مذاکرات و خط قرمز ایران
ظاهرا دور چهارم گفتوگوهای ایران و آمریکا به زودی از سر گرفته میشود و طرفین منتظر تعیین زمان نهایی هستند.
این درحالی است که ترامپ در تازهترین مصاحبه خود خواستار برچیدن کامل برنامه هستهای ایران شده و گفته بعد از آن پذیرای شنیدن دلایل ایران برای داشتن این انرژی است! درحقیقت روی هیچکدام از موضعگیریهای ترامپ نمیتوان حساب کرد از این رو باید به عمل امثال آقای ترامپ توجه کرد و نه حرفهایش. بهخصوص ترامپ که حتی درباره متحدین خودش هم دست بالا را میگیرد تا بتواند امتیازات بیشتری در مذاکرات به دست بیاورد. بنابراین نمیتوان از صحبتهای ترامپ این معنا را برداشت کرد که عملا بنبست ایجاد شده چون اگر واقعا بخواهد این سیاست را در پیش بگیرد که کلا ایران نتواند غنیسازی را ادامه دهد، همین سیاست را بوش پسر در پیش گرفته بود و به نتیجهای نرسید و آخر اوباما با تجدید نظر در سال 1390 بعد از نامهای که به رهبری نوشت، موافقت کرد که ایران میتواند غنیسازی را ادامه دهد و مذاکرات برجام شکل گرفت. بنابراین ترامپ میداند این موضع عملا به معنای بنبست و خط قرمز ایران است. اما از طرفی در صحبتهایش اشاره میکند که با فعالیتهای صلحآمیز ایران مخالفتی نداریم ولی چون بالقوه میتواند به نظامی تبدیل شود، نگران هستیم! از طرفی آقای عراقچی هم اعلام کردند که ما میتوانیم شرایطی فراهم کنیم که بتوانیم غنیسازی را ادامه دهیم ولی نگرانی که به سمت تولید هستهای برود، وجود نداشته باشد و چون ترامپ هم خواستار شنیدن حرفهاست قاعدتا شنیدن حرفها طی مذاکرات میسر است از این رو هیچ راه حلی جز مذاکره وجود ندارد و دو طرف باید باهم گفتوگو کنند تا به یک راهکار مشخصی دست یابند. در گفتوگوها هم همیشه اینطور نیست که هرچه یک طرف گفت باید همان شود. معمولا دو طرف به سمت هم حرکت میکنند تا به یک نقطه مشترک با احترام به خطوط قرمز همدیگر برسند. یعنی آمریکا نمیخواهد ایران بمب هستهای داشته باشد و خط قرمزش این است و خط قرمز ایران هم غنیسازی است در عین حال موافق است که بمب هستهای نداشته باشد. پس میتوانند به یک نقطه مشترک و راهکاری برسند و باید گفتوگوها انجام شود. اما نتانیاهو از ابتدا دنبال این بوده که هیچ توافقی بین ایران و آمریکا شکل نگیرد و مخالف هرگونه توافق به هر شکل است. او میخواهد کلا صنعت هستهای ایران نابود شود، ضمن اینکه دنبال یک جنگ است چون بقای دولتش را در جنگ میبیند. واقعیت این است که نتانیاهو را چیزی جز شروع یک جنگ با ایران نمیتواند راضی کند و حمله یمن بهانهای درست کرده که براساس آن طرف آمریکایی را متقاعد کند تا یک اقدام مشترک علیه ایران انجام دهند. هرچند بعید به نظر میرسد طرف آمریکایی موافقت کند. ولی به هر حال شروع یک ماجراجویی جدید، کمک به نتانیاهو برای بقای حکومتش است. او دنبال این است که از راه جنگ، بحران را همچنان داخل اسرائیل نگه دارد تا پرونده محاکماتیاش به جریان نیفتد و همچنان بتواند سیاستهای خود را ادامه دهد. اما همچنان معتقدم راه حلی جز مذاکره وجود ندارد و مجموعه موضعگیریهای سه جلسه گذشته و انعکاس مطبوعاتی، نشان میدهد که طرفین واقعا اراده جدی دارند تا از طریق دیپلماسی موضوع را حل کنند نه از طریق جنگ و درگیری. ولی باید ببینیم اسرائیل با نقشههای شومش اجازه چنین چیزی را میدهد یا نه؟
* حسن بهشتیپور
تحلیلگر مسائل بینالملل
ارسال نظر