زمان تغییر نگاه در برنامهریزی
یکی از مشکلات جدی اقتصاد ایران که در حوزههای مختلف به وضوح میشود دید، بحث عدم استفاده از ظرفیت بالقوه اقتصاد کشور است.
به عنوان مثال در حوزه گردشگری ایران تقریبا جزو 10 کشور جهان است که هم جاذبههای تاریخی، هم جاذبههای مذهبی، هم جاذبههای جغرافیایی برای جذب گردشگر دارد اما عملا در این کار موفق نبوده است. ایران به لحاظ کریدورهای حمل و نقل و به لحاظ جغرافیایی که در جهان قرار دارد، میتواند کوتاهترین مسیر برای تبادل کالا باشد اما از این ظرفیت خود استفاده نکرده است. به لحاظ کریدورهای هوایی بهترین مسیر پروازی کشورهای آسیای جنوب شرقی به اروپا، دالان هوایی است ولی به دلیل عدم سرمایهگذاری از این مزیت نسبی ایران استفاده نکرده است. علیرغم وجود تکنولوژیهای جدید، بهزراعی و بهنژادی در حوزه کشاورزی ولی ایران به دلایل مختلف از این تکنولوژیها بیبهره مانده است. فقط در حوزه برنج به ازای هر هکتار نصف تولید جهانی در شالیزارهای ایران برنج تولید میشود. به لحاظ داشتن نیروهای مختصص و ماهر و در یک کلام تعداد مهندسین ایران معادل بسیاری از کشورهای توسعه یافته است ولی از این مهندسان ماهر و آموزش دیده، به دلیل عدم بسترسازی مناسب، ایران بهره نمیبرد. به لحاظ ذخایر مواد کانی و نفت و گاز رتبه اول را در جهان داریم اما به دلیل عدم سرمایهگذاری از این موهبت خدایی بهره نمیگیریم. به دلیل تحریمهای ظالمانه و تنشهای سیاسی در 15 سال گذشته، نرخ استهلاک از نرخ رشد سرمایهگذاری پیشی گرفته است در نتیجه ناترازیهای مختلف در تولید ایجاد شده است. و دولتها با تصور اینکه برای جبران این ناترازی با مداخله در قیمتگذاری میتوانند مسئله را حل کنند، عملا مسئله را تبدیل به معضل کردهاند. مجموعه این مسائل، میطلبد که دولت یا نظام برنامهریزی طرحی نو درانداز و تن به تصمیمات سخت بدهد. بخشی از مسائلی که گفته شد در حوزه بخش واقعی اقتصاد است اما ما در حوزه بخش غیراقتصادی که درواقع بخش مجازی که منظور بازار پول، بازار سرمایه است نیز وضعیتی بهتر از بخش واقعی نداریم. به دلیل سیاستهای غلط در بازار پول، اقتصاد ایران هفت سال است که از تورم حدود 40 درصد در رنج است. رشد نقدینگی از یک سمت و تراز منفی تجاری از سمت دیگر اقتصاد ایران را ناکارامد کرده است. درنتیجه هم در حوزه اشتغال، هم در حوزه مسکن، هم در حوزه مسائل رفاهی و به طور مشخص معیشت بازنشستگان و شاغلین، وضعیت مطلوبی متصور نیست. لذا به نظر میرسد که باید تغییری در سیاستگذاری و نظام برنامهریزی ایجاد شود. وقتی که 6 برنامه پنج ساله عدد رشد اقتصادی 8 درصد تحقق پیدا نکرده است و دولتها با گرایش سیاسی متفاوت هم متولی هم برنامهریزی و هم اجرا بودهاند و به هدف نرسیدهاند، به نظر میرسد باید یک تغییر نگاه در سیاستگذاری و برنامهریزی اتفاق بیفتد. بخشی از مسائلی که ذکر شد متوجه نظام مدیریتی میتواند باشد اما بخشی دیگر هم به تنشهای سیاسی برمیگردد. اتفاقاتی که امروز در جهان در حال رخ دادن است، هر یک از بلوکهای اقتصادی جهان در حال جذب سرمایههای خارجی هستند. علی رغم اینکه عربستان سالانه چندصد میلیارد دلار درآمد نفتی دارد یا ترکیه چندصد میلیارد دلار درآمد گردشگری دارد، اما هر دو و در کنار ترکیه و عربستان، کشورهای حوزه خلیج فارس به دنبال جذب سرمایه خارجی هستند. موضوعی که در اقتصاد ایران تقریبا میتوان گفت که ناچیز تحقق یافته است. لذا تغییر و تحولاتی که در سیاست خارجی در حال اتفاق افتادن است به نظر میرسد فرصتی خواهد بود هم برای جذب سرمایه خارجی، هم برای تغییر در نظام برنامهریزی کشور تا بخشی از ناترازیهای حوزههای مختلف صنعتی و کشاورزی و خدماتی جبران شود.
* هادی حقشناس
اقتصاددان
ارسال نظر