«آرمان ملی» در گفتوگو با آرتمیس مسعودی مطرح میکند
«آوارگیها» و تجربههای مشترک بعد از جنگ 12روزه
آرمان ملی- بیتا ناصر: رمان «آوارگیها» نوشته بروس هالیسنگر (نویسنده و پژوهشگر آمریکایی) در قالبی واقعگرایانه به طوفانی بیسابقه در آمریکا میپردازد که از لحاظ شدت و گستره ویرانی، میلیونها نفر را وادار به ترک خانههایشان میکند. زندگی در شرایط نابسامان و کمپهای فدرال، مردم را با شرایط دشواری مواجه میکند و آوارگی، تجربهای متفاوت برای قربانیان آن حادثه رقم میزند.

علاوه بر این کتاب به موضوعات دیگری همچون آسیبهای زیستمحیطی، نقش نهادهای دولتی در وضعیت اضطراری و مواجهه ساختارهای اجتماعی و اقتصادی با بحران میپردازد؛ مسائلی که مردم ایران نیز با آنها بیگانه نیستند. آنچه در ادامه میخوانید، حاصل گفتوگوی کوتاهیست که با آرتمیس مسعودی درباره «آوارگی» صورت گرفته است.
تازهترین اثر ترجمهای شما با عنوان «آوارگیها» نگاهی ژرف و عمیق به مفهوم خانه و آوارگی دارد. درباره این کتاب، داستان و نوع روایت آن توضیح دهید.
رمان «آوارگیها» توصیفی واقعگرایانه از ناتوانی انسان در برابر جبر طبیعت است و نشان میدهد که چطور وقتی همهی داراییهای انسان از دست میرود، او آماده است برای بازگشت به روال عادی زندگی هر اقدامی را انجام بدهد. هالسینگر در این اثر، شرایطی را به تصویر میکشد که ناگهان سرپناه و امکانات بدیهی زندگی از دست میرود و تنها چیزی که باقی میماند، تلاش برای بقاست. روایت داستان، غیرخطی و از منظر سوم شخص است.
آیا رد و نشانی از حوزه تخصص هالسینگر در ادبیات انگلیسی قرون وسطیای در این کتاب دیده میشود؟
خیر. هالسینگر آوارگی را در دنیای امروز و با توجه به نیازهای انسان معاصر به تصویر میکشد و شاید به همین خاطر میتوان کاملاً با داستان همذاتپنداری کرد؛ بهخصوص اینکه ما بهتازگی جنگ 12 روزه را تجربه کردهایم و با دست خالی ناچار به ترک خانههایمان شدیم. داستان آوارگیها خیلی به شرایط آن روزهای خود ما شبیه است و من در آن روزها بهدفعات به یاد شخصیتهای این کتاب افتادم.
هالسینگر در «آوارگیها» شخصیتهای داستانش را در مواجهه با شرایطی غیرقابل پیشبینی، ازجمله تغییرات اقلیمی و محیط زیستی در دهههای گذشته و بلایایی همچون سیل و طوفان با پیچوخمهای داستانی قرار میدهد. ساخت و پرداخت شخصیتهای این اثر را چطور میبینید؟
شخصیتهای داستان هالسینگر همان آدمهایی هستند که اطراف همهی ما وجود دارند؛ با نقاط قوت و ضعفشان. همان آدمهای معمولی که وقتی در شرایط خاص قرار میگیرند، واکنشهای متفاوتی از خود بروز میدهند. ما در این رمان بهوضوح میبینیم که تأثیر شرایط روی رفتار آدمها بیش از حد تصور است. چیزی که در ابتدا توجه مرا به خود جلب کرد، ابعاد روانشناسانه و جامعهشناسانه داستان بود که بهنظرم بسیار قابلتوجه است. همانطور که گفتید؛ «آوارگیها» بهطور غیرمستقیم به موضوع گرمشدن دمای کره زمین و بلایای حاصل از آن همچون سیل و طوفان میپردازد و در این میان به نقش پررنگ دولتها هم اشارهای میکند. همچنین، دیدی انتقادی دارد نسبت به شعارها و تبلیغاتی که عدهای از فعالان و روشنفکرمآبان در حمایت از محیط زیست یا مثلاً حقوق سیاهپوستان عرضه میکنند بدون آنکه اقدامی عملی در این راه انجام شود.
به نظر شما این کتاب تا چه اندازه قادر است به درک بهتر میلیونها انسانی که در سرتاسر جهان با چنین تجربههایی روبهرو بودهاند، کمک کند؟
داستان از زمانی آغاز میشود که طوفان سهمگینی در راه است و به ساکنان بخش عظیمی از آمریکا دستور تخلیه داده میشود. از آن زمان، مخاطب با تمام دلهرهها و چالشهای پیشروی آنها همراه میشود و نگران است که آیا تمام اقدامات بههموقع انجام خواهند شد یا نه. از طرفی، هالسینگر زندگی روزمره شخصیتها و ویژگیهای فردی آنها را نیز طوری در داستان به هم تنیده که مخاطب بارها و بارها با آنها همذاتپنداری میکند. ما گاهی در خبرها میشنویم که در جایی از جهان طوفان شده، اما شاید تصوری واقعی از آن نداشته باشیم. هالسینگر مخاطب را در بطن تب و تاب چنین شرایطی قرار میدهد ضمن اینکه او را با لذت تجربه زندگی خصوصی شخصیتها و تصمیمها و عملکردشان در زمان حال و گذشته همراه میکند.
درباره سبک نگارش و تکنیکهای داستاننویسی هالسینگر در «آوارگیها» بگویید؟
هالسینگر نویسنده و پژوهشگر و سردبیر نشریه دانشگاه ویرجینیاست اما پیش از این هم رمانهایی از او به چاپ رسیده و اتفاقاً جوایزی هم به آنها اختصاص یافته است. به همین علت، رمان آوارگیها ازهمان فضای دلنشین و پرماجرایی که مخاطب انتظار دارد برخوردار است. بخشهای کوچکی هم در کتاب وجود دارد که به چگونگی شکلگیری طوفان و مسیر حرکت آن میپردازد که در راستای ماجرای داستان و بهنظرم قابل تأمل است. کتاب، زبان دور از ذهن یا غیرمتداولی نداشت که در طول ترجمه ناچار باشم تغییری در آن ایجاد کنم. فقط بخشهای کوچکی در مورد چگونگی حرکت طوفان و شکلگیری تودههای هوا وجود داشت که تلاش کردم با مشورت با فردی متخصص، اصطلاحات و توصیفات را درست منتقل کنم. از طرفی، از طوفانهای قبلی امریکا هم در کتاب نام برده شده بود که در مورد آنها هم بررسیهایی انجام دادم؛ گرچه، جزء اصلی داستان همان زندگی و روابط میان شخصیتهاست و آن بخشها در حاشیه هستند.
به نظر شما «آوارگیها» چه جایگاهی در ادبیات مهاجرت دارد؟
مهاجرتی که در«آوارگیها» مطرح است، مهاجرت داخلی است و موضوع مهاجرت به کشوری دیگر در میان نیست؛ برای همین، شاید از آن مفهوم شناختهشدهی مهاجرت کمی دور باشد. مهاجران این کتاب ناچار شدند خانههایشان را رها کنند و خود را به اردوگاهی برسانند که در آن امکانات محدودی میان تعداد زیادی آواره تقسیم میشد. تعدادی از آوارگان در همان اردوگاه متوجه شدند خانههایشان ویران شده و جایی برای بازگشت ندارند و بهناچار باید جای دیگری برای زندگی پیدا کنند ضمن این چالشهای پذیرفتهشدن در محیط جدید هم با آنها همراه بود.
با توجه تغییرات اقلیمی در ایران و مصائبی همچون کمآبی یا بیآبی، آلودگی هوا، سیل و... به نظر شما این اثر تا چه میزان قادر است درک عمومی مخاطبان از پدیده آوارگی در ایران را تغییر داده یا بهبود ببخشد؟
به نظرم مهمترین دریافتی که میتوان در این زمینه از کتاب داشت آن است که تبعات تغییرات آب و هوایی و زیستمحیطی گریبانگیر عده خاصی نیست و بلایای طبیعیای که به علت نامهربانی انسان با طبیعت و محیطزیست اتفاق میافتد، در نهایت همگان را با مشکلات جدیدی روبهرو میکند و میبینیم که حتی پیشرفتهترین کشورها هم از آن در امان نیستند.
هالسینگر آوارگی را در دنیای امروز و با توجه به نیازهای انسان معاصر به تصویر میکشد و شاید به همین خاطر میتوان کاملاً با داستان همذاتپنداری کرد؛ بهخصوص اینکه ما بهتازگی جنگ 12 روزه را تجربه کردهایم
تابآوری (یا سازگاری با شرایط سخت و تحمل آن) یکی از مفاهیمیست که هالسینگر در این کتاب به آن پرداخته است. به نظر شما نویسنده تا چه میزان در ارائه این مفهموم به دور از شعارزدگی موفق بوده است؟
بله، یکی از مهمترین مضامین این کتاب تابآوری است و در روند داستان بارها با اتفاقاتی روبهرو میشویم که موجب میشوند شخصیتها درماندگی را با تمام وجود حس کنند. هالسینگر در داستانش بهتفصیل و بهنظرم کاملاً واقعگرایانه به این مورد پرداخته. آدمهای این داستان در میانه امید و ناامیدی هرکدام واکنش خاص خودشان را در برابر چالشهای دردناک زندگی نشان میدهند. بعضی به زانو درمیآیند، عدهای قویتر میشوند و بعضی دیگر به ظلم و تقلب روی میآورند. بعضی گرهای به گرهها اضافه میکنند و بعضی دیگر تاحدامکان با موانع کنار میآیند. مضمون مهم دیگری که در روند داستان به آن روبهرو میشویم عدم قطعیت و تابآوری در شرایطی است که آینده کاملاً نامعلوم است و بهنظرم کنارآمدن با عدم قطعیت مهارت خاصی میطلبد که گاه سختیها آن را به انسان میآموزند. آوارگان این کتاب هم با مصائبی روبهرو میشوند که در دنیای بیرون هم شاهد آنها هستیم و واکنشهایی که شخصیتهای داستان در موقعیتهای مختلف نشان میدهند، لزوماً ایدهآلگرایانه یا معقول نیست. برای همین، شخصیتها سیاه و سفید نیستند. در نهایت، میبینیم که هرکدام از آدمهای داستان، آیندهی متفاوتی برای خود رقم میزنند. بهنظرم این ما را به یک واقعبینی میرساند.
روند ترجمه و انتشار به چه صورتی بوده است؟
من این کتاب را به نشر آموت پیشنهاد دادم که موافقت کردند ترجمه شود. ترجمه کتاب به علت وجود بخشهای تخصصی در مورد طوفان و شرایط آب و هوایی کمی زمانبر بود اما طبق روال مراحل ترجمه، آمادهسازی و انتشار آن انجام شد. امیدوارم مخاطبان عزیز، این کتاب را با درنظرگرفتن تمام مواردی که ذکر شد بخوانند و فقط هدفشان پیشرفتن با وقایع داستان نباشد. گمان میکنم رمان هالسینگر داستانی چندبعدی است که میتوان کمی موشکافانهتر و با ذهنی تحلیلگر با آن روبهرو شد. امیدوارم آن را دوست داشته باشند.
ارسال نظر