روابطعمومی و سکوت خطرناک
تعریف روابطعمومی و ارتباطات در دنیای امروز به واسطه تکثر عقاید، بسترهای رسانهای متفاوت و شیوههای گوناگون ارائه خدمات به جامعه و مردم، چندلایه و پیچیده شده است.
روابطعمومی بر خلاف باور آنچه تصور میشود نه بهعنوان یک ابزار تبلیغاتی، بلکه «نظام تنظیمگر جریان اطلاعات» در یک سازمان یا جامعه است. در این جایگاه، یکی از وظایف اصلی روابطعمومی، باز کردن فضا برای شنیدهشدن دیدگاههای متنوع است. این وظیفه با اصول زیر گرهخورده است: احترام به حق شنیدهشدن اقلیتها؛ حمایت از دیالوگ آزاد و بدون ترس؛ تلاش برای بازتاب صدای گروههایی که معمولاً در حاشیه هستند. ناظر به این مطالب میتوان روابطعمومی را مسئول ایجاد زبان مشترک بین تفاوتها دانست. شاید به زبان ساده باید گفت که روابطعمومی یک وسطباز اجتماعی است. واحدی که پل ارتباطی بین نحلههای مختلف عقیدتی، اجتماعی و سیاسی محسوب میشود. این مسئولیت اخلاقی در چهار بعد نمود دارد. ابتدا از منظر حقوقی، احترام به اصل برابری و دسترسی به فضای بیانی است، دوم از منظر اجتماعی که به ترویج همبستگی و وفاق کمک میکند، سوم از منظر سازمانی که به ارتقای سرمایه اجتماعی میانجامد و چهارم از منظر اخلاقی، ایستادن در برابر جریان تکصدایی و سانسور است. روابطعمومی اگر بخواهد نقش توسعهای و حرفهای خود را ایفا کند، باید فراتر از بازتاب سیاست رسمی یا صدای غالب، به معمار ارتباطات فراگیر تبدیل شود؛ معماری که در آن، همه صداها جایی برای شنیدهشدن دارند. روز روابطعمومی بهانه خوبیست تا جایگاه اقلیت، نهتنها در سطح ارتباطات بیرونی بلکه در عمق بافت اجتماعی و انسانی سازمان مورد بررسی قرار گیرد. در این میان، نظریه «مارپیچ سکوت» که توسط الیزابت نوئل- نیومن، جامعهشناس برجسته آلمانی، در دهه ۷۰ میلادی مطرح شد، یکی از کلیدیترین بسترهای فکری برای درک پویایی سکوت و صدا در فضاهای رسانهای و سازمانی است. این نظریه هشدار میدهد که افراد در فضای اجتماعی، اگر احساس کنند نظراتشان با دیدگاه غالب جامعه یا رسانه در تضاد است، ممکن است از ابراز نظر خودداری کنند تا طرد نشوند. این «سکوت جمعی»، نه از سر بیتفاوتی بلکه از ترس انزوا شکل میگیرد. نتیجه آن، فربه شدن صداهای مسلط و ناپدید شدن تنوع دیدگاههاست. در چنین بستری، روابطعمومی مسئول است که فضا را برای بیان نظر اقلیت و شنیدن صداهای پنهان باز کند. ایجاد «اکوسیستم ارتباطی امن»، جایی است که در آن کارمند، مخاطب، یا مشتری بداند شنیده میشود؛ حتی اگر با جریان غالب سازمانی همراه نباشد. مارپیچ سکوت به ما یادآوری میکند که هرگاه در سازمانی تنها یکصدا شنیده میشود، احتمالاً صداهای بسیاری سرکوب شدهاند؛ بنابراین، اگر روابطعمومی را پلی میان جامعه و سازمان بدانیم، وظیفه این پل، نه تقویت دیوار سکوت، بلکه ساختن شاهراهی برای گفتوگو و تبادل آزادانه نظرهاست. در عصر شبکههای اجتماعی و تکثر صداها، بزرگترین تهدید برای روابطعمومی، نه «منتقدان صریح»، بلکه «سکوتهای خطرناک» است. آنان که دیگر نمینویسند، نمیپرسند، و نمیخواهند بشنوند، چالشهای واقعی سازمان و جامعه ما هستند. جا دارد در این روز هر فردی که در حوزه روابطعمومی و ارتباطات فعال است تکرار کند: ما، حافظان صدای پنهان و سکوتهای معنادار خواهیم بود.
* پیام فیض
کارشناس ارشد ارتباطات
ارسال نظر