| کد مطلب: ۱۱۶۸۸۰۰
لینک کوتاه کپی شد

در گفت‌وگو با منا اختیاری مطرح شد

«تِراویس»؛ رئیس پلیس به‌دنبال جبران اشتباهات گذشته‌اش

آرمان ملی- بیتا ناصر: منا اختیاری، مترجم آثار داستانی که پیش‌تر «هوای او» و «جاذبه‌ی میان ما» را از بریتنی سی‌چری، و «قسم به این زندگی» از رنه کارلینو را ترجمه کرده بود، بار دیگر به سراغ میا شریدن و رمان «تراویس» او رفت.

«تِراویس»؛ رئیس پلیس به‌دنبال جبران اشتباهات گذشته‌اش

اختیاری که پیش از این رمان «صدای آرچر» را از همین نویسنده ترجمه کرده بود، درباره او معتقد است: «یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های داستان‌نویسی میا شریدن، پرداختن به شخصیت‌های زخم‌خورده و آسیب‌دیده ا‌ست... این رنج بهانه‌ای برای ضعف یا وابستگی نیست؛ بلکه سرآغاز مسیر رشد و دگرگونی‌ست.» آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل گپ و گفت کوتاهی با منا اختیاری درباره ترجمه «تِراویس» است.

معرفی کتاب:

کتاب «تراویس» اثر میا شریدن، روایتی لطیف و عمیق از احیای امید و جبران گذشته است؛ ادامه‌ای مستقل بر رمان محبوب «صدای آرچر» که این‌بار تمرکز را بر زندگی تراویس هیل، رئیس پلیس شهر کوچک پلیون در ایالت مین می‌گذارد. تراویس مردی‌ست که در گذشته اشتباهاتی مرتکب شده و اکنون با سنگینی قضاوت دیگران و بار پشیمانی، در تلاش است تا خود را از نو بسازد و اعتماد از دست‌رفته را بازگرداند.

با ورود هیون تورس، زنی با زخم‌هایی پنهان از گذشته‌ای تلخ، سکون زندگی تراویس به چالش کشیده می‌شود. هیون که تنها برای یک تابستان پا به این شهر گذاشته، ابتدا با نیتی دیگر به پلیون آمده، اما آشنایی‌اش با تراویس، به آرامی به رابطه‌ای عمیق و شفابخش بدل می‌شود؛ رابطه‌ای که در دلش مفاهیمی چون اعتماد، پذیرش و رستگاری جریان دارد.

میا شریدن با زبانی ساده و احساسی، قصه‌ای روایت می‌کند که در آن نه‌تنها دو انسان، بلکه دو روح خسته، مسیر بهبود را در کنار یکدیگر می‌یابند. «تراویس» داستان بخشش است-هم بخشش دیگری و هم خود-و نمایشی از این‌که چگونه حتی در تاریک‌ترین لحظات، عشق می‌تواند راهی به سوی نور باشد.

رمان «تِراویس» نوشته‌ی میا شریدن، نویسنده پر مخاطب آمریکایی اخیرا با ترجمه شما و از سوی نشر آموت روانه بازار کتاب شده است. لطفا در ابتدا کمی درباره فضای کلی و داستان اصلی این کتاب توضیح دهید.

تراویس اثری عاشقانه و روان شناختی است که شخصیت‌محور روایت می‌شود. این رمان ادامه مستقلی از کتاب پرفروش صدای آرچر  (Archer’s Voice) است و داستان در همان شهر ساحلی پلیون اتفاق می‌افتد که شهر کوچکی کنار دریاچه است. اگر صدای آرچر را خوانده باشید، شناخت بهتری از شهر و اهالی و حادثه‌ای که از سر گذرانده‌اند، دارید و قاعدتا بهتر با داستان ارتباط برقرار می‌کنید. از طرف دیگر تفاوت فاحش بین تراویسی که در صدای آرچر می‌بینیم و تراویسی که در این کتاب مقابلمان می‌نشیند، برای خود من بسیار جذاب بود، اما لزومی وجود ندارد که حتما آن کتاب را خوانده باشید. تراویس خط داستانی منحصر به خود را دارد. مضمون اصلی کتاب هم درباره بخشش، رشد، پذیرش خویشتن و بازسازی اعتماد در روابط انسانی است.

درباره شخصیت‌های اصلی داستان (تراویس هیل، هیون و ...) و ویژگی‌های شخصیت‌پردازی آن‌ها بگوئید.

تراویس هِیل، رئیس پلیس پلیون، مردی‌ست که در گذشته‌ اشتباهات بزرگی مرتکب شده و اینطور به نظر می‌رسد که از آن‌ها درس گرفته است تا اینکه با هیون تورس و برادرش آشنا می‌شود که پلیون را برای تابستان انتخاب کرده‌اند. ارتباط بین تراویس و هیون در ابتدا براساس همکاری متقابل شکل می‌گیرد، اما چالش‌هایی که سر راهشان قرار می‌گیرد هردو شخصیت را مجبور به مواجهه با ترس‌ها و خاطرات و گناهان گذشته می‌کند. ما در شخصیت‌های کلیدی داستان شاهد ترومای حاصل از رنج‌های کودکی و تاثیر انتخاب‌های متفاوت در سرنوشت افراد هستیم. تراویس و هیون هردو کودکی پر دردی را تجربه کرده‌اند، اما یکی زخم‌زدن را انتخاب می‌کند و دیگری مرهم شدن و زندگی بخشیدن را. تراویس که ظاهر مقتدر و بسیار کاریزماتیکی دارد، در درون متزلزل و پر از احساس گناه است. او از یک سو مردی متعهد و مسئول نشان داده می‌شود که در تلاش برای جبران گذشته و کمک به دیگران است و از سوی دیگر با خود درگیر است، چون علاوه بر بار سنگین گناهان گذاشته، نتوانسته عقده‌های کودکی را رها کند و زخم نخواستی بودن و خواسته نشدن هنوز با اوست. از آن‌طرف هیون تورس دختری است که کودکی پردردی داشته و حالا آن درد و ناکامی را به تلاش خستگی ناپذیری برای حفظ جان گیاهان تبدیل کرده است. هیون شکستگی‌ها و آسیب‌دیدگی‌هایش را در ظاهر با روکشی قدرتمند پوشانده، اما در واقعیت از گذشته فراری است و نتوانسته با زخم‌هایی که پشت سر جا گذاشته مواجه شود. شریدن این تضاد بین قدرت و شکنندگی را به گونه‌ای ظریف و باورپذیر به نمایش گذاشته و ماحصلش شخصیت منحصربه‌فردی است که در پی رهایی از گذشته و خودشناسی است.

در این اثر روابط بین شخصیت‌ها چگونه شکل گرفته و تکامل می‌یابد؟

روند شکل‌گیری روابط در این داستان تدریجی و واقع‌گرایانه‌ست که در باورپذیر بودن آن تاثیر به سزایی دارد. روابط بین شخصیت‌ها نه صرفا براساس جاذبه‌های جسمی و حسی که بر پایه درک متقابل، زخم‌های مشترک، آسیب‌پذیری و تلاش برای ترمیم خویشتن شکل می‌گیرند. همین هم داستان را برای من خیلی جذاب‌تر می‌کرد.

شما پیشتر ترجمه‌ی رمان «صدای آرچر» را از همین نویسنده برعهده داشتید. درباره‌ ارتباط این دو اثر بیشتر توضیح دهید.

همانطور که توضیح دادم، تراویس در ادامه رمان صدای آرچر و در همان بستر جغرافیایی اتفاق می‌افتد. وجه اشتراک این دو کتاب آرچر و هراویس هستند. ما در صدای آرچر دیدیم که آرچر شخصیتی منزوی، آسیب‌دیده و درون‌گراست و داستانش درباره بازگشت به زندگی و پیدا کردن عشق و معناست، در حالی که در تراویس، میا شریدن تصمیم می‌گیرد اینبار نقطه مقابل آرچر را روایت کند، مردی که در گذشته به آرچر ظلم کرده و اکنون در تلاش برای جبران اشتباهات گذشته است. یکی از جاذبه‌های داستان هم همین دیدن تلاش تراویس و دو به شکی دوام آوردن یا لغزشش بود. تغییر مسیر و جبران یک عمر غلط‌رفتن حتی به زبان هم ساده نیست، چه برسد در واقعیت و پای عمل که به میان می‌آید. هر دو اثر علی‌رغم تفاوت آشکار در لحن و شخصیت‌هایشان و مسیر متفاوتی که طی می‌کنند، درون‌مایه مشترکی دارند که تلاش برای رهایی از زخم‌های گذشته، پذیرش خویشتن و قدرت نجات بخش عشق است.

همواره حفظ لحن و سبک نویسنده در نسخه‌ی ترجمه‌ای، به عنوان یکی از موارد اساسی در ترجمه مطرح است. شما از چه ابزارهایی برای رسیدن به این مهم بهره برده‌اید؟

من در ترجمه‌های خودم همیشه دو نکته را در نظر می‌گیرم. اولین چیزی که برایم اهمیت دارد امانت‌داری متن اصلی و حفظ لحن و گویش نویسنده است، اما در گام بعدی این اثر اصیل باید به گونه‌ای به فارسی برگردد و روایت شود که تا حد ممکن آهنگش تفاوتی با نوشته‌های فارسی نداشته باشد. همیشه هم تلاشم بر این بوده که این دو مورد را در تمام کتاب‌هایم رعایت کنم.

آیا در طول ترجمه مجبور به تغییر یا تعدیل بخش‌هایی از متن شده‌اید؟ اگر بله، چرا و چگونه؟

متاسفانه، با ممیزی، سانسور و سخت‌گیری که روی کتاب‌ها و به خصوص کتاب‌های ترجمه اعمال می‌شود، تعدیل و حذف اجتناب‌ناپذیر است و تراویس هم از این قاعده مستثنا نیست.

تا چه میزان با داستان و شخصیت‌های آن ارتباط برقرار کرده‌اید؟ آیا این مساله بر ترجمه تاثیر دارد؟

واقعیت این است که من نمی‌توانم بگویم ارتباط برقرار کردن با کتاب تا چه حد بر ترجمه‌ام تاثیرگذار است، چون هرگز کتابی را ترجمه نکرده‌ام که مرا تمام و کمال اسیر خود نکرده باشد. در کتاب صدای آرچر این اتفاق با آرچر افتاد. من عاشق کاراکتری شدم که مثل قهرمان مرد بیشتر رمان‌ها، یک شاهزاده سوار بر اسب بی‌نقص و همه‌چیز تمام نبود. آرچر کسی بود که همه ما بی‌تفاوت از کنارش می‌گذشتیم، همانطور که تمام اهالی شهر سال‌ها بی‌تفاوت از کنارش گذشته بودند و من می‌خواستم این تفاوت دیده شود. در مورد تراویس، وضعیت دقیقا برعکس بود. تراویس شخصیت منفی کتاب صدای آرچر بود و زمانی که کتابش منتشر شد، من خیلی بعید می‌دانستم که میا شریدن موفق شود نظر مرا نسبت به این شخصیت منفور برگرداند. بیشتر به معجزه شبیه بود، چون من کاملا در تیم آرچر بودم، اما این اتفاق افتاد و حالا برایم مهم بود که تراویس را هم روایت کنم، چون تراویس از دو  جهت دیدنی بود. از یک سو می‌خواستم دیگران هم مثل خود من بفهمند که شیطان زندگی یک نفر، فرشته زندگی دیگری است و تمام یک انسان آن چیزی نیست که ما از دریچه محدود خود می‌بینیم و قضاوت می‌کنیم. از سوی دیگر، تراویس کاریزماتیک و محبوب بود، همه عمرش همینطور بوده و علی‌رغم محبوبیتش به غایت تنها بود. من انتظار تنهایی آرچر را داشتم، اما تراویس را نه. شاید خوشمان نیاید بپذیریم، اما واقعیت همیشه آن چیزی نیست که ما تصور می‌کنیم. دوست داشتنِ تراویس برای من محالی بود که به زیبایی اتفاق افتاد.

فرآیند ترجمه این کتاب چقدر طول کشید؟

حدود سه ماه.

یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های داستان‌نویسی میا شریدن، پرداختن به شخصیت‌های زخم‌خورده و آسیب‌دیده ا‌ست و این کار را به زیبایی انجام می‌دهد. در روایت‌های او این رنج بهانه‌ای برای ضعف یا وابستگی نیست؛ بلکه سرآغاز مسیر رشد و دگرگونی‌ست

میا شریدن را چطور نویسنده‌ای می‌دانید؟ درباره ویژگی‌های داستان‌نویسی او بگویید.

یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های داستان‌نویسی میا شریدن، پرداختن به شخصیت‌های زخم‌خورده و آسیب‌دیده ا‌ست و این کار را به زیبایی انجام می‌دهد. در روایت‌های او این رنج بهانه‌ای برای ضعف یا وابستگی نیست؛ بلکه سرآغاز مسیر رشد و دگرگونی‌ست. شخصیت‌های او غالبا از دل رنج، به آگاهی و عشق می‌رسند. او ماهرانه به لایه‌های درونی شخصیت‌ها می‌پردازد و آدم‌هایی را روایت می‌کند که مثل هرکدام از ما چندین بعد گوناگون دارند. نثر میا شریدن ساده و خواندنی‌ست، اما در لحظات اوج، به‌طرز شاعرانه‌ای تأثیرگذار می‌شود. او بدون آن‌که در دام اغراق یا شعارزدگی بیفتد با جملاتی کوتاه و دقیق، احساسات شخصیت‌ها را منتقل می‌کند. میا شریدن در این اثر، با زبانی روان، فضای یک شهر کوچک را به شکلی ملموس و زنده توصیف می‌کند و در عین حال، با دقتی عجیب به بررسی پیچیدگی‌های روان‌شناختی شخصیت‌ها و دوراهی‌ها و بلاتکلیفی‌هایشان می‌پردازد. «تراویس» از آن دسته رمان‌هایی‌ست که نه‌تنها مخاطب را درگیر یک داستان عاشقانه جذاب می‌کند، که او را به درون‌بینی وا می‌دارد و به فکر فرو می‌برد.

بازخورد مخاطبان را در مورد ترجمه‌ی این اثر چگونه دیده‌اید؟

خدا را شکر تا اینجا استقبال بسیار خوب بوده و با وجود اینکه کتاب در شلوغی‌های نزدیک عید چاپ شد، به همین سرعت به چاپ دوم رسیده است. نظرات بسیار مثبتی هم دریافت کرده‌ام. برایتان گفتم که چرا برایم مهم بود تراویس شنیده شود. حالا هر یک نفری که کتاب را می‌خواند و برایم می‌نویسد که تراویس واقعی را با تمام ویژگی‌ها و تنهایی و زخم‌هایش دیده (همان چیزهایی که مرا اسیر کرد) قلبم نور می‌گیرد.

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار