
مُنا اختیاری در گفتوگو با «آرمان ملی»؛
آدمهای خندان و شوخطبع دوستداشتنیترند
آرمان ملی- بیتا ناصر: مُنا اختیاری، مترجم جوان آثار داستانی که پیشتر علاقهمندان او را با ترجمه عناوینی چون «تِراویس» و «صدای آرچر» از میاشریدن، «هوای او» و «جاذبه میان ما» از بریتنی سیچری و «قسم به این زندگی» اثر رنه کارلینو در آخرین تجربه خود، رمان «ماجرای جالب دافنه» اثر امیلی هنری را ترجمه کرده است.
رمانی در ژانر عاشقانه و کمدی است که داستانی لطیف و انسانی از دو غریبه روایت میکند که بر اثر شکستهای عشقی، به شکلی کاملا ناخواسته مسیر زندگیشان به هم گره میخورد... اختیاری دربارهاش میگوید: «این کتاب را یکروزه خواندم و هنوز تمام نشده غرق آن شور و هیجانی بودم که بعد از خواندن یک کتاب عالی تجربه میکنید.» این شما و این گپوگفت کوتاهی که با این مترجم داشتیم.
«ماجرای جالب دافنه» از امیلی هنری، نویسنده آمریکایی عنوان رمانی عاشقانه است که این روزها با ترجمه شما و از سوی نشر آموت به بازار کتاب رسیده است. پیش از آنکه به داستان این اثر بپردازیم، از هنری و ویژگیهای داستانویسی او بگویید.
امیلی هنری یک نویسنده جوان و پرطرفدار آمریکایی است که نوشتن را با کتابهای رده سنی نوجوانان آغاز کرد و چند سالی می شود که وارد حوزه رمانهای عاشقانه شده است. او با نگاه تیزبینش در شکار جزئیات و نبوغ و استعدادی که در روایت آدمهای معمولی دارد خیلی زود راهش را به لیست همیشگیهای شما باز میکند. او از آن دسته نویسندههایی است که اسمش برای خرید کتابش کافی است و از یک جایی به بعد دیگر واقعا به دنبال خلاصه داستان نمیروید. شخصیتهای کتابهای امیلی هنری به شدت معمولی و در عین حال خیرهکننده هستند و من فکر میکنم این موضوع به مهارت این نویسنده در پرداختن به جزئیات پیش پا افتادهای برمیگردد که بیشتر ما اصلا به آنها فکر نمیکنیم، اما وقتی هنری در کتابهایش ما را با آنها مواجه میکند مات و مبهوت میمانیم. یکی دیگر از نقاط قوت برجسته قلم امیلی هنری دیالوگنویسی هوشمندانه اوست که جذابیت شخصیت را چند برابر میکند و در کنار شوخیهای گاه و بیگاه و ظریفش به جان مخاطب مینشیند. کتابهای امیلی هنری ترکیب جذابی از کمدی ظریف و احساسات عمیق هستند و خیلی بعید است که در کنار حال خوشی که به شما میدهد، باعث نشود از زاویه دیگری به خود نگاه کنید.
برخی از مخاطبان «ماجراهای جالب دافنه» از نثر، نوع روایت و دیدگاه هنری به عنوان نقطه تمایز آثار او یاد میکنند. نظر شما در اینباره چیست؟
به اعتقاد من این حرف درباره تمام آثار امیلی هنری صدق میکند. شاید بشود تمام عناوینش را زیر چتر رمانهای عاشقانه قرار داد، اما هیچ دو اثرش را نمیتوانید کنار هم بگذارید و با هم مقایسه کنید و بگویید این یکی بهتر است، چون هرکدام از آثارش دنیا و روح متمایز خود را دارند. نثر و دیدگاهش به آدمهایی برمیگردد که روایت میکند و آنقدر این آدمها را خوب میشناسد و واقعی ترسیم میکند که اصلا جایی برای تکراری بودن باقی نمیماند. بعید میدانم کتابی از امیلی هنری بخوانید و در طول داستان بارها و بارها از ذهنتان نگذرد که «من این آدم را دیدهام.»، «من این لحظه را تجربه کردهام.».
به داستان برگردیم، درباره «ماجراهای جالب دافنه» و موضوع آن بگوئید.
تصور کنید دو هفته مانده به عروسی، نامزد شما از جشن پایان مجردیاش برگردد و بگوید عاشق بهترین دوست دوران کودکیاش است. همان کسی که در طول دوران آشنایی و نامزدیتان بارها و بارها به شما اطمینان داده شده بود که مثل خواهرش میماند. این شوکی است که بر سر دافنه آوار میشود. او فقط یک هفته فرصت دارد تا خانه را خالی کند، چون تا آن موقع نامزد سابقش با عشق جدیدش از سفرشان به خانه برمیگردند و مجبور میشود با مایلز، دوست سابق عشق جدید نامزد سابقش، همخانه شود. این شروع ماجرای بسیار جذاب دافنه است.
با توجه به اینکه شوخطبعی یکی از شاخصههای اغلب داستانهای هنری به شمار میآید، درباره طنز و نگاه شوخطبعانه در شخصیتپردازی و چگونگی اثرگذاری آن در شکلگیری روابط شخصیتها در این اثر توضیح دهید.
این کتاب طنز ظریف و لطیفی دارد که غالبا از تقابل این دو شخصیت کاملا متفاوت به وجود میآید. همانطور که شما فرمودید، این یکی از ویژگیهای قلم امیلی هنری است. در هرکدام از آثارش یک مفهوم عمیق انسانی را هدف میگیرد، اما اینکار را با طنز خفیف و بهجایی تلفیق میکند که در عین افزایش تاثیرگذاری، جذابیت روایتش را صدچندان میکند. آدمهای خندان و شوخطبع دوستداشتنیترند، در عین اینکه من معتقدم شوخی خوب مستلزم هوش بسیار بالایی است. باید خیلی باهوش باشید تا شوخیهایتان مخاطب را دچار حس شرم نیابتی نکند. پس طبیعی است که شخصیتهای هوشمندی که بتوانند شما را بخواندند گیرایی بیشتری داشته باشند.
نظرات مثبتی از سوی تعدادی از نویسندگان پرفروش جهانی بر این کتاب ارائه شد. در اینباره بگوئید.
حجم نظرات مثبت نویسندههای بنام رمانهای عاشقانه به قدری زیاد بود که ما برای انتخاب به مشکل برخورده بودیم، چون فضای محدودی برای چاپ نظرات داشتیم و انتخاب چند مورد از بین آنهمه نام برجسته واقعا کار سختی بود. البته به نظر من بازخوردی را گرفت که شایستهاش بود. جز این هم انتظار نداشتم. معمولا این اتفاقی است که با هنری میافتد. شما فقط سر اولین کتابش حق انتخاب دارید که آن را بخرید یا نه. بعد از آن میدانید که به محض چاپ کتاب جدید، آن را میخوانید.
تجربه ترجمه این اثر را چطور دیدهاید؟
به شدت لذتبخش و آموزنده. خیلی از بزرگوارانی که طرفدار رمانهای عاشقانه نیستند و سلیقه سختتری دارند، معمولا به این واژه «آموزنده» خرده میگیرند، اما واقعیت این است که امکان ندارد کتابی بخوانید و چیزی از آن بر جانتان ننشیند. قرار نیست الزاما آورده مثبتی باشد. اگر کتاب بدی باشد میتواند منفی باشد، اما در نهایت هر کتابی چیزی به شما میافزاید و حاصل این کتاب برای من به قدری زیبا و خواستی بود که هنوز هم قلبم را گرم میکند. مخاطبین نزدیکتر من میدانند که تعصب من روی این کتاب کمتر از کتاب «صدای آرچر» نیست.
«ماجرای جالب دافنه» چه پیامی برای مخاطبانش دارد؟
قرار نیست زندگی همیشه مطابق برنامههای ما پیش برود و این حقیقت با وجود تمام درد و عذابی که میتواند با خود داشته باشد، الزاما چیز بدی نیست. گاهی تصوری که از خود داریم و آمال و آرزوهایی که برای آینده در سر میپرورانیم صرفا تلفیق تروماهای گذشته و غریبگی ما با خود است. حالا اگر آنقدر خوششانس باشیم که از موقعیتی سردربیاوریم که مجبور شویم با خود واقعیمان و تاثیر ترس و زخمهای گذشته در انتخابهایمان روبهرو شویم و نسبت به چیزی که حقیقتا دنبالش هستیم به آگاهی برسیم، ممکن است شگفتزده بمانیم که چقدر راه را اشتباه رفته بودیم. تصور غلطی از خوشبختی در ذهن داریم و وقتی به آن میرسیم میبینیم هیچ اثری از آن رضایت خاطری که قرار بود با خوشبختی از راه برسد، نیست. خیلیوقتها راه را اشتباه میرویم و باید خیلی خوششانس باشیم که حادثهای ما را به خودمان بازگرداند.
خیلی از بزرگوارانی که طرفدار رمانهای عاشقانه نیستند و سلیقه سختتری دارند، معمولا به این واژه «آموزنده» خرده میگیرند، اما واقعیت این است که امکان ندارد کتابی بخوانید و چیزی از آن بر جانتان ننشیند
فرایند ترجمه این اثر به چه صورت بوده است؟
این کتاب را یکروزه خواندم و هنوز تمام نشده غرق آن شور و هیجانی بودم که بعد از خواندن یک کتاب عالی تجربه میکنید. آن غلیان احساسی که باعث میشود بخواهید برای همه تعریفش کنید و اصرار داشته باشید که آن را بخوانند. برایم مهم بود که همه این قصه را بشنوند و گوشهای از خود را در آن پیدا کنند. پس کتاب را برای مسئول مترجمین آموت فرستادم. ایشان تایید کردند و کار شروع شد. بعد هم که خیلی زود با اختلاف رای بسیار زیادی محبوبترین کتاب سایت گودریز شد و ثابت کرد که شور و هیجان من بیراه نبوده است.
با توجه به سابقه شما در فضای ترجمه ادبی، به نظر شما اصلیترین چالشهایی که مترجمان امروزمان با آن مواجهاند، چیست؟
خب؛ مطمئنا ترجمه هم مثل هر حرفه دیگری چالشهای گوناگون خود را دارد، اما برای خود من مواجهه با دو مسئله سختتر از موضوعات دیگر است. اولین چالشی که هیچوقت برایم عادی نمیشود مقوله دردناک سانسور است که کتاب را زخمی میکند. مثل تیشه به جانم مینشیند و دردش هیچوقت برایم عادی نمیشود. مسئله دیگر عدم حمایت درست و سازمانیافته از ناشران و مترجمین است. کافی است کتاب شما دیده شود. به راحتی قاچاقی چاپش میکنند و نصف قیمت میفروشند. یا اگر بخواهند خیلی اخلاقمدار باشند، با کمی دخل و تصرف به اسم متفاوتی چاپش میکنند. منصفانه نیست، اما هیچ سازوکاری وجود ندارد که با آن مقابله کند.
در پایان خبری برای مخاطبانتان دارید؟
فقط میتوانم بگویم اتفاقات خوبی در پیش است و امیدوارم همانقدر که برای من هیجانانگیز است، برای دوستان عزیزی که میخوانند هم جذاب باشد.
ارسال نظر