| کد مطلب: ۱۱۰۳۹۰۶
لینک کوتاه کپی شد

نگاهی به رمان «چهره­ پنهان عشق» از سیامک گلشیری

شباهت­های نامریی انسان­ها

رمان «چهره­ پنهان عشق» (1401) نوشته­ سیامک گلشیری (زاده­ 1347)، نویسنده­ ایرانی است. این اثر ادبی پاییز 1402 توسط نشر چشمه به مخاطب فارسی­زبان ارائه شد.

شباهت­های نامریی انسان­ها

داستان حول شخصیت پیام سپهری می­گردد. او می­خواهد چند روزی به شمال برود تا از هیاهوی زندگی­اش کمی دور بشود. دعوای سرایدارش سهراب و همسرش گل­مریم، فضا را پرتنش می­کند. در این میان، پیدا شدن دو مامور آگاهی و تفتیش خانه برای پیدا کردن مواد مخدر و دعواهای خانواده­ گل­مریم به­خاطر زن گرفتن سهراب، فضا را برای پیام تب­آلودتر می­کند. وضعیت شخصیت اصلی، لحظه به لحظه وخیم­تر می­شود. اما، ضربه­ اصلی زمانی زده می­شود که دو مامور، دزد از آب درمی­آیند. گلشیری در این رمان، وضعیت کابوس­واری را به تصویر می­کشد که لحظه به لحظه بدتر می­شود. راوی از ذهن پیام، داستان را روایت می­کند. از این­رو، خواننده همراه با شخصیت اصلی داستان قطعه­های پازل را کنار یکدیگر می­گذارد. از همان ابتدا، خواننده متوجه شباهت­های الگوهای رفتاری شخصیت­ها می­شود. برای مثال، پیام پشت تلفن به رعنا می­گوید در دوران دانشجویی با دختر دیگری نیز قرار می­گذاشته و آن دختر نیز به او اعتراف کرده بود که حاضر است با او ازدواج کند و قید همه­چیز در زندگیش را برای زندگی با او بزند. در فصل بعدی، سهراب نیز به گل­مریم می­گوید که با دختردایی­اش ازدواج کرده و خاطر او را می­خواسته است. در ماجرای سهراب و گل­مریم، متوجه می­شویم که سهراب از روی عصبانیت این حرف را به همسرش زده است. از این­رو، این فکر به ذهن خواننده می­رسد که شاید پیام نیز برای آزار دادن رعنا این حرف را زده است: «ببین، یه وقت­هایی آدم­ها یه چیزهایی می­گن که فقط طرف مقابل­شونو آزار بدن» (20). گلشیری، به­زیبایی پرسش­های بسیاری در ذهن مخاطب خود ایجاد می­کند. این موضوع در حالی است که او واژه­های زیادی نیز به­کار نمی­برد. داستان، زبان ساده­ای دارد و با توصیفات زیاد پیچیده نمی­شود.

زندگی سهراب و گل­مریم، شباهت بسیار زیادی به زندگی رعنا و پیام دارد. هر دو مرد در دورانی که جوان­تر بودند، به فردی علاقه­مند بودند. در طول داستان، این گمان می­رفت که سهراب به همسرش خیانت کرده و به سراغ عشق اول زندگیش رفته است. در پایان نیز، رعنا و پیام رابطه­ خود را تمام می­کنند. اما، نویسنده همچنان به خواننده­ خود به­طور غیرمستقیم می­گوید که دوباره به عقب برگردد و از روی سیر حوادثی که برای سهراب و گل­مریم اتفاق می­افتند، آینده­ این دو شخصیت دیگر را نیز پیش­بینی کند.

شباهت دیگری که در داستان دیده می­شود، بین دزدهایی است که به­خوبی نقش پلیس را بازی می­کنند تا وسایل قیمتی خانه را بدزدند. وقتی پیام به پلیس­های واقعی خبر دزدی را می­دهد، در توصیف دزدها می­گوید: «از کجا می­دونستم دزدن؟ هرکی جای من بود راه­شون می­داد. با اون سروشکل، قیافه­شون به هر چیزی شبیه بود جز دزد» (108) و «یه جوری حرف می­زد انگار صد ساله افسره» (109). گلشیری در رمان چهره­ پنهان عشق، شخصیت­هایی از گروه­های اجتماعی متفاوت کنار یکدیگر قرار می­دهد. این شخصیت­ها به­ظاهر متفاوت هستند، اما با کمی دقت می­توان شباهت­های بسیاری میان­ها رفتارهای آن­ها دید. این موضوع می­تواند از این منظر نیز بررسی شود که تمامی این شخصیت­ها درون یک جامعه زندگی می­کنند و از این­رو، حتی اگر بخواهند نیز نمی­توانند رفتار متفاوتی پیش بگیرند. وقتی پلیس­های واقعی از کلانتری به خانه­ پیام می­آیند، به او می­گویند که آن دزدها تحت­تعقیب هستند و این الگوی دزدی را در جاهای دیگر نیز پیاده کرده­اند. پیام نیز نخست به سهراب مظنون می­شود. هرچند با بیشتر فکر کردن، تردیدش بیشتر می­شود.

«خیلی­ها بودند که خیلی چیزها درباره­ زندگی­ام می‌دانستند. آدمی نبودم که بخواهم کارهایم را پنهان کنم. کافی بود کسی دو سه ساعتی کنارم بنشیند تا خیلی چیزها از زندگی­ام دستگیرش بشود. حتی گاهی برای منشی­هایم چیزهایی تعریف می­کردم که مربوط به خصوصی­ترین مسائل زندگیم بود. اما خوب که فکر کردم دیدم محال است جای کلید گاوصندوق را به کسی گفته باشم یا حتی از گاوصندوق با کسی حرف زده باشم. هیچ­کس جایش را نمی­دانست. شاید حتی سهراب هم از جایش خبر نداشت. اصلا نمی­دانستم چه بگویم. نمی­توانستم بی­آن­که مطمئن باشم کسی را متهم کنم.» (114).

رمان چهره­ پنهان عشق، دو خوانش دارد. نخستین خوانش وقتی است که خواننده مجذوب دانستن چیستی داستان می­شود؛ او می­خواند تا بفهمد حقیقت پنهان دعوای سهراب و گل­مریم چه بود، آیا پیام و رعنا آشتی می­کنند، چرا پیام متهم به فروش مواد مخدر می­شود؟ آیا عاقبت دزد­ها را پیدا می­کنند؟ پس از خوانش اولیه، دومین نوع خوانش رخ می­دهد. خواننده­ زیرک حالا خط کلی داستان می­داند و می­خواهد همانند یک کارآگاه به عقب برگردد و همه­چیز را مجدد مورد بررسی قرار بدهد. هر حرکت، مکالمه، و حتی خاطره­های گذشته­ شخصیت اصلی، می­توانند خواننده را در یافتن علت وقایع یاری بدهند. از این­رو، گلشیری رمانی نوشته که با وجود زبان و داستان به­ظاهر ساده، باید بارها به صفحه­ نخست برگشت و در میان واژه­ها به دنبال جواب­های پنهان گشت.

 

 

*فاطمه احمدی‌آذر

مدیر پل

 

 

 

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار