مرتضی مکی در گفتوگو با «آرمان ملی»:
ترامپ مذاکره را ترک نمیکند
آرمان ملی- احسان انصاری: با به تعویق افتادن دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا و همچنین برکناری والتز از مشاور امنیت ملی آمریکا آینده مذاکرات هستهای در هالهای از ابهام قرار گرفته است.

این در حالی است که گمانهزنیها درباره آینده سیاسی ویتکاف نیز افزایش پیدا کرده است. از سوی دیگر رفتارشناسی گروسی و آژانس بینالمللی هستهای نیز بیانگر نقش مخرب وی در مذاکرات ایران و آمریکا است. همه این عوامل چشمانداز مبهمی را پیش روی مذاکرات ایران و آمریکا قرار داده است. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی این مسائل با مرتضی مکی تحلیلگر روابط بینالملل گفتوگو کرده است. مکی در این زمینه معتقد است: «ترامپ زمانی که وارد کاخ سفید شد اعلام کرد که خیلی زود بحران اوکراین را حل خواهد کرد. این در حالی است که در شرایط کنونی که بیش از 100 روز از عمر دولت دوم وی میگذرد خوشبینیهای وی نسبت به حل بحران اوکراین به بدبینی تبدیل شده است. در روزهای اخیر حتی برخی از مقامات آمریکایی از احتمال اینکه در اوکراین آتشبسی اعلام نشود سخن میگویند. در چنین شرایطی ترامپ به یک دستاورد مهم در عرصه بینالمللی نیاز دارد. با توجه به بنبستی که در بحران اوکراین به وجود آمده و همچینن شرایط وخیمی که در غزه وجود دارد بعید نیست که ترامپ به دنبال این است که در کوتاهمدت به توافق با ایران دست پیدا کند و آن را به عنوان یک دستاورد مهم بینالمللی مطرح کند. شرایط به شکلی رقم خورده که توافق با ایران برای ترامپ احتمالا راحت از دستاوردهای دیگر به دست خواهد آمد و به همین دلیل وی دنبال این است که این اتفاق در کوتاهمدت رخ بدهد.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
*شکاف بین تندروها و میانهروها در کابینه دونالد ترامپ در حالی تشدید شده که آینده مذاکرات با ایران را تحت تأثیر قرار داده است. آیا این شکاف و تعارض میتواند مسیر مذاکرات ایران و آمریکا را تغییر دهد؟
از همان ابتدای شکلگیری کابینه ترامپ جریانهای مختلفی در اطراف وی حضور داشتند که به دنبال این بودند که به شکلهای مختلف روی تصمیمگیریهای ترامپ تأثیر بگذارند. این وضعیت درباره نئوکانها یا تندروهای پیرامون ترامپ نیز وجود داشته است. گروه دیگری که به میانهروهای کابینه موسوم هستند، اما همواره به مدیریت بحران و پرهیز از تنشافزایی حرکت میکردند. در واقع این دو جریان در کنار هم حلقه اصلی تصمیمگیری کابینه ترامپ را تشکیل میدهند. والتز و معاونش و همچنین روبیو وزیر امور خارجه آمریکا از جمله نئوکانهایی بودند که در حلقه تصمیمگیری ترامپ حضور داشتند و دیدگاههای تندی درباره مسائل مختلف داخلی و بینالمللی آمریکا از جمله ایران داشتند. در مقابل دیوید ونس معاون رئیسجمهور آمریکا و ویتکاف قرار داشتند که رویکرد متعدلی داشتند و دنبال این بودند که آمریکا از جنگ نظامی با ایران اجتناب کند. در چنین شرایطی هنگامی که ترامپ به جای اینکه از بین گروه تندرو، مذاکره کننده با ایران را انتخاب کند ویتکاف را مأمور مذاکره با ایران کرد نشان داد که دنبال پرهیز از تنش و رسیدن به یک راه حل با استفاده از دیپلماسی است. در چنین شرایطی بود که امیدواریها نسبت به کاهش تنشها بین ایران و آمریکا و حتی احتمال توافق بین دو کشور به وجود آمد. در سه دور مذاکرهای که بین ایران و آمریکا برگزار شد نیز گمانهزنیها و اخباری که در این زمینه منتشر شد، بیانگر روند مثبت مذاکرات بود و این امیدواری را ایجاد کرده بود که ایران و آمریکا به جای تنش و درگیری در نهایت به یک توافق دست پیدا میکنند.
*برکناری والتز به چه میزان روی معادلات ایران و آمریکا تأثیرگذار خواهد بود؟
برکناری والتز نشان میدهد که ترامپ زیاد به سمت تندروها تمایل ندارند، اگرچه نمیتوان تأثیر آنها را نادیده گرفت. در دولت اول ترامپ نیز چنین اتفاقی رخ داد و وزیر خارجه اول وی نزدیک به یک سال در این سمت فعالیت کرد و پس از آن برکنار شد. این وضعیت درباره جان بولتون نیز وجود داشت. به نظر میرسد در دولت دوم ترامپ نیز باید شاهد چنین جابهجاییهای در کابینه باشیم. ترامپ در عین حالی که عنوان میکند دنبال دستاوردهای تاریخی برای آمریکا است، اما ذهن سادهای دارد. برخی تصور میکنند وی دارای ذهنی پیچده است اما چنین نیست. مواضع ترامپ درباره موضوعات مختلف پر از تناقض است. در موضوع مذاکرات نیز ویتکاف بارها اعلام کرده که روند مذاکرات مثبت بوده است. این در حالی است که در حین برگزاری مذاکرات شاهد تحریمهای جدیدی از سوی ترامپ علیه ایران بودیم. واقعیت این است که ترامپ به جای سیاست تنش، سیاست مدیریت تنش را انتخاب کرده است. ترامپ در مقابل کشورهای پاناما، کانادا و کلمبیا نیز همین رویکرد را در پیش گرفته و دنبال این است که در مقابل این کشورها نیز با همین رویکرد به اهداف خود دست پیدا کند. ترامپ متوجه شده که سیاست تنش در مقابل ایران نتیجه نمیدهد و تغییر رویه داده است. این در حالی است که ایران نیز مسیر دیپلماسی را انتخاب کرده و این وضعیت میتواند نویدبخش به نتیجه رسیدن مذاکرات باشد.
*در شرایط کنونی هم آینده مذاکرات در هالهای از ابهام قرار دارد و هم هنوز مشخص نیست که آیا ویتکاف همچنان مذاکره کننده آمریکا با ایران خواهد بود و یا وی سمت جدیدی در دولت ترامپ خواهد داشت. در چنین وضعیتی ارزیابی شما از آینده مذاکرات چیست؟
ترامپ زمانی که وارد کاخ سفید شد اعلام کرد که خیلی زود بحران اوکراین را حل خواهد کرد. این در حالی است که در شرایط کنونی که بیش از 100 روز از عمر دولت دوم وی میگذرد خوشبینیهای وی نسبت به حل بحران اوکراین به بدبینی تبدیل شده است. در روزهای اخیر حتی برخی از مقامات آمریکایی از احتمال اینکه در اوکراین آتشبسی اعلام نشود سخن میگویند. در این شرایط ترامپ به یک دستاورد مهم در عرصه بینالمللی نیاز دارد. با توجه به بنبست در بحران اوکراین و شرایط خاصی که در غزه وجود دارد، بعید نیست که ترامپ دنبال این است که در کوتاهمدت به توافق با ایران رسیده و آن را به عنوان یک دستاورد مهم بینالمللی مطرح کند. شرایط به شکلی رقم خورده که توافق با ایران برای ترامپ راحت از دستاوردهای دیگر رقم خواهد خورد و به همین دلیل نیز وی دنبال این است که این اتفاق در کوتاهمدت رخ بدهد. حتی میتوان برکناری والتز را به عنوان یک سیگنال مثبت در راستای توافق با ایران ارزیابی کرد. تغییرات عجیب در کابینه ترامپ به همراه شخصیت غیرقابل پیشبینی ترامپ به شکلی است که گمانهزنیهای مختلفی را درباره آینده مذاکرات به وجود آورده است. من بعید میدانم ترامپ در این مرحله میز مذاکره با ایران را ترک کند. این در حالی است که در شرایط کنونی ایران ارادهای جدی برای رسیدن به توافق دارد. این اراده شاید در دولت آقای رئیسی وجود نداشت و به همین دلیل موانع زیادی پیش روی مذاکرات قرار میگرفت. با این وجود شرایط تغییر کرده و امروز ایران برای رسیدن به توافق جدی است. نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که ایران در شرایط بسیار حساسی قرار دارد و به همین دلیل بهترین تصمیم را گرفته که همان گفتوگو و دیپلماسی است.
ترامپ متوجه شده که سیاست تنش در مقابل ایران نتیجه نمیدهد و تغییر رویه داده است. این در حالی است که ایران نیز مسیر دیپلماسی را انتخاب کرده و این وضعیت میتواند نویدبخش به نتیجه رسیدن مذاکرات باشد
*در روزهای اخیر گمانهزنیهایی مبنی بر نقش مخرب رافائل گروسی مدیر کل آژانس انرژی اتمی در مذاکرات ایران و آمریکا وجود داشته است. این گمانهزنیها به چه میزان میتواند به واقعیت نزدیک باشد؟
واقعیت این است که از همان ابتدا که گروسی به عنوان مدیرکل آژانس انتخاب شد نگرانیهایی نسبت به نوع رویکرد وی درباره ایران وجود داشت. من معتقدم در شرایط کنونی ایران باید تلاش خود را با شرایط نهادهای بینالمللی تطبیق بدهد. به هر حال رویکرد آژانس در سالهای اخیر سیاسی بوده و در مقاطعی نیز بهرهبرداری سیاسی آمریکا از گزارشهای آژانس درباره پرونده هستهای ایران و ارجاع آن به شورای امنیت نیز مشهود بوده است. به هر حال ما باید بپذیریم که آژانس تنها مرجع بررسی و نظارت بر شفافیت پرونده هستهای ایران است. تحرکات گروسی در هفتههای اخیر و سفر وی به آمریکا و برخی کشورهای اروپایی نشان میدهد که وی احتمالا دنبال برهم زدن فضای مذاکرات هستهای و به وجود آوردن زمینههای فعال کردن مکانیسم ماشه است. با این وجود ادامه مذاکرات و رویکرد دیپلماتیک در زمینه پرونده هستهای از سوی ایران میتواند زمینه شفافیت را درباره پرونده هستهای و همکاری با آژانس به وجود آورد. ایران زمان زیادی در اختیار ندارد و نباید زمان را از دست بدهد. به همین دلیل آژانس یک نقطه طلایی است که ایران میتواند با همکاری و متقاعد کردن آن زمینههای پیشبرد اهداف خود را در زمینه استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای به وجود بیاورد.
ارسال نظر