ردصلاحیت یا بیاعتمادی مردم؟
برخی در انتخابات 29 اریبهشت 1396 تردید داشتند که آیا در انتخابات شرکت کنند یا نه؟ آیا انتخابات میتواند راهحل و راهبرون رفتی در جهت توسعه سیاسی و پیشرفت کشور باشد؟ چنین تردیدهایی مدتها بود که برای اقشار و لایههای تحصیلکرده به وجود آمده بود و اینگونه نبود که خواسته باشند به پای صندوقهای رای بشتابند.
بلکه برعکس برخی از اقشار و لایههای تحصیلکرده خیلی اطمینان نداشتند که شرکت در انتخابات خیلی تغییری در وضعیت کشور به وجود آورد. آنان معتقد بودند چه در انتخابات شرکت کنیم و چه نکنیم و صرف نظر از اینکه چه کسی رئیسجمهور شود یا اینکه کدامین نمایندگان بهارستان شوند، در اصل چیزی عوض نخواهدشد و مجموعه سیاستهای خرد و کلان همچنان ادامه خواهد یافت. اما افراد و اشخاص دیگری بودندکه اینگونه نمیاندیشیدند و صندوق رای را تنها گزینه تغییر و تحول میدانستند. به هرحال و با توجه به اینکه من یکی از افراد گروه دوم بودم، در آن انتخابات به مدت 3 الی 4 ماه کار و زندگی و تدریسم در دانشگاه را رها کردم و از این دانشگاه به آن دانشگاه از این شهر به آن شهر و از این استان به آن استان سفر میکردم و یک پیام بیشتر نداشتم. به رغم همه تردیدها جز صندوق رای گزینه دیگری نداریم چه من و چه تلاشهای افراد دیگر باعث شد که یک نقطه عطفی در انتخابات به وجود آید و بیش از 60 درصد واجدین شرایط در انتخابات 96 شرکت کردند و آقای روحانی به تنهایی 24 میلیون رای آورد که امری بیسابقه بود اما متاسفانه در فاصله 1396 تا 1400آقای روحانی و برخی در حاکمیت دست در دست یکدیگر، تمامی آن امیدها و آرزوها را بر باد دادند. من شخصا برایم تمام آن چهارسال دور دوم آقای روحانی علامت سوال بود که چگونه آقای روحانی به این آسانی پشت به اعتماد 24 میلیون که به وی رای داده بودند بنماید و به گونهای رفتار کند که گویا آن 24 میلیون هیچ مطالبه و خواستهای و هیچ توقعی در رای دادن به ایشان نداشتند. بارها در آن چهارسال تکرار کردم شرمنده کسانی هستم که نمیخواستند در انتخابات به روحانی رای بدهند اما به واسطه من و دیگران بر تردیدهایشان فائق آمدند و در آخرین ساعات به پای صندوق رای رفتند و یک بار دیگر نشان دادند که امیدشان به صندوق رای را از دست ندادهاند. روحانی در دور دوم نشان داد که حق با کسانی بود که نمیخواستند در انتخابات شرکت کنند چون کمو بیش همان سیاستها همچنان بعد از 29 اردیبهشت 96 تداوم یافت. بحث آن نیست که حدود اختیارات و توانایی روحانی چقدر بود ایشان چه چیزی را میخواستند انجام دهند یا ندهند واقع مطلب آن بود که آقای روحانی حتی یک بار هم نشان ندادند از اینکه نمیتوانند و یا نتوانستند به خواسته آن 24 میلیون پاسخ بدهند و مطالبات آن 24 میلیون را دستکم در سخنرانیهایشان و نطقهایشان میتوانستند پاسخگو باشند. میتوانستند نشان دهند که من میخواستم تلاش کنم که به خواستههای آن 24 میلیون پاسخ دهم اما تواناییم بیش از این نیست. ایشان حتی برای آنکه نشان دهند به خواستههای آن 24 میلیون احترام قائلند حتی زحمت به خودشان ندادند و به گونهای رفتار کردند که اصلا آن 24 میلیونی که به ایشان رای دادند وجود خارجی نداشتند. حاجت به گفتن نیست که در انتخابات اسفند امسال بعد از گذشت 6 سال از تجربه تلخ 29 اردیبهشت 96 حتی ده درصد از آن 24 میلیون هم حاضر نیستند به روحانی رای دهند. بنابراین حتی اگر تصمیم بگیرند که روحانی را رد صلاحیت ننموده و اجازه دهند که او در انتخابات شرکت کند عملا روحانی شانسی ندارد چرا که بدنه اصولگرایان به روحانی رای نخواهند داد و نامزد آنها آقای رئیسی است. همچنان که در انتخابات 1396 هم نامزد آنها و انتخاب آنها رئیسی بود. میماند بدنه اجتماعی که به روحانی رای دادند یعنی آن 24 میلیون، عملکرد آقای روحانی در دور دوم ریاست جمهوریشان همان طور که اشاره داشتم همه امیدهای آن 24 میلیون را بر باد داد.
*صادق زیباکلام
فعال سیاسی
ارسال نظر