پدرانگی شاعرانه و تولد یک چهره در سریال «رحیل»
میلاد تواضعی(فارغالتحصیل بازیگری) : ارتباط خانوادگی بین اعضای خانواده،همیشه در فیلم ها و سریال ها از اهمیت خاصی برخوردار بوده است،چون اساس اجتماع است و منشاء هر اتفاقی که رخ می دهد.

آرمان ملی آنلاین - قهرمانان فیلم ها یا سریال ها،در اکثر اوقات کسانی هستند که علاقه و وابستگی خاصی به همسر،فرزندان،پدر،مادر،برادر،خواهر و حتی فامیل دور و نزدیک دارند.
در برخی از منابع مکتوب مرتبط با فیلمنامه، یکی از توصیه هایی که می شود،این مهم است که قهرمان یا بازیگر اول فیلم، باید دارای همسر و چند فرزند باشد.
این به آن خاطر است که هم قهرمان با تهدید خانواده توسط ضدقهرمان به خطر بیفتد و هم اینکه در کنار آنان احساس امنیت و قدرت کند.
در بسیاری از فیلم ها و سریال های ایرانی،از گذشته تا امروز،نقش پدر،مادر و دیگر اعضای خانواده کلیشه ای بوده است.باز هم تکرار می شود،اما کهنه نمی شود.
در سریال «رحیل» ارتباط حسی بین پدر و پسر و مادر و پسر در خانواده خیلی شفاف و کاربردی به تصویر کشیده شده.مادری به نام ننه قمر وجود دارد که نقش آن را ثریا قاسمی به خوبی بازی می کند. وی مادری است که به خاطر خطای بزرگ شوهرش که پسر او را در قمار باخته،هفت سال در خاندان قجر به عنوان خدمتکار و قابله سختی و رنج کشیده تا پول جمع کرده و دوباره فرزند دلبند خویش را به دست آورد.
پسر اکنون برای خودش مردی شده و مشغول به کار است،اما مهر مادر نسبت به او،نه تنها کم نشده،بلکه بیش از پیش نیز شده است.
مادر و پسر با هم در یک خانه زندگی می کنند.ننه قمر تمام زندگی را در قامت پسرش عزت می بیند.او نیز مانند مادران دیگر آرزو دارد دامادی پسرش را ببیند.برای همین به کاخ بر می گردد تا از بین خدمتکاران عروس خویش را انتخاب کند که ناخواسته وارد مهلکه می شود.
او نماینده اکثر مادرانی است که جانش برای فرزندش در می رود و زندگی اش به زندگی دلبندش وابسته است.
در همین سریال «رحیل» پدری وجود دارد که صحاف باشی دربار قاجار است.او نیز پدری سختکوش و مهربان است،اما با ننه قمر در تربیت فرزند،زمین تا آسمان فرق دارد.
صحاف باشی که فرخ نعمتی با هنرمندی نقش او را ایفا می کند،مردی دنیا دیده و آگاه است.کتاب بسیار خوانده و گویی هفت شهر عشق را درنوردیده است.بیش از آنکه پدر باشد،پیردیر است و مراد پسرش اصلان.
این پدر نیز مانند تمام پدران، علاقه ای وافر به پسر دارد،اما اجازه نمی دهد که محبت بیش از حد پدری،باعث شود فرزندش راه اصلی زندگی را گم کند.
پسرش را یک هنرمند تربیت کرده است،هم صحافی بلد است،هم در تماشاخانه تصنیف خوانی می کند و هم شاگرد اوستایی است که مراقبت از ساعت عمارت شمس العماره را به عهده دارد.
اصلان دل در گروی محا شاهزاده قاجار دارد که او نیز دختری هنرمند و اهل کتاب و شعر است.پدر می داند که این عشق در این برهه زمانی موجب گرفتاری فرزند عزیزش می شود،برای همین تلاش دارد تا با زبان عارفانه نه آمرانه،او را از راه خطرناک و ناممکنی که در پیش گرفته باز دارد.
اصلان علاقه زیادی به پدر صبور و زحمتکش خود دارد،اما آتش عشقی که به جانش افتاده،عقل از کف او ربوده و برای رسیدن به معشوق هر خطری را به جان می خرد.
رامین عباسیزاده طراح اصلی داستان سریال«رحیل» با نوعی شاعرانگی به سمت تجسم ارتباط پدر و فرزند رفته؛ پدر عارف مسلک، اسراری از عشق را برای فرزند خویش آشکار کرده و برایش شرح می دهد که عشق واقعی چیست.به پسرش می گوید که فرد عاشق همه چیز ،حتی خودش را فدای معشوق می کند.
صحاف باشی با این زبان و منطق با پسر عقل از کف داده مباحثه کرده و راهنمایی اش می کند.او با تحکم و مستقیم پسر را نصیحت و ملامت نمی کند،بلکه به جای اینکه مقابل اش بایستد،مانند مرادی شانه به شانه مریدش می ساید تا با راهنمایی خویش، چشمان بسته دلبندش را باز کرده تا او بتواند راه را از بیراه تشخیص دهد. این نوع نگاه پدرانگی نه اینکه در سینما و تلویزیون ما نباشد بلکه متاسفانه کمرنگ شده و جایش را خردهپیرنگهایی گرفته که بیحرمتی پدر را جار میزنند.
آثار ماندگار سینما و تلویزیون را که مرور کنیم همواره این پدرانگی دوست داشتنی است که جلب توجه میکند. در ناخدا خورشید ناصر تقوایی، ناخدای داستان، پدری است شریف که برای سیر کردن شکم فرزندان، تن به بحران میسپارد. در بوی پیراهن یوسف ابراهیم حاتمی کیا با پدری روبروییم که سالهاست درانتظار فرزند جنگ رفته خویش است، در سگ کشی بهرام بیضایی، پدری فرهنگی را میبینیم که با وجود تنگناهای اقتصادی، همچنان نگران فرزندی است که در مسیری پرخطر گام نهاده، در سریال آرایشگاه زیبا مرضیه برومند، پدری را میبینیم که سعی دارد اقتضائات زمانه و تلاش فرزند برای زندگی تازه را به رسمیت بشمارد و همسرش را هم قانع کند، در سریال آژانس دوستی احمد رمضان زاده، باز پدرانی را میبینیم که در تک تک لحظات کار به فکر فرزندان هستند، در سریال در چشم باد مسعود جعفری جوزانی، پدری کاریزماتیک را میبینیم که هم هوای فرزندان را دارد و هم بهوقتش به آنها نهیب میزند درجهت اصلاح امور و...
در سریال رحیل نیز پدرانگی شیوا و زیبایی را شاهدیم که در سایه هدایت صحیح رامین عباسی زاده و مسعود آب پرور و بازی های موثر فرخ نعمتی و علی عباسی زاده ایجاد شده. فرخ نعمتی که در بازیگری هم پدری است پرتوان برای بسیاری از همکاران جوانتر خود ولی علی عباسی زاده چهره تازه ای که با سریال رحیل، محک خورده، نشان میدهد که بازیگری است قابل اتکا که در دوئلهای روبرو با امثال فرخ نعمتی کم نمیآورد و اگر زود اشباع نشود و بتواند بی تعجیل مسیر کسب تجربه را طی کند، به جوان اولی مستعد برای بسیاری از پروژههای سینمایی و تلویزیونی بدل میشود.
ارسال نظر