‌ خانم‌هاست و برای آقایان باید از پیرایشگاه استفاده کنیم. به دوستان جوان شاعر هم پیشنهاد می‌کنم اگر می‌خواهند کتاب شعرشان را چاپ کنند، حتما کتاب را بدهند به کسی که از مجموع آن شعرها، چندتایی را انتخاب کند؛ چون خود شاعر تمام شعرهایش را دوست دارد و می‌خواهد همه را چاپ کند، غافل از این‌که خیلی از آن‌ها «شعر» نیست. دوستان جوان فقط باید با خواندن و فراگیری به بالابردن سطح دانش خود کمک کنند. من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم؛ تو خواه از سخنم پندگیر، خواه ملال.

صنعت نشر این روزها دردهای مشخص و ظاهرا لاعلاجی دارد؛ دردهایی همچون نبود و گرانی کاغذ، ریزش معنادار مخاطب و..‌. اگر با من در این‌باره هم عقیده‌اید، بفرمایید آیا می‌توان به راه‌حل کوتاه مدتی برای رفع این معضل بزرگ فرهنگی اندیشید و یا باید به گذر زمان تن داد و به انتظار نشست.

بدیهی است که عملکرد صنعت نشر کاملا به وضع کاغذ بستگی دارد. توجه‌تان را به این نکته جلب می‌کنم (و یقین دارم که می‌دانید) پیش‌تر در ایران، کتاب با تیراژ بین 3000 و 5000 جلد و بالاتر چاپ می‌شد و حالا بین 50 تا 200 نسخه چاپ می‌شود که آن هم فروش نمی‌رود؛ چون قیمت کتاب (به دلیل گرانی کاغذ و هزینه‌ چاپ) بالاست و کتابخوان‌ها معمولا از پس خرید کتاب با چنین قیمت‌هایی که می‌بینیم، برنمی‌آیند. توجه بفرمایید؛ با گرانی ارزاق، خواننده ترجیح می‌دهد هزینه‌ خرید کتاب را صرف خرید برنج و روغن و دیگر نیازهای خانواده کند. در نتیجه دو سالی طول می‌کشد تا همان پنجاه یا صد نسخه کتاب هم به‌فروش برود. بهترین راه‌حل، ارزانیِ کاغذ است که آن هم به همت وزارت ارشاد انجام شدنی‌ست. وزارت ارشاد باید برای کاغذ هزینه بپردازد یا خودش اقدام به واردات کاغذ کند. وزارت ارشاد متولی فرهنگ و ادب این کشور است و گره‌ این کار فقط با دست و همت وزارت ارشات بازشدنی است. دیگر این‌که می‌دانیم بیش از 7000 کتابخانه رسمی و دولتی زیر نظر وزارت ارشاد اداره می‌شود. این رقم، غیر از کتابخانه‌های فرهنگسراها،‌ دانشگاه‌ها و موسسات فرهنگی است. وزارت ارشاد باید برای هرکتابخانه‌ای که زیر نظرش اداره می‌شود، دست‌کم ده جلد کتاب از ناشر بخرد که جمع آن می‌شود 70 هزار جلد؛ یعنی تیراژی عالی و رشک‌برانگیز؛ البته خود ناشر هم یکی-دو هزار جلد چاپ می‌کند. از سوی دیگر، دولت می‌بایست کارخانه‌ها و موسسه‌های بزرک را ملزم کند که با ناشران قرارداد ببندند و سالی یکی دو کتاب چاپ کنند و به مناسبت‌های گوناگون به کارگران و فرزندان آن‌ها هدیه بدهد. با این کار می‌توان بخش اعظم دشواری‌های صنعت نشر را از میان برداشت. ضرر ندارد آقا؛ آزمایش کنید!

 

 

منبع : آرمان ملی
نویسنده : محمد صابری

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار