نگذاریم مردم احساس تنهایی کنند
یکی از وظایف دولتها به معنای عام، در هر جامعه این است که مردم را برای رسیدن به شرایط رفاه و امنیت خاطر همهجانبه در تمام برنامهریزیها و سیاستگذاریها مد نظر داشته باشند. گاهی مواقع بحرانهایی ایجاد میشود که مردم انتظار دارند در بحرانها، دولتمردان نگاه ویژهای به آنها داشته باشند؛ همانجوری که مردم در مواقع بحرانی با دولت همراهی و همکاری میکنند. نمونه اخیرش همین جنگ تحمیلی 12 روزه بود که بهرغم اینکه رژیم صهیونی و شرکایش فکر میکردند با حمله فضای داخلی بههم میخورد، ولی مردم نشان دادند که برای وطنشان همه جوره میایستند، حتی اگر جانشان را بدهند. اما بعد از گذر از هر بحرانی از جمله بحران این جنگ 12 روزه، مردم یکسری انتظارات هم دارند.
از جمله این انتظارات این است که متناسب با آثار جنگ و شرایطی که برای گروههای مختلف ایجاد شد، دولت هم متناسب با همراهی مردم و برای تقویت همبستگی و انسجام، تصمیماتی را بگیرد که نشان دهد پشت مردم را خالی نکرده. که اگر مردم چنین احساسی بکنند، در بحرانهای مشابه حتی بحرانهای سختتر احتمال همراهی و همکاریشان بیشتر میشود و اگر مردم چنین احساسی نکنند و احساس کنند بعد از جنگ همراهی مردم فراموش شده و به نوعی احساس تنهایی کنند، ممکن است در مراحل بعدی بحران یا بحرانهای پیشرو این همراهی و همکاری با دولت را مثل دفعه اول نداشته باشند. چیزی که من به عنوان یک مددکار اجتماعی همیشه نگرانش هستم این است که این احساس تنهایی اگر در جامعه احساس بیپشتوانه بودن یا کمتوجهی زیاد شود، آثار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی امنیتی متعددی را ممکن است پیش روی هر دولتی در چنین شرایطی داشته باشد. به همین دلیل انتظارم این است در وهله اول، کارهایی که دولت برای نشان دادن این پشتوانه مردم بودن انجام داد را اطلاعرسانی کنند و دوم اینکه بررسی کنند چه کارهایی انجام دادند تا مردم دلشان خوش شود یا پشتشان گرم شود که دولت در شرایط بحرانی آنها را تنها نگذاشته است. از جمله معافیت مالیاتی و بخشش جرایم تسهیلات یا توجه به گروههای دارای نیازهای خاص یا موضوعات مختلفی که متناسب با هر حوزهای هر دولت میتواند انجام دهد. امیدوارم این نگرانی من نگرانی درستی نباشد از این بابت که مردم احساس تنهایی کنند!
سیدحسن موسوی چلک
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
ارسال نظر