| کد مطلب: ۱۱۰۵۶۴۵
لینک کوتاه کپی شد

روان‌شناختی متن و زبان متن

به قلم: عابدین پاپی(آرام)

آنچه مدنظر ماست موضوعی به نام:«روان‌شناختی متن و زبان متن» در بافتار و ساختار جامعه و احیاناً شعر و هنر است. در روان‌شناختی عمومی روانشناس با روان و رفتار عمومی مردم کار دارد.

شاید این پرسش در ذهن خواننده خطور کند که متن چگونه روان‌شناختی یا روان درمانی می‌شود؟ درپاسخ به این پرسش باید گفت که هرنوشتاری از یک ساختار و بافتار تشکیل شده است که از این نگاه ساختار و بافتار یک متن که دارای زبان و زبانیّت می‌باشد را کلمات تشکیل می‌دهند. متن نوعی نوشتار است که دارای محتوا و درونمایه است و تقریباً مایگی و سرمایگی یک نوشتار را متن می‌گویند و گاهی به قالب و شکلی که نوشتار در داخلِ آن قرار می‌گیرد متن می‌گویند. متن می‌تواند خانه کلمات هم باشد و به عنوان ظرف از آن یاد کرد که مظروفی به نام کلمات را در داخل خود جا می‌دهد. شناخت از زبان یک متن توسط کلمات صورت می‌گیرد و برای روان‌شناختی متن باید به زبان متن توجه نمود. مُفکر متن انسان آگاه و پالنده و بالنده ازحیث شعور و شعور مندی و هوشمندی است. بدون انسان مُفکر، متن اهمیّتی ندارد و از هیچ گونه بار معنایی برخوردار نیست . متن ازحیث پیام به دو بخش تقسیم می‌شود . یکی متن پُرمعنا و دُر رعناست که حتماً پیامی سازنده و بالنده را به خواننده می‌رساند و دوم متن بی‌معناست که در جهان امروز (پست کریتیکال) به دنبال پیامی معنا گریز و زبان ستیز است و اصولاً از بی معنایی‌ها تبعیّت می‌کند. در روان‌شناختی مبانی مختلفی وجود دارد تا که شما بتوانید یک متن یا نوشتار را شناسایی نمائید و مدل‌های شناخت افراد متفاوت است. به نظر می‌رسد که انسان‌ها کم و بیش از بیماری های روانی و اصولاً با مبانی و پارامترهای علم روان‌شناختی اغیار نیستند و هر انسانی ممکن است که از چند بیماری روانی رنج بِبرد. برای مثال: یکی برتری طلب و مهرطلب و دوقطبی است و آن دیگر مهرطلب و انزوا طب با اختلال‌های خُلقی و وسواسی فکر- عملی است و فرد دیگر از شخصیّتی تکانشی و یا برون‌گرا و درون‌گرا همراه با خشم و تشویش و بیش‌فعالی برخوردار شده است و برای شناخت‌روان و رفتار افراد نمی‌توان یک پروتکل قطعی و اصولی را صادر کرد چرا که علم روان‌شناختی حداقل تا 70 درصد و شاید کمتر می‌تواند رفتارها ، رفتار زبانی و زبان رفتاری افراد را روانکاوی و روان درمانی کند. بنابراین وقتی می‌گوئیم فرد مقابل وسواسی جبری و یا فکری – عملی دارد این شناخت به منزله شناختی کلی از آن فرد نیست چرا که افراد در بطن جامعه و محیطِ آموزشی جامعه و به مرور زمان به یافته‌ها و دریافته‌های متعدد و متفاوتی دست می‌یابند و چه بسا که نوع مریضی روحی و روانی آنها براساس سیر زمان و مکان تغییر کند. انسان موجودی ناشناخته است و ما باید تمرکز حواس خود را بیشتر روی همان ناشناخته‌ها بگذاریم تا که شناخته شوند و این ناشناخته‌ها تنها از طریق علم روان‌شناختی به دست نمی‌آیند بلکه علم جامعه‌شناختی و حتی مردم‌شناختی نیز می‌تواند دراین تحقیق و پژوهش به ما کمک کند. نوع طبقه اجتماعی افراد و مکانی که در آن به بایسته‌ای به نام زیسته تجربی و تجربه زیستی دست یافته‌اند نیز مهم است. سیر اندیشگی شما در زندگی منجر به صیرورت در رفتار و زبانِ می‌شود و شما ازآن بودنِ موجود به یک شدن از جنسِ وجود دست می‌یابید و نتیجه این می‌شود که ساختمان شخصیت شما به مرورِ زمان بایستی بازسازی و بازنُمایی شود.به هرروی، به نظر می‌رسد که مهم‌ترین مدلی که می‌توان متن یا زبانِ متن یک فرد را شناخت همان مدل روان شناختی خود متن و زبان متن است که این شناخت با شناختنِ ظاهر و باطن کلمات و زبان کلمات به دست می‌آید. هر نوشتاری را می‌توان آنالیز کرد و از کلمات آن به راحتی می‌توان به یک شناخت نسبی دست یافت. به قولِ سعدی :تا مرد سخن نگفته باشد/ عیبِ هنرش نهفته باشد. انسان موجودی پیچیده و ناشناخته است و به ویژه تفکر انسان که به راحتی قابل آنالیز و تحلیل نیست. با سخن گفتن شما می‌توانید به هنر و یا عیب هنر فرد پی ببرید. روان‌شناختی کلمات در یک متن به شما می‌آموزد که چگونه آن متن را بشناسید .برای نمونه: هرفردی دارای دایره لغاتی است و از طریق همین لغات زبان و ادبیات و فرهنگ سخن خودش را به شما معرفی می‌کند. کلماتی‌که فرد در سخن گفتن به کار می بَرَدْ در واقع نوع شخصیّت فرد را نشان می‌دهد و بی گمان شما در یک شعر عریان که آکنده از کلمات رکیک و غیراخلاقی و باز است به سهولت می‌توانید به روانِ فرد پی ببرید و شخصیّت گفتاری آن را کشف نمائید.چینش کلمات دریک جمله و یا دریک بیت به منزله بخشی از شخصیّت ساختاری شماست.انسان‌ها از دو نوع شخصیّت درمتن بهره مند هستند. نخست شخصیّت ساختاری است. شخصیّت ساختاری فرد را کلمات تشکیل می‌دهند و در واقع مواد و مصالح ِ ساختمان شخصیّت افرادکلمات اند و دوم شخصیّت است. شخصیّت رفتاری فرد پیوند عمیقی با نوع رفتار،کردار و عملکرد و رویکرد آن دارد. شخصیّت رفتاری فرد را همان رفتار و کردار کلمات در متن تشکیل می‌دهند. کلمات وقتی درکنار هم یک جمله را تشکیل می‌دهند این جمله به تعریف می‌رسد و در همان تعریف می‌توان نوع ساختار و رفتار فرد را جست وجو کرد. مثلاً وقتی درونمایه یک شعر انتقادی و سیاسی است و تمام کلمات مرتبط با ساختار و رفتار شعر هستند در واقع این شعر زبان خودش را به خوبی درمتن نشان داده است. یک متن رادیکال و تند از کلماتی رادیکال تشکیل می‌شود لذا شما نمی‌توانید شخصیّت فرد را که این متن را نوشته است شخصیّتی ملایم و آرام بدانید. دریک متنِ آکنده از مؤلفه‌های فصل پائیز شما نمی‌توانید به دنبال کلماتی از جنسِ بهار باشید اما ممکن است از حیثِ رویکرد معنایی کلمات پائیزی شما با فصلِ زمستان درجهاتی همپوشانی داشته باشند. تجارب افراد در زندگی و جامعه هم مشترک است و هم می‌تواند متفاوت جلوه نماید. مشترک بدین خاطر که براساسِ زمان مشترک و رویدادهای مشترک افراد تجارب مشترک را درک و لمس می‌کنند و متفاوت از این جهت که بعضی وقت‌ها افراد در جامعه تابع دترمینیسم اجتماعی و یا سُنتی هستند. مسیرها یکی نیست اما می‌توان دریک مسیر مشترک به رهیافت و دریافت‌هایی متفاوت هم دست یافت. هنر و استعدادِ هر شخصی از طریقه سخن گفتن آشکار و مبرهن می‌شود.

 

به قلم: عابدین پاپی(آرام)

 

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار