رسم و رسوم عجیب ما
علیرضا دادونژاد
مردم کشور ما از ديرباز رسم و رسوم خودشان را داشتهاند و طي تاريخ اينها بيتغيير ماندهاند و عموما هم قابل احترام بوده و هستند. در ساليان اخير نيز رسم و رسومي باب شده است که به سرعت فراگير شده و ظاهرا قرار است پابرجا باقي بماند و به عنوان ميراثي از نسل به ما به نسلهاي بعدي برسد. مثلا کافي است تا کالايي در بازار ارزان شود آن وقت ميبينيد هيچکس آن را نميخرد و همه به شدت معتقدند صبر کنيد پايينتر هم ميآيد. يا بالعکس اگر کالايي گران شود مثلا آپارتمان، دلار، طلا و حتي همين پياز آن وقت است که همه هجوم ميبرند تا گرانتر نشده براي خودشان، فرزندانشان، اجدادشان و ساير متعلقات و وابستگان ميخرند! بعد کافي است افزايش قيمت همان مورد متوقف شد و سير نزولي پيش بگيرد که طبق رسم اول خريد آن کلا منتفي شده و صبر ميکنند تا دوباره گران شود! اينگونه ميشود که پياز 5000 توماني را هيچکس نميخرد ولي براي پياز 20 هزار توماني بازار صف ميکشند. از ديگر رسوم سده اخير ديد و بازديدهاي هر روزه و البته مجازي است. به اين شکل که ابتدا حدود 30 تا 50 گروه را مشخص کرده و عضو ميشوي از قبيل اقوام، همکاران اداره، همکلاسيهاي دانشگاه، رفقاي قديمي، بچهمحلهاي جديد، اعضاي ساختمان، هيات مديره ساختمان، هيات مديره همان ساختمان بهجز فرزاد و بعد هر روز حدود ساعت شش در تک تک گروهها سلام ميفرستي و بعد منتظر پاسخ از تک تک اعضاي آن گروهها ميشوي و ساعت 12 شب بخير ميگويي؛ به همه غير از آنها که جواب سلام صبح تو را ندادهاند!
از ديگر رسوم چند دهه اخير رسم «خود بيشتر از تو بدبختتر بيني» است. به اين شکل که رسم شده است در مواجهه با درد دل مخاطب حتما بايد دلدرد بگيري تا بفهمد حال تو در هر زمينهاي از او بدتر است. کافي است تا بگويي من کتف راستم درد ميکند و مسکن لازم دارد تا جواب بشنوي مسکن افاقه نميکند و بايد قطع شود! يا بگويي اجارهها بالا رفته و سخت شده تا جواب بدهند من که اثاثم وسط خيابان است!
از ديگر عادات منجر به رسم همين رسم نانوشته سفر به شمال است که گويي سنت چند هزار ساله ما بوده است؛ چون تا حدي داراي جزئيات دقيق، مثل زمان حرکت، مسير، بار و بنديل تا ناهار روز اول و عصرانه شب دوم است که حتي لايحه بودجه سال قبل هم انقدر دقيق نبود! خلاصه اين رسمها زياد است و مجال اندک و فرصتهاي بعدي هم زياد.
ارسال نظر