| کد مطلب: ۱۱۷۷۳۵۴
لینک کوتاه کپی شد

دکتر بیژن عبدالکریمی در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:

رابطه روشنفکران با جامعه رتبطه ای ندارند

آرمان ملی- احسان انصاری: چه سناریوهایی پیش روی ایران است؟ این مهم‌ترین موضوع محوری گفت‌وگوی «آرمان ملی» با دکتر بیژن عبدالکریمی فیلسوف معاصر ایران است. عبدالکریمی در این باره سه سناریو را پیش روی ایران ترسیم می‌کند و امیدوار است سناریو اول و دوم شکل نگیرد و بلکه سناریو سوم به عنوان سناریو مطلوب محقق شود. وی همچنین معتقد است: « بهترین نیروهای ما در زمینه نظامی فعالیت می‌کنند اما گفتمان انقلاب در زمینه رسانه، امر اجتماعی، مسائل فرهنگی و اقتصادی به صورت مطلق و کاملأ ضعیف عمل کرده است. به همین دلیل اگر جبهه مقاومت می‌خواهد به اهداف خود دست پیدا کند باید پوست اندای کند. گفتمان انقلاب باید در عرصه اجتماعی بتواند با لایه‌هایی که با گفتمان انقلاب قهر هستند و یا در مسیر آن سنگ‌اندازی می‌کنند آشتی ملی کند.

رابطه روشنفکران با جامعه رتبطه ای ندارند

در این زمینه روشنفکران هم باید کمک کنند. این در حالی است که روشنفکران ما در شرایط کنونی در حال کمک به آمریکا در مواجه با گفتمان انقلاب هستند که من معتقدم این نوعی خیانت به شمار می‌رود. اگر روشنفکران ما به خودآگاهی تاریخی دست پیدا کنند ما می‌توانیم به یک رنسانس فرهنگی و اجتماعی دست پیدا کنیم. از سوی دیگر گفتمان انقلاب به شدت از فقدان فلسفه اقتصاد سیاسی رنج می‌برد. در چنین شرایطی است که توده‌ها و دهک‌های پایین جامعه محروم شده‌اند و با تورم دو رقمی مواجه هستند. به همین دلیل نیز گفتمان انقلاب باید در این زمینه یک تصمیم‌گیری اساسی انجام بدهد.» در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

*چه انتظاری از تحولات دوران پس از جنگ12 روزه در کشور داشتید و فکر می‌کنید آیا ضرورت تحول توسط حاکمیت درک شده است؟

من فکر می‌کنم پس از جنگ12 روزه همه گروه‌های اجتماعی، روشنفکران و حاکمیت ضرورت تغییر را درک کرده‌اند و همه خواهان نوعی تغییر هستند. با این وجود این احتمال وجود دارد که برخی روشنفکران فریز شده و منجمد شده و اپوزیسیون نادان و شاید برخی کسانی که براساس تحولات زمانه تغییر نکرده‌اند ضرورت تغییر را درک نکرده باشند. شاید تنها در منتهی علیه پوزیسیون و اپوزسیون کسانی حضور داشته باشند که ضرورت تغییر را درک نکرده باشند. با این وجود آیا پرسش شما مبتنی بر این است که باید بیشتر به سمت مذاکره سوق پیدا کنیم یا اینکه به سمت توسعه سیاسی حرکت کنیم؟

*منظور من این است که تصمیم‌گیران جامعه برخی سیاست‌های اشتباه را که نتایج مثبتی برای منافع ملی نداشته را بپذیرند و به دنبال تغییر آن باشند.

 واقعیت این است که این مفروضات را حاکمیت نمی‌پذیرد. حاکمیت جنگ 12 روزه را نشانه‌ای از کارآمدی خود قلمداد می‌کند. به بیان دیگر حاکمیت حفظ نظام در طول این 47 سال که همواره با توطئه و دشمنی همراه بوده را نوعی پیروزی و کارآمدی می‌داند. به همین دلیل باید به نحوه نگاه به مسأله توجه کرد. شاید این چارچوب‌ها نیز بخشی از مسأله باشد. این وضعیت مانند رابطه ایران و آمریکا است. روشنفکران ما همواره عنوان می‌کردند که ایران باید رفتار خود را در مقابل آمریکا تغییر بدهد. این در حالی بود که مذاکره و نزاع با آمریکا دو سر داشت. در چنین شرایطی آیا هیچ کدام از روشنفکران، اصلاح‌طلبان و اپوزیسیون گفتند که آمریکا باید رفتار خود را نسبت به ایران تغییر بدهد؟ مفروض روشنفکران و منتقدین این است که حاکمیت باید رفتار خود را تغییر بدهد؟ با این وجود این سوال مطرح است که آیا تنها حاکمیت باید رفتار خود را تغییر بدهد و یا این مسأله شامل روشنفکران و منتقدان نیز می‌شود؟ من فکر می‌کنم مفروضات و انتظاراتی که روشنفکران و منتقدان از تغییر رفتار حاکمیت دارند پاسخی به حل بحران‌های کنونی کشور باشد.

*آیا شما مفروضات دیگری دارید؟

حتمأ من مفروضات دیگری دارم.

*ممکن است بفرمایید.

من معتقدم آنچه روشنفکران و منتقدان برای تحلیل شرایط امروز ایران مطرح می‌کنند از بسیاری جهات تحت تأثیر نظام سلطه است. در واقع این عده همان مسائلی را مطرح می‌کنند که رسانه‌هایی مانند «بی بی‌سی»، «ایران اینترنشنال» و «صدای آمریکا» مطرح می‌کنند. این مفروضات مبتنی بر این است که حاکمیت در ایران به صورت مطلق در همه زمینه‌ها ناکارآمد بوده است، مقاومت در مقابل نظام سلطه مسیر اشتباهی بوده است، ما باید از یک عقلانیت سیاسی برخوردار می‌بودیم و با غرب مقابله نمی‌کردیم و این حکومت ایران بوده که غرب و اسرائیل را عصبی کرده است و سرمایه‌های کشور را در راستای تقویت بنیه نظامی جبهه مقاومت هدر داده و کشور را به این روز انداخته است. آنها معتقدند با یک حکومت مواجه هستیم که همه گروه‌‌های اجتماعی را سرکوب کرده و به همین دلیل با انسداد سیاسی مواجه هستیم. من معتقدم همه این روایت‌ها ریشه در اتاق فکرهای موساد و سازمان سیا دارد. روشنفکران ما نیز به خود آگاهی ملی و تاریخی نرسیده‌اند و به همین دلیل شرایط ایران را با توجه به یک وضعیت خاص ژئوپلتیکی تفسیر نمی‌کنند. من معتقدم که مقاومت در مقابل غرب کار درستی بوده و ما باید در مقابل غرب مقاومت می‌کردیم و فکر می‌کنم در این زمینه موفق بوده‌ایم. توسعه نیافتگی ما نیز در حوزه‌های دیگری است که ارتباطی به حوزه دفاعی ندارد و ارتباط دادن توسعه نیافتگی ما با مسأله دفاعی صحیح نیست و باید در جای دیگری به دنبال دلایل توسعه نیافتگی کشور باشیم. روشنفکران و اپوزیسیون مسائل ژئوپلتیکی و امنیت ملی و حساسیت‌های امنیتی کشور را به خوبی درک نکرده‌اند و به همین دلیل نیز حاکمیت در برخی مسائل ناچار شده به صورت حذفی برخورد کند. به همین دلیل نیز گفتمان روشنفکری جامعه ایران نیز بخشی از بحران بوده است.

*چرا؟

اگر روشنفکران جامعه شرایط و حساسیت‌های ژئوپلیتیکی و امنیتی کشور را درک کرده بودند قطعا امروز ما در شرایط دیگری قرار داشتیم. واقعیت این است که روشنفکران جامعه ما همچنان دچار تأخر تاریخی هستند و رابطه آنها با جامعه قطع شده است و در جای درست تاریخ نیز قرار نگرفته‌اند.

*آیا ریشه یابی مشکلات کنونی در بیرون از گفتمان انقلاب می‌تواند به حل آنها کمک کند؟آیا نباید گفتمان انقلاب را از درون مورد نقد قرار داد؟

بله، نمی‌توان ریشه همه مشکلات را در بیرون از گفتمان انقلاب جست‌وجو کرد. متأسفانه گفتمان انقلاب از دو اینرسی رنج می‌برد. نخست اینرسی گفتمانی است. این سخن به معنای این است که حاکمیت باید گفتمان خود را تغییر بدهد اما این به معنای این نیست که در مقابل آمریکا و اسرائیل کوتاه بیاید. در واقعی اینکه گفتمان انقلاب نیاز به بازسازی دارد به این معنا نیست که باید در مقابل نظام سلطه کوتاه بیاید. با این وجود گفتمان انقلاب باید در حوزه‌های دیگر خود را تغییر بدهد که دچار رخوت شده و نمی‌تواند این کار را انجام بدهد. اینرسی دوم تشکیلاتی است که در مقابل تغییر مقاومت می‌کند. ساختار دولت و بروکراسی که در کشور وجود دارد در مقابل ارزش‌های انقلاب قرار گرفته است. ساختار دولت به شدت تحت تأثیر غرب زدگی است. از سوی دیگر دولت چابک نیست که خودش به یک سد راه برای ارزش‌های انقلاب تبدیل شده است. این موضوع نیز یک اینرسی عظیم در مقابل گفتمان انقلاب ایجاد کرده است.

روشنفکران ما نیز به خود آگاهی ملی و تاریخی نرسیده‌اند و به همین دلیل شرایط ایران را با توجه به یک وضعیت خاص ژئوپلتیکی تفسیر نمی‌کنند. من معتقدم که مقاومت در مقابل غرب کار درستی بوده

*گفتمان انقلاب در شرایط کنونی به چه میزان نسبت به بازتولید خود از درون توانایی دارد؟

به نظر من گفتمان انقلاب هنوز هم مهم‌ترین و اصیل‌ترین گفتمانی است که در جامعه وجود دارد. نیروهای اپوزیسیون و منتقد نیروهای اصیل تاریخی ما نیستند و پای کار نیستند. خیلی از آنها به قدرت‌ها و رسانه‌های خارج از کشور تکیه زده‌اند. اغلب این افراد به جز اینکه پای لپتاپ و موبایل باشند و چند کلیک کنند پای کار دیگری نیستند. از سوی دیگر گفتمان انقلاب البته نه به صورت مطلق قدرت بازآفرینی خود را از دست داده است. به عنوان مثال پیوند بین ایرانیت و عاشورا که توسط رهبری پس از جنگ رخ داد به صورت لطیفی نوعی بازآفرینی گفتمانی بود. البته من به هیچ عنوان نمی‌پذیرم که ایران‌گرایی در مقابل اسلام‌گرایی قرار داشته است. من به عنوان یک معلم فلسفه انتظار یک نوع بازسازی چابک‌تر و قدرتمندتری در گفتمان انقلاب دارم تا بتوان بخش‌هایی از جامعه را که با گفتمان انقلاب همراه نیستند را با گفتمان انقلاب همراه کرد. اینکه به این دلخوش باشیم که مردم در جنگ12 روزه به خیابان‌ها نیامدند و علیه حکومت اقدام نکردند دلخوشی بسیار نازلی است. هرچند که معتقدم مردم به دلیل خودآگاهی چنین کاری نکردند. به همین دلیل ما باید وجه ایجابی‌تری از حمایت مردم از گفتمان انقلاب به وجود بیاوریم.

*با توجه به شرایط موجود چه سناریوهایی را پیش روی ایران مشاهده می‌کنید؟

من تنها می‌توانم در یک افق فرهنگی و اجتماعی به سوال شما پاسخ بدهم و در زمینه معادلات نظامی صلاحیت پاسخگویی ندارم. واقعیت این است که ما در شرایطی بسیار پیچیده تاریخی قرار داریم و کسانی که این پیچیدگی را ساده می‌کنند مواجهه ایدئولوژیک با واقعیت‌های جامعه دارند. من سه سناریو را پیش روی کشور می‌بینم. نخست سناریویی است که روشنفکران و بخشی از دولت آن را دنبال می‌کنند که ما تسلیم شویم. این افراد و گروه‌ها غرب زده‌های جامعه هستند و گمان می‌کنند که اگر ما به غرب نزدیک شویم به توسعه و رفاه خواهیم رسید. من معتقدم این بدترین سناریو است. غرب کوتاه نخواهد آمد. آنها امروز می‌گویند دست از غنی‌سازی بردارید، فردا به سراغ برنامه موشکی ما خواهند رفت و در نهایت نیز ایران را تکه‌تکه می‌کنند. سناریو دوم این است که گفتمان انقلاب با همین فرمان پیش برود و به بازسازی گفتمانی خود نپردازد و مقاومت را تنها در وجه نظامی ببیند و در وجوه رسانه‌ای، اجتماعی و اقتصادی تغییر و تحول ایجاد نکند. این سناریو نیز مانند سناریو اول مطلوب نیست و ما را در آینده با چالش‌ها و آسیب‌های زیادی مواجه خواهد کرد. سناریو سومی که من دنبال می‌کنم و امیدوارم چنین اتفاقی رخ بدهد این است که مقاومت ادامه پیدا کند. بهترین نیروهای ما در زمینه نظامی فعالیت می‌کنند، اما گفتمان انقلاب در زمینه رسانه، امر اجتماعی، مسائل فرهنگی و اقتصادی به صورت مطلق و کاملأ ضعیف عمل کرده است. به همین دلیل اگر جبهه مقاومت می‌خواهد به اهداف خود دست پیدا کند باید پوست اندای کند. گفتمان انقلاب باید در عرصه اجتماعی بتواند با لایه‌هایی که با گفتمان انقلاب قهر هستند و یا در مسیر آن سنگ‌اندازی می‌کنند آشتی ملی کند. در این زمینه روشنفکران هم باید کمک کنند. این در حالی است که روشنفکران ما در شرایط کنونی در حال کمک به آمریکا در مواجه با گفتمان انقلاب هستند که من معتقدم این نوعی خیانت به شمار می‌رود. اگر روشنفکران ما به خودآگاهی تاریخی دست پیدا کنند ما می‌توانیم به یک رنسانس فرهنگی و اجتماعی دست پیدا کنیم. از سوی دیگر گفتمان انقلاب به شدت از فقدان فلسفه اقتصاد سیاسی رنج می‌برد. در چنین شرایطی است که توده‌ها و دهک‌های پایین جامعه محروم شده‌اند و با تورم دو رقمی مواجه هستند. به همین دلیل نیز گفتمان انقلاب باید در این زمینه یک تصمیم‌گیری اساسی انجام بدهد.

 

 

 

 

 

 

منبع : آرمان ملی
نویسنده : احسان انصاری

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار