| کد مطلب: ۱۱۰۲۵۱۶
لینک کوتاه کپی شد

نگاهی به آنچه در بلوچستان گذشته و می‌گذرد

محرومیت بوی نا گرفت!

آرمان ملی: به بلوچستان اگر رفته باشید، تفاوت نمی‌کند کدام فصل سال، به فراخور هر فصل، همزمان با تیغ تیز آفتاب روی خاک نرم و طوفان شن و ماسه، بلندشدن همان خاک‌ها را خواهید دید و رفتن دودش به چشم مردم و نشستن لایه لایه گرد و غبار بر تن و جان و زندگی و خانمان مردم یا بارندگی‌های شدید و سیلاب‌هایی که راه گرفته و آن هم به خانمان مردم راه پیدا می‌کنند راه روستاها را می‌بندند و کپرها را روی سر کپرنشین‌ها خراب می‌کنند. شکلی از زندگی که حالا به جای گرد و غبار خاکستری زیر گل و لای سنگین فرو رفته و آب زندگی‌شان را برده مثل وقتی که باد زندگی‌شان را برده بود.

محرومیت بوی نا گرفت!

روستاهای ناحیه سیل‌زده استان سیستان و بلوچستان، مشخصا روستاهای منطقه دشتیاری بلوچستان که نگارنده از آن‌ها بازدید کرده، شامل حال محرومیت‌های همیشگی و خاصی شده‌اند که بی‌آبی و خشک‌شدن زمین و از بین رفتن کشاورزی و متعاقبا بیکاری مردم و فقر، ماحصل آن است.

روستاهایی که هر چند وقت یکبار با تانکر برایشان آب می‌برند و البته نه به صورت رایگان که به آن‌ها فروخته می‌شود؛ مردانی که بیکار در گوشه‌های روستا چمباتمه زده‌اند، جوانانی که به ناچار به کار سوخت‌بری و قاچاق روی می‌آورند هرچند که به بهای ناچیز، جانشان به مخاطره بیفتد؛ زنان و دخترانی که در خانه نشسته‌اند در حسرت ادامه تحصیل و قدرشناسی صنایعی با منجوق‌های رنگی که ماحصل دست‌شان است و کودکانی که اگر پسر باشند بعد از تحصیلات ابتدایی باید به  سختی و آن هم با مخاطرات فراوان به محلات دیگر برای درس خواندن بروند و اگر دختر باشند که باید عطایش را به لقایش ببخشند و موارد بسیاری نداشتن شناسنامه؛ یک رویای قدیمی که حالا دیگر برای تمام مردم دنیا از بدیهیات محسوب می‌شود.

حالا تصور کنید چنین مردمان رنج‌کشیده‌ای چند روزیست که گرفتار سیل شده و زندگی‌شان تعطیل شده است؛ سیلی که همزمان با انتخابات مجلس در ایران بود و با وجود این، مقامات ارشد کشور از فرماندهان سپاه و وزارت کشور و ارتش به بازدید منطقه رفته و تمهیدات لازم را اندیشیده‌اند.

به همین بهانه و به دلیل رنج مضاعفی که مردم بلوچستان می‌‌کشند، از دریچه نگاه و زاویه دوربین برخی اصحاب رسانه که به مناطق سیل‌زده اعزام شده‌اند به وقایع اخیر بلوچستان و برخی خسارات ناشی از سیل نگاهی می‌اندازیم؛

زندگیِ آب‌برده زیر لایه‌های گل

فصل سرد سال، فصل گردشگری استان‌های جنوبی به ویژه سیستان و بلوچستان است؛ این را خبرنگار مهر گفته با این توضیح که «اینجا که تابستانش بی‌رحم است و گرد و خاکش نفس‌گیر، از اواسط زمستان خنکای هوایش دلچسب می‌شود و منظره‌های بکر منطقه را به یادماندنی‌تر می‌کند.»

این گزارش افزوده است که حالا فصل گردشگری چابهار است اما جای خنکای آخر سال را گرد و خاکی گرفته که از شن‌های سیلاب به جا مانده و با خشک شدن زمین‌های خیس، به هوا بلند می‌شود. چهار پنج روز بارندگی مستمر و کم‌سابقه که با طوفان شدید همراه بوده، فقط گریبان‌گیر مردم روستا نبوده است. باران، خاک را شسته و با خودش به بستر جاده‌های اصلی می‌کشاند و خیلی از راه‌های اصلی را هم مسدود می‌کند.

عثمان، جوان سی ساله چابهاری می‌گوید: «بین تیس و منطقه آزاد مسیر کاملاً بسته شده بود. دو روز طول کشید تا نیروهای شهرداری خاک جاده فرودگاه به چابهار را با لودر جمع کردند.» اینجا بنزین آزاد سه هزار تومانی بیش از سهمیه کارت سوخت قابل خریداری نیست. یکی از درآمدهای این منطقه، این است که کسانی که چند خودرو دارند، سهمیه بنزین خود را به قیمت لیتری ۱۵ هزار تومان، کمی بیشتر یا کمتر، به دلال‌ها می‌فروشند.

یکی از شغل‌ها، دلالی بنزین است. دلال‌ها، بنزین را لیتری ۱۵ هزار تومان می‌خرند و لیتری ۲۰ هزار تومان می‌فروشند. با اینکه منطقه نقاط دیدنی زیادی دارد، خبری از گردشگری و درآمدهایش نیست. اما عثمان می‌گوید تا دلتان بخواهد بازار سوخت‌بری و دلالی بنزین گرم است.

گزارشگر به مناطق سیل‌زده می‌رود و از دریچه نگاه سیل‌زده‌ها اینطور ادامه پیدا می‌کند: دوربین را که می‌بینند، شال‌ها را دور سرشان جمع و جور می‌کنند؛ زهره و چند زن دیگر کنار آبی که مسیر عبور و مرور ماشین‌ها به روستای «دمپک» را تقریباً سد کرده بود، لباس می‌شستند و بچه‌های قد و نیم قدشان با لباس‌های رنگ‌به‌رنگ بلوچی کنار آب بازی می‌کردند.

اینطور آمده است که روستا، لوله‌کشی دارد اما بعد از سیل لوله‌های آب بند آمده و حالا خانوارهایش محتاج جوب‌هایی هستند که از باقیمانده باران این چند روز جریان پیدا کرده است. طولی نمی‌کشد که تعداد زیادی از زنان و بچه‌های روستا جمع می‌شوند. هر کدام دعوت می‌کنند تا از شرایط خانه آنها تصویربرداری شود.

یکی از اهالی می‌گوید: «سیل خانه‌مان را تا کمر گرفته بود. همین دیروز توانستیم آب را خالی کنیم.» آن یکی ادامه می‌دهد: «مگر زندگی ما چیست؟ چهار دست لحاف و تشک و یک چهار دیواری. سیل رختخوابی برایمان باقی نگذاشته و دیوارهای خانه‌هایمان نم کشیده است.» میزان خسارت به خانه‌ها چندان شدید نیست. دیوارها تک و توک ریخته و سنگینی آب، سقف بعضی خانه‌های خشت و گلی را خراب کرده است.

یکی دیگر ادامه می‌دهد: «سیل که آمد خواهرم توی آب گیر کرد. حالا چهار ستون بدنش مثل چوب شده؛ لنگ می‌زند و درست نمی‌تواند راه برود. راه‌ها هم بسته است و نمی‌توانیم ببریمش دکتر.»

دوربین به یکی از خانه‌های سیل‌زده می‌رود با این توصیف: توی اتاق که وارد می‌شویم، بوی نم و گِل و لای، دل را به هم می‌زند. زهره مدام خم می‌شود و انگشت‌هایش را کف طبقه اول کمدی که روی زمین است می‌کشد و رو به دوربین نشان می‌دهد. با هر بار دست کشیدن کف کمد، گِل و لای سر انگشتانش را پر می‌کند.

صاحبخانه می‌گوید: «این وضعیت زندگی ما شده. سه روز گذشته اما کسی کمک‌مان نیامده. دو روز غذا برای خوردن نداشتیم. همه چیز خیس و خراب شده بود..»

صاحبخانه یک پوشه را از کمدی که بیرون خانه گذاشته‌اند در می‌آورد. توی پوشه، پر از شناسنامه و کارت ملی است: «وقتی دیدم سیل دارد راه می‌افتد آمدم شناسنامه‌هایمان را گذاشتم یک جای امن که اتفاقی برایشان نیفتد. ما اینجا همه شناسنامه داریم. خودم، خانواده‌ام، بچه‌هایم، ولی برایمان کمک نیاورده‌اند.»

اما سوای دشتیاری، مردم شهرستان «قصرقند» مخصوصاً روستاییان بخش «تَلنگ» نیز گرفتار سیل شده‌اند. «کچل» روستایی در این بخش است که خانه‌هایش غیر از آب‌گرفتگی در روزهای اخیر خسارت چندانی ندیده است. «جمیله» بیرون خانه‌اش توی یک لگن بزرگ به کمک یک سطل آب ظرف می‌شوید. چند سالی است تعدادی خانه در ورودی روستا ساخته شده اما خیلی از آنها خالی از سکنه است و روستاییان همان خانه‌های قدیمی خود را ترجیح داده‌اند. جمیله بعد از ازدواج به یکی از این خانه‌ها نقل مکان می‌کند که البته آب و گاز لوله‌کشی ندارند. خبری از یخچال و فریزر هم نیست. خانه جمیله برق هم ندارد و برای استفاده‌های حداقلی، از برق همسایه‌شان به صورت شراکتی استفاده می‌کنند. روز اول جاری شدن سیل، آب تا کمر خانه‌شان را پر کرده و همه چیز را حسابی خیسانده است. جمیله که با شعله گاز کپسولی نان می‌پخته می‌گوید: «آب همه مواد خوراکی‌مان را خراب کرد. هرچه آرد داشتیم خیس شد. حتی فرصت نکردم فرش را از اتاق خارج کنم. همه چیز بو گرفته و هنوز هم خیس است. کسی برای کمک نیامده. البته خودم شناسنامه دارم…»

محرومیتی که بر دوش اهالی سنگینی می‌کند

سیل اخیر، آسیب جانی وارد نکرده اما معاش مردمی را مختل کرده که محرومیت آنها در روزهای عادی زندگی‌شان به مثابه یک بحران روی دوش آنها سنگینی می‌کند. مردم که پیش از این، زیر بار سنگین محرومیت‌ها کمر خم کرده‌اند، در مقابل سیل چیزی جز یک زمین کشاورزی و چند دام نداشتند که به دست آب بسپارند؛ مردمی که از دست دادن یک رأس گوسفند یا خراب شدن یک ردیف از نشای محصولشان برای آنها یک جور مصیبت است حالا هم دام‌های سبک و سنگین‌شان را از دست داده‌اند، هم محصولات کشاورزی‌شان زیر سنگینی آب نابود شده است.

به گزارش مهر، تعلل در اطلاع‌رسانی و ضریب به اخبار سیل، کمبود بالگردهای امداد و نجات و تأخیر در کمک‌های ابتدایی به مردم سیل‌زده، بار دیگر مظلومیت این مردم را تصدیق کرده است، مردمی که با گذشت سه روز از سیل و عدم دریافت کمک‌های امدادی، از تیم رسانه‌ای به گرمی و محبت میزبانی می‌کردند. امید است پوشش جدی‌تر اخبار منطقه به تسریع و تسهیل امدادرسانی به مردم منطقه کمک کند.

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار